به دل نگیر اگر تولد شما را تبریک نمی گویند،
ذوق ولادت مادرتان غافلگیرشان کرده.💐
تولدت مبارک بزرگ مرد سرزمینم🌹
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#اسم_تو_مصطفاست |
#قسمت : ۱۲۰
. ولی من برای بچه ها به اندازه یکی دو روز لباس برداشتم و برای
خودم هیچی! - هرچی لازم داشتیم سر راه می خریم! شبانه راه افتادیم سمت مشهد. در طول راه محمدعلی بدقلقی می کرد، طوری که گاهی مجبور میشدی نگه داری و پیاده شویم تا هوایی بخورد. محمدعلی و فاطمه که خوابیدند، همان طور که می راندی گفتی: «عزیز، دعای ندبه رو برام میخونی؟» | خواندم. گفتی: «یه دعای دیگه!» گفتم: «اصلا نگران نباش آقامصطفی! من مفاتيح شمام، هرچه
خواستی بگو رودروایسی نکن!» خندیدی: «تو که برام میخونی یه جور دیگه کیف میکنم!» نزدیک مشهد باز ماشین خراب شد. بردی تعمیرگاه تعمیرکار گفت: آرام آرام ببرین تا نمایندگی خودش.» بقیه راه خیلی اذیت شدیم: ماشین خرابی که باید آرام میراندی، محمدعلی که بداخلاقی می کرد، دردی که گاه در پشت و کمرت میپیچید، خستگی خودم و نقنق فاطمه. بالاخره بعد از ۲۴ ساعت رسیدیم مشهد و رفتیم خانه خانم
قاسمی، ما را که دید خیلی خوشحال شد: «خدا رو شکر. میخواستم برای میلاد آقا امام زمان
جشن بگیرم. خوب شد که اومدین!» یک هفته ماندیم مشهد. خانم قاسمیدانا جشن گرفت و دوستانش و خانواده رزمندگان را هم دعوت کرد. بعد از یک هفته به تهران برگشتیم.
ماه رمضان از راه رسید و من با اینکه نمی توانستم روزه بگیرم، دوست داشتم سحرها بیدار شوم و کنار تو
آهسته گفتی: «نمیتونم زمان مشخص کنم، هرلحظه ممکنه زنگ بزنن و مجبور بشم برم!» اخمهایم در هم رفت. بلند گفتی:
شنبه هفته دیگه، همگی برای افطار منزل ما!» اما دو روز مانده به آن شب تلفن خانه زنگ خورد: «سلام عزیز، من دارم میرم!» . کجا؟ - سوریه! | و رفتی. به
همین راحتی اولین کاری که کردم این بود که زنگ بزنم و مهمانی را به هم بزنم و
بعد نشستم و به حال خودم گریه کردم. محمدعلی نمی خوابید، او هم گریه می کرد و گریه هایش دلم را به آشوب میکشید. لابد قرار بود اتفاقی بیفتد. عرق نعنا به او دادم،
جایش را عوض کردم، بغلش گرفتم و راه بردم، روی پا خواباندمش، ولی آرام نمی گرفت. پدرم زنگ زد:
باباجون بلند شو بیا خونه ما.» ولی من با دو تا بچه راحت تر بودم که خانه خودمان بمانم. شبهای تنهایی و بی خوابی شروع شده بود. سایه ات همه جا بود، اما خودت نبودی. به خودم می گفتم: بایدبزرگ بشی سمیه، باید طاقت و صبرت رو بیشتر کنی، تو حالا مادر دو تا بچهای. یک هفته شد دو هفته. دو هفته شد سه هفته، سه هفته شد چهار هفته. پس تو کجا بودی؟ چطور مرا با گریه های سوزناک و نفس گیر محمدعلی تنها گذاشته بودی؟ درست روز سی ام بود. بعد از یک شب سخت، شبی که محمدعلی نگذاشته بود خوب بخوابم، تازه پلکهایم روی هم رفته بود که فاطمه صدایم کرد: «مامان پاشو گرسنمه!»
- توی یخچال نون و پنیر هست؟ - نه تو باید بهم صبحونه بدی! - فاطمه جان بذار بخوابم، داداشی تا صبح گریه می کرد؟ - من گرسنمه! بلند شدم، اول به حال خودم و محمدعلی و فاطمه و بعد برای کل زندگی ام گریه کردم. بعد هم رفتم صبحانه فاطمه را آماده کردم گذاشتم جلویش. تا آمدم بخوابم گفت: «مامان چشماتو باز کن، میترسم!» - من که اینجام فاطمه، تلویزیون هم که روشنه. بذار بخوابم!
