🔰اخلاص سید بود که جواب داد....
🔸رفتم هیئت رهروان امام (ره) تا بلکه.... مجلس خیلی با حال و با صفایی بود. اما آنچه میخواستم نشد! بعد از مراسم رفتم جلو و مداح هیئت را پیدا کردم. میگفتند نامش سید مجتبی علمدار است. گفتم: «آقا سید من یه سئوال دارم.» جلوتر آمد. گفتم: «من هر هیئتی که میروم، وقتی روضه میخوانند و مداحی میکنند، اصلاً گریه ام نمیگیرد. چه کار کنم؟!»
🔹سید نگاهی به من کرد و گفت: «در این مراسم هم که من خواندم باز گریه ات نگرفت؟» گفتم: « نه! اصلاً گریه ام نگرفت.» رفت توی فکر. بعد با لحن خاصی گفت: «میدونی چیه!؟ من گناهانم زیاده. من آلودهام. برای همین وقتی میخوانم اشک شما جاری نمیشود. سید این حرف را خیلی جدی گفت و رفت.»
🔸من تعجب کردم. تا آن لحظه با هر یک از بزرگان که صحبت کرده بودم و همین سئوال را از آنها پرسیدم، به من میگفتند: «شما گناهانت زیاد است. شما آلودهای برو از گناهان توبه کن. آن وقت گریه ات میگیرد!.» البته من میدانستم مشکل از خودم است، اما شک نداشتم که این کلام آقا سید، اخلاص و درون پاک او را میرساند. از آن وقت مرتب به هیئت رهروان میرفتم، خداوند نیز به من لطف کرد و موقع مداحی سید اشک من جاری بود....
🌹خاطره ای به یاد فرمانده، جانباز شهید سیدمجتبی علمدار
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🎞 بازپخش مستند جدید «پرواز یک و بیست دقیقه» کاری از مکتب حاج قاسم
📅 شنبه | ۱۸ دیماه
📺 شبکه افق
🕓 ساعت ۲۱
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
عکس عزاداری رزمندگان در دفاع مقدس
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
@Ostad_Shojae4_5926927325131181124.mp3
زمان:
حجم:
12.37M
#مادری_از_عرش ۸
#استاد_شجاعی
#استاد_دینانی
✖️ اینکه چقـــدر دلبستگی داری به جایی که از آنجا آمدهای،
✖️ اینکه چقــدر در طول روز دلتنگ خانهای میشوی که بدان تعلق داری،
✖️ اینکه چقــــدر از اینجا رهایی و به در و دیوارش آویزان نمیشوی برای ماندن،
✖️اینکه چقدر در عینِ شلوغیِ دور و برت، از اهالی دنیا بینیاز باشی و فقط نیازت را در آغوش آسمان جستجو کنی ؛
✓نشان میدهد چقدر برای این مادر عزیزی، و چقدر تا آغوشش فاصله داری!
