eitaa logo
امام زادگان عشق
94 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
331 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
بعد از پایان دوره راهنمایی با راهنمایی دبیران خود و تشویق خانواده اش وارد حوزه در علمیه امام صادق هشتگرد شد تا از این طریق خدای خود را بهتر به شناسد. شهید کاملا" وجهه مذهبی و روحانی داشت در کلیه راهپیمائی ها شرکت می کرد عضو فعال بسیج بود از برگزار کنندگان دعاهای کمیل و توسل بود در نیمه های شب با خدای خودش خلوت می کردند مرتب به مزار شهدای محل میرفتند و با خاموشان آن دیار گفتگو می کردند موذن مسجد روستا بودند و همنشین محرومان و دوستدار انقلاب. وقتی که خواستند عازم جبهه شوند اعضای خانواده هر یک به طریقی می خواستند او را از تصمیم خود منصرف نمایند ولی او تصمیم خود را گرفته و به مادر بزرگش گفت شما که 60 سال داری اگر 60 سال دیگرهم خداوند به شما عمر عنایت نمایند بالاخره باید از این دنیا بروی ... ولی اگر شهادت نصیب من شود تا ابد مهمان او خواهم بود و زندگی جاودانه خواهم یافت تا اینکه با درخواست دویست تومان هزینه سفر و مقداری نخ  با خلوص نیت به پیشگاه مهربانترین مهربان رفت و در عملیات کربلای 5 توفیق شهادت یافت و مصداق آیه شریفه(( و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا )) شد. روحش شاد 🔹نکات برجسته در زندگی شهید: الف) فعالیتهای مهم عبادی و معنوی: حضور در تکایاو حسینیه ها و مساجد دعای کمیل، توسل و سوگواری ایام عاشورای امام حسین(ع) و تشویق دوستان برای حضور در این مراسم. ب) فعالیتهای مهم سیاسی و اجتماعی: شرکت در راهپیمائی ها و تظاهرات، مشارکت در فعالیت های اجتماعی روستا ساخت امکانات رفاهی و مسجد و... ج) فعالیتهای مهم علمی، فرهنگی، هنری: شهید از استعداد هنری بهره مند بودند و جزو شاگردان نمونه حوزه از لحاظ خط بودند و در مسابقات علمی و فرهنگی و هنری مرتب شرکت می کردند. د) ویژگیهای بارز اخلاقی ( با ارائه نمونه رفتاری ): مرتب نماز شب برگزار می کردند و هیچ وقت این امر مهم از وی فوت نمی شد . قرآن را بسیار تلاوت می نمودند با اشکهایشان موجب سردی آتش جهنم می شدندن از مستضعفان و محرومان دفاع می کردند و همیشه حمایت خود را از آنها اعلام می کردند . ✍خاطرات: شهید موذن روستا بود در شبهایی که برف می بارید با زحمت به بالای پشت بام می رفت و اذان می گفت از شدت سرما شروع به گریه می کردند مادر به او می گفت: مجبور نیستی در چنین شرایط سختی به بالای پشت بام بروی شهید می گفت دست خودم نیست. مادر شهید تعریف می کرد که روزی از خواب برخاست و گفت امام زمان ( عج) را در خواب دیدم که به طرف من می آمد و به من گفت که باید به جبهه بروم و سپس حرکت کرد. به همین علت من باید به جبهه بروم. پیام شهید دلجوئی و حمایت از محرومان، پشتیبانی از ولایت فقیه، حضور در مسجد و شرکت فعال در دعای کمیل و توسل فراگیری علم ودانش و فرهنگ اسلامی. 