. نه تو باید بیدار باشی، نباید بخوابی! دیگر نتوانستم طاقت بیاورم، به خصوص که محمدعلی هم افتاده بود به گریه. زنگ زدم به تو مصطفی کم آوردم. کی میای مصطفی؟» . اتفاقا میخواستم زنگ بزنم بگم دارم میام! یک مرتبه دل شوره افتاد به جانم: «چیزی شده؟» . نه بابا! ابوعلی مجروح شده، میاریمش تهران خوشحال شدم. نگاهی به دور و بر خانه کردم. باید می افتادم به نظافت
شروع کردم به خانه تکانی. دیگر خواب از سرم پریده بود. ملحفه ها را درآوردم و ریختم داخل ماشین لباسشویی. پرده ها را باز کردم و شستم. محمدعلی و فاطمه را گذاشتم پیش مامانم و دوان دوان رفتم خرید: قند، شکر، رب، روغن باید همه چیز در خانه می بود تا وقتی که می آمدی یک لحظه هم از تو دور نشوم. سر راه یک ادوکلن هم برایت خریدم و کادوپیچ کردم، اما یک فکر کوچولو مثل خوره افتاده بود به جانم و مدام بزرگتر میشد. چطور مصطفی تابه حال برای
هیچ یک از دوستانش که مجروح شدند نیامده و حالا برای ابوعلی می خواهد بیاید؟ پیام دادم: «آقامصطفی نکنه خودت طوریت شده؟» - نه بابا! فقط ابوعلی مجروح شده. - راستش رو بگو آقامصطفی! . همین که گفتم! قانع نشدم و به دوستانت پیام دادم حتی به خود ابوعلی که گفت: «فقط کمی پشت پای مصطفی آسیب دیده.» دیگر مطمئن شده بودم که مجروح شدی. درحالی که سبزی خرد
می کردم، به مادرم و مادرت زنگ زدم: «دوباره مصطفی مجروح شده!» به خانم قاسمی هم خبر دادم و او به یکی از کسانی که در سوریه میشناخت پیام داد. دیدم که ابوعلی از طریق تلگرام عکس خودش و تو را فرستاد. هر دو لباس بیمارستان پوشیده بودید و سرباء به مامان گفتم: «خدا رو شکر، حتى راضی ام با دست و پای قطع شده بیاد، اما باشه!» باز قیافه مادرم در هم رفت. با تو تماس گرفتم: «چه ساعتی
میرسی؟» | . خونه نمیام، مستقیم ما رو میبرن بیمارستان! | ساعت چهار عصر پروازت بود. باید خود را برای صبح فردا آماده می کردم. آیا می توانستم بخوابم؟ پرده ها را که خشک شده بودند زدم، ملحفه ها را کشیدم و نگاه آخر را به وسایل هال و اتاق انداختم. همه چیز تمیز، منظم و سر جای خودش بود، حتی لباس هایی را که باید تن بچه ها میکردم آماده گذاشته بودم. جز انتظار چه کار دیگری می توانستم بکنم؟! بلند شدم و شروع کردم به شام درست کردن، تا صبح هنوز خیلی مانده بود.
⬅️ #ادامه_دارد...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت زیبا و شنیدنی از #شهید_مهدی_زینالدین
#مکتب_شهداء
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#روز_مادر
✍ حاج قاسم سلیمانی:
⚡خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی، بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرمایی!
📚فرازی از وصیت نامه شهید #حاج_قاسم سلیمانی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صعود_چهل_ساله
بررسی دستاوردهای انقلاب اسلامی در چهل سال اخیـــر
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
*یکـبار فاطمہ را گذاشـت روۍ اپن آشپزخانـھ*
*و بہ او گفت :*
*بپر بغـل بابا و فاطمہ بـھ آغـوش او پرید 🌱*
*بـھ مـن نگاھ کـرد و گفت : ببین فاطمہ چطور بـھ من اعتماد داشت ؛*
*اون پرید و میدونست من اون رو میگـیرم ، اگـھ ما همینطور بـھ خدا اعتماد داشتیـم همہ مشڪلاتمان حل بود .*
*تـوکـل واقعۍ یعنـے همین کـھ* *بدانیم در هـر شـرایطے خدا مواظـب مـٰا هست❤️* '
*(به روایتهمسرشھید)*
*#کلام_شهید*
*#شهید_مصطفی_صدر_زاده*
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💠 قرار شبانه
زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
.