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
*دستیار و مَحرم راز حاج قاسم*🕊️
*شهید حسین پور جعفری*🌹
تاریخ تولد: ۸ / ۱ / ۱۳۴۲
تاریخ شهادت: ۱۳ / ۱۰ / ۱۳۹۸
محل تولد: کرمان
محل شهادت: بغداد
*🌹دخترش← قرار بود به ماموریت برن پیش خودم گفتم ایندفعه قراره کجا برن؟ عراق؟ سوریه؟ لبنان؟🥀پدرم با لبخند گفت ماموریت خطرناکیه🥀دلهره گرفتم گفتم نرو🍂گفت: نمیشه بابا نمیتونم حاجی رو تنها بزارم✨ نوه ها ایندفعه خیلی بیتابی میکردن، پریناز پاهای بابا حسینش را گرفته بود🍂و میگفت: بابا حسین نرو عراق، دشمنا این دفعه میکشنت!🥀بابا حسین گفت: دوستام مواظبم هستند روی ماهش را برای آخرین بار بوسیدم🌙 آیة الکرسی را برایش خواندم رفت و آسمانی شد🕊️ دوست پدرم میگفت یک روز با پورجعفری در گلزار شهدای کرمان روی نیمکتی نشسته بودیم✨که ایشان به من گفت: «حاجقاسم که جایش را مشخص کرده است؛✨ من را هم زیر پایش بگذارید.»✨ دوستش میگوید: «تو که اینجا جا نمیشوی؟»‼️بابا میگوید: «چرا من جا میشوم.»✨الان قبر پدرم به فاصله دو آجر زیر پای قبر حاجقاسم قرار دارد🌙آنجا نمیشود یک پیکر کامل را دفن کرد🥀ولی پیکر سوخته پدرم جا شد.🥀13 دی ماه 1398 ساعت 1:20 بامداد بود که او به همراه حاجی و همراهانش✨ ماشینشان توسط بالگردهای آمریکایی هدف، منفجر🥀و به شهادت رسید*🕊️🕋
*سرتیپ پاسدار*
*شهید حاج حسین پور جعفری*
*شادی روحش صلوات*🌹
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
4.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥برشی از مستند پرواز یک و بیست دقیقه
🔻واکنش #حاج_قاسم نسبت به کسی که دستش را بوسیده بود: یک بار دیگر دستم را ببوسی میدهم محافظها بگیرنت و پاهایت را میبوسم .
🖤 قربان همه صفا و سادگی و صمیمیت بی ریای تو سردارمان 😭
4.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥برشی از مستند پرواز یک و بیست دقیقه
🔻ماجرای تفریحاتی از #حاج_قاسم که بوی شهادت میداد...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥برشی از مستند پرواز یک و بیست دقیقه
🔻ماجرای تکان دهنده از آخرین عکسی که به درخواست #حاج_قاسم هنگام خروج از منزل گرفته شد.
➕فرزند حاج قاسم : بابا به شدت عاشق رنگ سرمهای بود.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#اسم_تو_مصطفاست |
#قسمت: ۱٠۵
در دلم گفتم: پس چرا تو نمیتونی رفتن آقامصطفی رو تاب بیاری. کم کم با لهجه افغانستانی حرف میزدی. چقدر هم قشنگ! - مصطفی از کجا یاد گرفتی این طور
حرف زدن رو؟ . یادت رفته سرایدار گاوداری یه افغانی بود؟ تلویزیون فیلم دفاع مقدسی گذاشته بود و تو کانال یاب از دستت نمی افتاد. با چه شوقی نگاه می کردی! بعد از تمام شدن فیلم از این کانال به آن کانال میزدی تا شاید فیلم دیگری با همین مضمون
ببینی . کاش بازم فیلم دفاع مقدس نشون بده! چقدر دیدنش برای نسل امروز خوبه! - آقامصطفی خیلی دنبال جنگ و
جبهه ای ها! جریان چیه؟ | . بعدا میفهمی عزیزا بعدها فهمیدم که وارد گروه فاطمیون شدی و در سوریه خودت را افغانستانی جا زدی. همچنین فهمیدم که در آنجا کسی جز حفاظتیها خبر نداشتند ایرانی هستی. فهمیدم که روزی تو را می خواهند و می گویند به تو شک
دارند، اما فرماندهات ابوحامد وساطت می کند و نمی گذارد تو را برگردانند. دلیل اینکه تمام تلاش تو این بوده که حتی حفاظتیها را گول بزنی و در سوریه بمانی، عشق به خانم زینب (س) بوده. بعدها متوجه شدم که یک بار در حرم مردی سؤال پیچت می کند. شک میکنی که از بچه های حفاظت باشد، توسل میکنی به بی بی و کارساز می شود. وقتی میگویی: «دست از سرم بردار!» می گوید: «به این شرط که کس دیگری رو از ایران اینجا نکشونی و راه و چاه رو یادش ندی.»
قبول میکنی و از بیبی تشکر می کنی که کمکت می کند از دست او در بروی.
بعدها بود که فهمیدم در سفر دومت به سوریه، دوره آموزش تک تیراندازی را دیده ای و چون در آزمون قناسه رتبه خوبی آورده بودی، به عنوان تک تیرانداز وارد شدی.