📝وصیت نامه شهید سعید الله عابدینی بسم الله الرحمن الرحیم با سلام و درود به منجی عالم بشریت حجة ابن الحسن (عج) و نائب بر حقش امام امت و امت شهید پرور امام و با سلام به تمامی رزمندگان اسلام و شهیدان از صدر اسلام تاکنون و با درود و سلام خدمت پدر و مادر عزیزم که بر من منت نهاده و مرا راهی مرکز علم و تقوی و روحانی حوزه نمودند تا من از جهل و گمراهی نجات یابم و سپاس بیکران به خداوند حق تعالی که به من توفیق عنایت فرمود تا در زیر سایه الطافش و در این راه گام بردارم و از ظلمت و تاریکی رهایی یابم و خود را بشناسم تا خدا را بیابم. پدر بزرگوار و مادر زحمتکشم از این که من شهید شدم اصلا" و به هیچ وجه ناراحت نباشید بلکه خیلی سربلند و شکر گزار باشید که من امانتی از طرف خداوند در دست شما بودم و به نحو احسن پس دادید همیشه در صحنه انقلاب باشید و از امام و اسلام حمایت کنید و راه شهیدان را که راه حسین (ع) است ادامه دهیدبرادرم و خواهرانم شما ها راه مرا ادامه دهید و از شهادت من حزن و اندوهی برخود راه ندهید و مقاوم و استوار در خط ولایت فقیه که همان خط انبیاء و اولیاء خداست باشید. ای امت شهید پرور و استوار که تا حال از اسلام و قرآن پشتیبانی کرده اید و شهدای بس گرانقدر را تقدیم این عقیده تان نموده اید سعی کنید از این به بعد هم حتی بهتر از گذشته از آیین خداوندی
پیروی کرده و حامی چون کوه استوار و صبور این انقلاب و اسلام و قرآن باشید که هستید. اما یک مسئله مهم که جنگ را فراموش نکنید در صدر کارهایتان قرار دهید امام عزیز فرموده امروز مسئله جنگ اهمیتش از فروع دین بالاتر است در جبهه ها شرکت جویید و از جان و مال مایه گذارید تا انشاء الله تعالی به زودی زود شاهد پیروزی نهایی حق بر باطل باشیم. و مسئله دیگر در مسجد حضور داشته باشید و مسجد سنگر است و سنگر ها را ترک نکنید مسجد خانه خداست و بیشتر توفیقات در مسجد هست و همچنین یادتان نرود که حدیثی است که می فرماید دعا سلاح مومن است خصوصا" دعای توسل و دعای کمیل و دعا برای پیروزی نهایی رزمندگان درپایان همه شما را به خدا می سپارم و از همه حلالیت می طلبم و التماس دعا خدایا تا ظهور دولت یار خمینی را برای ما نگهدار . والسلام و من الله التوفیق                               سعیدا الله عابدینی به تاریخ 29/10/65  🥀نثار ارواح طیبه شهداء امام شهداء و اموات # صلوات🥀 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
http://sahba.ir/download/tarhekoli/01%20-%20%D8%B7%D8%B1%D8%AD%20%DA%A9%D9%84%DB%8C%20%D8%A7%D9%86%D8%AF%DB%8C%D8%B4%DB%80%20%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C%20%D8%AF%D8%B1%20%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86%20-%20%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86%201.mp3 🔰جلسه اول ایمان یک 28 شهریور 1353 2 رمضان 1394 🔷 کلی اندیشه اسلامی در قرآن استاد: حضرت آیت الله العظمی خامنه ای 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔴 شیطان، هم دنیا را گرفت و هم آخرت را! ✍️ آیت الله حق شناس (ره) : یڪ آقای فرش فروش ڪه اهل نماز اول وقت بود به بنده گفت: یڪ ڪسی برای خریدن فرش وارد مغازه ی بنده شد. گفتم: وقت نماز است. گفت: من وقت ندارم، مسافرم و می خواهم بروم. هر چه اصرار ڪردم، دیدم نمی شود و گول شیطان را خوردم و یڪ قدری ڪه از نماز اول وقت گذشت، دیدم همین آقای مشتری ڪه خیلی شیفته ی این معامله بود، گفت من باید قدری تامل بڪنم! و از خرید منصرف شد!! شیطان هم دنیا را گرفت و هم نماز اول وقت را. امیر مومنان (ع) فرمودند: اگر مومن، دنیا را مانع از آخرت خودش قرار بدهد؛ پروردگار او را از هر دو باز می دارد. 📚 ز ملڪ تا ملڪوت جلد 1 ص 213 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عملی که در ماه رمضان جواز عبور از صراط است ! 🎤حجت الاسلام والمسلمین فرحزاد