☘﴾﷽﴿☘
🌼اولین سلام صبحگاهی تقدیم به ساحت قدسی قطب عالم امکان، حضرت صاحب الزمان عجوبابالحوائج🌼
🍃🌸السَّلامُ علیکَ یا بقیَّةَ اللهِ یا اباصالحَ المهدی یا خلیفةَالرَّحمنُ و یا شریکَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدی و مَولایْ الاَمان الاَمان🌸🍃
🍃🌺اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ.🌺🍃
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن
وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
#زیارتنامه_شهدا
بِسمِ اللّٰہِ الرَّحمٰن الرَّحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَہُ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَہُ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ
اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ
اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبـے عَبدِ اللہِ، بِاَبـے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے کُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_86
🌼 #آیات_70_و_71_سوره_بقره
🌷 قَالُواْ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُبَيِّن لَّنَا مَا هِىَ إِنَّ الْبَقَرَ تَشَابَهَ عَلَيْنَا وَإِنَّآ إِنْ شَآءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُونَ (70)
🍀 ترجمه●گفتند: از پروردگارت براى ما بخواه تا بر ما روشن كند چگونه گاوى باشد؟زیرا این گاو بر ما مشتبه شده و قطعاً اگر خداوند بخواهد حتماً هدایت خواهیم شد.
🌷 قَالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّهَا بَقَرَةٌ لَّا ذَلُولٌ تُثِيرُ الْأَرْضَ وَلَا تَسْقِى الْحَرثَ مُسَلَّمَةٌ لَّاشِيَةَ فِيهَا قَالُواْ اْلئنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ فَذَبَحُوهَا وَمَا كَادُواْ يَفْعَلُونَ(71)
🍀 ترجمه:(موسى) گفت:همانا خداوند مى فرماید:همانا آن گاوى است كه نه چنان رام باشد كه زمین را شخم زند و نه كشتزار را آبیارى كند. از هر عیبى بركنار است و هیچ لكّه اى در (رنگ) آن نیست. گفتند: الآن حقّ (مطلب) را آوردى! پس آن را سر بریدند، ولى نزدیك بود انجام ندهند.
🌸 این آیات ادامه ماجرای ذبح گاو که در آیات 67تا69سوره بقره است که در بین قوم بنی اسرائیل شخصی کشته شده و همه همدیگر را متهم می کردند و نزدیک بود بین آنها جنگ صورت گیرد که نزد موسی آمدند و موسی گفت که خداوند می فرماید گاوی را ذبح کنید و بدن آن را به مقتول بزنید و مقتول زنده می شود و قاتل خود را معرفی می کند اما بنی اسرائیل برای اینکه قاتل شناخته نشود یا قداست گاو که برای آنها #مقدس بود از بین نرود بهانه جویی ها و سوالات متعددی پرسیدند.که از رنگ و سن گاو پرسیدند.
🌸 بنی اسرائیل بهانه دیگری آوردند که هنوز مشخصات گاو برای ما مشخص نیست( قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما هی ان البقر تشابه علينا و انآ إن شآء الله لمهتدون:گفتند از پروردگارت برای ما بخواه تا برما روشن کند چگونه گاوی باشد؟زیرا این گاو بر ما مشتبه شده و اگر خداوند بخواهد حتما هدایت خواهیم شد)آنها نمی گویند پروردگار ما بلکه می گویند پروردگارت این گونه لفظ ها بی ادبی و بی معرفتی است.موسی علیه السلام در پاسخ آنها فرمود( قال إنه یقول إنها بقرة لا ذَلول تثير الأرض و لا تسقى الحرث مسلمة لاشية فيها:گفت #خداوند می فرماید همانا آن گاوی است که نه چنان رام باشد که زمین را شخم و نه کشتزار را آبیاری کند از هر عیبی بر کنار است و هیچ لکه ای در آن نیست.)
🔸 ذَلول:به معناى حیوان رام شده
🔸 تُثیر:از اثارة به معناى شخم زدن
🔸 مُسلَّمة:به معناى سالم از هر عیب و نقص عضوى
🔸 شِیة:به معناى خال
🔸 لاشیة:یعنى خال یا رگه ى رنگ دیگرى نداشته باشد.
🌸 #يهود نسبت به پیامبر خود بى ادب بودند، با آنكه خود به دنبال بهانه و راه فرار بودند، وقتى مجبور به انجام فرمان شدند،(به موسى گفتند: «قالوا الآن جئت بالحق حالا حقّ گفتى)گویا قبل از این باطل مى گفت این جسارت بنی اسرائیل است ولی خدا باز پاسخ آنها را #مهربانانه می داد.سرانجام آنها چنین گاوی را پیدا کردند و آن را ذبح کردند(فذبحوها و ما كادوا يفعلون:پس آن را ذبح کردند ولی نزدیک بود انجام ندهند)
🔹 پيام های آیات70و71سوره بقره
✅ لجاجت باعث می شود که حق بر انسان مشتبه شود
✅ بعضی از سؤالات برای علم و آگاهی نیست بلکه از روی لجاجت است.
✅ رهبران الهی جسارت دیگران را به روی خود نمی آوردند.
✅ غرور و هوس، كار را به جایى مى رساند كه انسان هرچه را طبق میل خودش باشد، حقّ مى داند. و حق را باطل می داند.
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از
امام زادگان عشق
🌷〰🇮🇷〰🌷
هـــــم خودشان #خاڪے بودند
وهم لباس هـــــایشان...
ڪافے بـــــود بـــــاران ببارد
تا عطـــــرشان در ســـــنگرها بپیچد
سلام✋
#صبحتون_شهدایی🌸
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
#سهشنبههایجمکرانی
🌱إیاکَ نَـعْبـُد و إیاکَ نـَسْتـَعـین...
یـعنـی سلام مـسجـد مولای آخـریـن...
🌱ای جـمکران بـگو کجـاست آخـریـنامــید
أیـْنَ الشُـموسُ الطـالِعه؟ أیْـنَ مــه جـبـین؟
#اللهمعجللولیکالفرج
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
ارزشش رو وقتی فهمیدم که مادرم دستش پُر بود ان را با دندانش میگرفت!
نه بچه اش را زمین گذاشت😍
نه امانتی حضرت زهرا(س)را❤️
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
*نذرِ حضرت زهرا (س)*🕊️
*شهید علی بیطرفان*🌹
تاریخ تولد: ۲۳ / ۷ / ۱۳۳۲
تاریخ شهادت: ۲۳ / ۱۰ / ۱۳۶۵
محل تولد: قم
محل شهادت: شلمچه
*🌹راوی← پدر و مادر شهید علی بیطرفان چند سالی از ازدواجشان گذشته بود🎈اما هنوز صاحب فرزند نشده بودند🥀روزی برای دیدار با آیت الله گلپایگانی به حضور رسیدند و موضوع را با او در میان گذاشتند🍂 آقا به آنها سفارشی کرد تا انجام دهند💫 و اینکه در شب ولادت بانوی دو عالم حضرت صدیقه طاهره (س)🎊 سفره ای پهن و عده ای از طلاب را به آن دعوت کنند و آن وقت به آن حضرت متوسل شوند🌙با اینکار نتیجه گرفتند.💫 یک سالی گذشت و روز ولادت بی بی فرا رسید🎊 بچه که به دنیا آمد، پسر بود، نامش را علی گذاشتند✨سالیانی از این قضیه گذشت که دیگر علی برای خودش جوانی خوش سیما شده بود🍃و در کِسوَت معلمی مشغول✍️ اما جنگ و دفاع از میهن بر او واجبتر می آمد.💫 سنگر مدرسه و سنگر دفاع را با هم در آمیخته بود🍂تا اینکه سال 65 در عملیات کربلای 5 که رمز آن یا زهرا بود✨روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)🥀برای او روز رفتن بود🌙و در منطقه شلمچه به شهادت رسید🕊️آمدنش با ولادت حضرت زهرا✨و رفتنش با شهادت حضرت زهرا🌙🕊️ فرزندی که نذر حضرت زهرا (س) بود💫 و عاقبت به خیریاش در شهادت رقم خورد*🕊️🕋
*شهید علی بیطرفان*
*شادی روحش صلوات*🌹
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#اسم_تو_مصطفاست |
#قسمت: ۱۲۱
ظرف آب میوه سیب و هویج مخلوط) دستم بود و داخل طبقات می چرخیدم. چرا گم شده بودم؟ بالاخره بخش را پیدا کردم. بوی بیمارستان به سرگیجه ام می انداخت. فاطمه و محمدعلی را پیش مامان گذاشته بودم و حالا همان جایی بودم که باید. سمت راست تو بودی، روی تخت کناری ابوعلی و تخت سوم هم یکی دیگر از دوستانت. تا مرا دیدی ملحفه را کشیدی روی پایت. آمدم
جلو سلام کردم و ظرف آب میوه را گذاشتم روی میز جلوی تخت. - سالمی آقامصطفی؟ - آره، ببین هیچی نیست! سالمم و تندرست. - اذیت نکن، بگو مجروحیتت چیه؟ . چند تا ترکش خورده پشت پام! همان پایی که دفعه قبل مجروح شده بود. قبلا مچ پا، این دفعه ترکش نشسته بود پشت زانو. تعدادی ترکش را درآورده بودند و هنوز چندتایی در پایت بود. همان موقع دکتر آمد، پایت را معاینه کرد و گفت: بعدازظهر عملت می کنم.» |