: محمد علی جعفری و هشتم نیم خیز نشست .جلویم بهش می:گفتم خب راحت بشین روی زمین!» سرسفره و موقع تماشای تلویزیون هم نداشت، انگار داشت دیرش میشد. تسبیح شاه مقصودش را توی دست جمع کرد حاج خانم از حاج خانم گفتنش فهمیدم قضیه جدی است. نظرتون درباره سوریه رفتن من چیه؟ دستم را گذاشتم روی سینه ام سرش را بوسیدم و گفتم یک عمره توی زیارت عاشورا به امام حسین میگم انى سلم لمن سالمکم وحرب لمن حاربكم.» تسبیحش را انداخت بالا و توی هوا چنگ زد بغلم گرفت و :گفت قربونت برم مشمول جان دیگر از سوریه حرفی نزد پدرش هر از گاهی می گفت که محمدحسین دارد برای سوریه به درودیوار میزند. اما پیش ما صدایش را در نمی آورد چند نفر به فرهاد گرا داده بودند که پسرت آمده پیش ما. فرهاد میگفت هر جا رفته دست رد زدن به سینه ش، بسیجیها رو نمیبرن، تنها بچه های رسمی سپاه رو میفرستند.» دی ماه سال ۹۴ بود شب جمعه با شاه فرهاد آماده شدیم برویم عبدالعظیم رفتم توی اتاقش روی تختش به پهلو خوابیده بود؛ رو به ،دیوار رو به امام رضا (ع) تخت دو طبقه داشتند محمد حسین بالا میخوابید و زهرا .پایین لامپ را روشن نکردم هندزفری توی گوشش بود. گوش تیز کردم ببینم آهنگ گوش میدهد یا مداحی با لرزش بدنش تخت غیر غیر صدا داد انگار سنگینی حضورم را حس کرد برگشت نور مهتاب خیسی صورتش را بهم نشان داد. گفتم: «مگه نخوابیدی؟ گفت: «داشتم روضه گوش میدادم گفتم الان؟ این موقع شب؟! نیم خیز نشست روی تخت و گفت: «هر شب روضهٔ حضرت زهرا گوش میدم و 👇👇👇
میخوابم.» بحث را عوض کردم بهش گفتم با بابا داریم میریم شاه عبدالعظیم رفتیم و نزدیکیهای سحر برگشتیم .چراغ اتاق بچه ها روشن بود اعتنایی نکردم. خوابیدم. وقتی پا شدم برای نماز صبح دیدم زهرا هراسان و به هم ریخته روی مبل نشسته تا من را دید اشک گوشه چشمش را پاک کرد پرسیدم چی شده؟» بی معطلی گذاشت کف دستم که محمد حسین میخواد بره سوریه!» آستینم را بالا زدم «کی؟» یواش گفت: «همین امروز «ظهر» مطمئنی؟ آره مامان ساکشم بسته در دستشویی را باز کردم و گفتم خب به سلامتی خدا پشت و پناهش . زهرا بروبر نگاهم میکرد. رفتم وضو گرفتم چادر نمازم را پوشیدم بعد از نماز توی سجاده سفیدم نشستم. زیارت عاشورا خواندم انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم را زیاد تکرار کردم شاید ده بار شاید بیست بار نمیدانم بعد ازسجده زیارت رفتم توی رختخواب و راحت خوابیدم .حول و حوش ساعت نه رفتم توی اتاقش روی تختش خوابیده بود گوشی اش را گذاشته بود زیر بالش هندزفری هم توی گوشش. حاج محمود کریمی شور میخواند و او خواب هفت پادشاه میدید هندزفری را از توی گوشش بیرون آوردم چند دفعه جنباندمش پا شد گفتم: «کجا به سلامتی؟ باید از زهرا «بشنوم؟ زود خودش را جمع وجور کرد. میخواستم قطعی بشه بعد... چطوری جور شد؟ بسیجیها رو نمی بردن بین خودمون باشه هیچ کس نفهمه ما داریم با تیپ فاطمیون میریم. الانم داریم میریم مشهد خندیدم قربون اون شکل ماهت تو که قاتی افغانستانی ها قشنگ تابلویی همه میفهمن که ایرانی هستی .خندید با دست راستش روی ابرویش خط کشید و گفت «کلامو تا اینجا میکشم پایین وقتی دست از پا درازتر برگشتی بهت میگم این حرف را زدم ولی مطمئن بودم که میرود. مادر فرزندش را میشناسد سمج بودن توی خونش بود میدانستم اگر از در بیرونش کنند از پنجره میرود. زیارت اربعین که قسمتمون نشد؛ فوقش میریم زیارت حضرت زینب و برمی گردیم ⬅️ ادامه دارد ..... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