دستورات لازم را به پرستارها داد. دکتر که رفت گفتی: «حالا برو سمیه!» گفتم: «میمونم تا عملت کنند!» - بچه کوچیک داری، بروا . بچه ها پیش مامانم هستند، برم همه فکرم اینجاست! . برو خونه اینجا مرد هست، نمیتونی راحت باشی! - مرد من که تو باشی هستی و راحتم! مامان، بچه ها را آورد. زمان عمل نزدیک میشد. مامان می گفت:
منم میمونم!» او را با اصرار فرستادم رفت. دوسه تادوست دیگرت آمدند که یکی از آنها داخل اتاق روضه خواند و مداحی کرد، بعد تا جلوی در اتاق عمل آمدیم. سه چهار مجروح باهم نشسته بودند روی یک نیمکت تا نوبتشان بشود. شعر میخواندند و شوخی می کردند. تو را که بردند اتاق عمل، آمدم داخل حیاط، یک ساعت و نیم طول کشید. سبحان هم رسیده بود و کنار هم بودیم. رفتیم سالن
انتظار، مانیتوری داشت که اسامی و وضعیت افراد را اعلام می کرد. جلوی اسمت نوشته بود در حال عمل. - سبحان نکنه این دستگاه خرابه؟
چقدر طول کشید! | آمدیم جلوی اتاق عمل و از وضعیتت پرسیدیم. . عملش تمام شده و بردنش! - کی؟ - یه ساعت قبل! - ولی روی مانیتور نوشته در حال عمل! - از ساعت پنج از کار افتاده! به اتاق آمدیم. در حال خوردن شام بودی. ناراحت شدم: «خوش انصاف من پایین جگرم دراومد، اونوقت تو اینجا نشستی شام میخوری!»
خندیدی: «حالا که می بینی سالمما صبحم مرخصم و خودم میام!» - میام که باهم بریم خونه! | . عزیز خواهش می کنم نیا! لااقل تا یازده صبح نیا! این بار را می خواستم به حرفت گوش کنم، چون واقعا از خستگی داشتم از پا درمی آمدم.
⬅️#ادامه_دارد...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💠 قرار شبانه
زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
هدایت شده از
امام زادگان عشق
#چهارشنبه های امام رضایی
#به_تو_از_دور_سلام
زیارت مختصر امام رضا علیه السلام
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ.
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
بسم الله الرحمن الرحیم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_87
🌹 #آیات_72_و_73_سوره_بقره
🔹 وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَءتُمْ فِيهَا وَاللَّهُ مُخْرِجٌ مَّا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ(۷۲)🔹
🍀 ترجمه:و هنگامى كه فردى را به قتل رساندید وسپس درباره ى او به نزاع پرداختید،ولى خداوند آنچه را شما پنهان مى داشتید، آشکار می سازد.
🔹 فقلنا اضربوه ببعضها کذلك يحى الله الموتی و یریکم ءایاته لعلکم تعقلون(۷۳)🔹
🍀 ترجمه:پس گفتیم:قسمتی از گاو ذبح شده را به او(مقتول)بزنید،خداوند اینگونه مردگان را زنده می کند و آیات خود را به شما نشان می دهد،شاید تعقل کنید.
🌸ماجرای قتل و فرمان ذبح گاو، در آیات ۶۶تا۷۱سوره بقره به طور مفصّل بیان شده است، ولى این آیات خلاصه ى ماجرا را ذكر مى كند تا هشدارى مجدد باشد كه آنچه بنی اسرائیل پنهان مى داشت،با فرمان ذبح و زدن قسمتى از گاو به بدن مقتول و زنده شدن مقتول و معرّفى نمودن قاتل خویش، قاتل افشا شد وخداوند از خلافكارى هاى بنی اسرائیل پرده برداشت.
🔹 پيام های آیات۷۲و۷۳سوره بقره 🔹
✅ هر كه به گناه دیگران راضى باشد، در گناه آنان شریک است.
✅ گاهى #انسان با نسبت دادن جرم به دیگران، مى خواهد با حیله آنرا از خود دفع كند.غافل از آنکه اگر خدا بخواهد با زدن مرده ایمانند گاو ذبح شده به مرده دیگر مانند مقتول مجرم را افشا و آشکار می کند.
✅ این آیه،نمونه ای از قدرت #خداوند بر زنده کردن مردگان در دنیا به عنوان رجعت و در قیامت برای پاداش است.
✅ دیدن نشانه های قدرت الهی برای تعقل دائمی انسان هاست.
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