eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
3.8هزار ویدیو
328 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
را از تابوت بیرون بگذارید! 🌷شهید "سید عبدالظریف تقوی" در وصیت نامه اش نوشت: دستم را از تابوت بیرون گذارید تا کوردلان بفهمند چیزی با خود نبرده ام. شهید "سید عبدالظریف تقوی" از اهالی شهرستان بهبهان در وصیت نامه اش نوشته است: "وقاتلوهم حتی لاتکون فتنه و یکون الدین کله لله". ای انسان‌هایی که بعد از این قیام و خون ریزی‌ها در خواب غفلت هستید و شیطان دست بر روی اعضای بدن شما گذاشته و چشمانتان را کور کرده. سعی کنید که در این دنیا خدا را ببینید تا در آخرت کور نباشید. تقوای الهی پیشه کنید و سعی کنید گوش به فرمان امام و پشتوانه محکمی برای ولایت فقیه باشید. دستم را از تابوت بیرون بیاورید تا کوردلان بفهمند چیزی با خود نبرده ام و قالب یخی را روی قبرم گذاشته تا به جای مادرم بر روی قبرم آب شده و اشک بریزد. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
.🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ماجرای دیدار «حسین» و «منیژه» پس از ۱۸ سال 🔹۲۰ اسفندماه زادروز حسین لشگری از خلبان‌های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است که چند روز قبل از آغاز رسمی جنگ ایران و عراق اسیر شد و پس از ۱۸ سال اسارت در عراق به ایران بازگشت. او اولین ایرانی اسیرشده و آخرین اسیر آزادشده جنگ ایران و عراق است که در مجموع طولانی‌ترین مدت اسارت را در بین تمام اسیران این جنگ تحمل کرده است. 🔹لشگری با شروع جنگ ایران و عراق پس از انجام ۱۲ مأموریت، سرانجام مجبور به ترک هواپیمایش که مورد اصابت موشک قرار گرفته بود، شد و در خاک عراق به اسارت درآمد. 🔹دولت عراق مدعی بود هواپیمای وی ۱۹ شهریور ۵۹ و قبل از حمله عراق به خاک ایران ساقط شده‌ است؛ برای همین او را به عنوان سند برجسته ای که نشانگر آغاز جنگ توسط ایران بود حتی پس از قطعنامه نگه داشتند. 🔹از آغاز جنگ تا زمستان ۱۳۵۹ در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت ۸ سال با حدود ۶۰ نفر دیگر از همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری شد. پس از پذیرش قطعنامه، لشگری را از سایر دوستانش جدا کردند و قسمت دوم دوران اسارتش ۱۰ سال طول کشید. 🔹در طی سال‌های اسارت، همسرش منیژه لشگری به همراه تنها پسرش (علی) که در زمان رفتن پدرش چندماهه بود، چشم‌انتظار او بودند. منیژه لشگری در کتاب خاطراتش درباره آن روزهای سخت می‌نویسد: «بعد از قبول قطعنامه در سال ۱۳۶۷، زمزمه آمدن اسیران همه جا پیچید. خانواده روادگر همسایه طبقه اول ما بودند. آقای روادگر اسیر بود. او از طرف صلیب سرخ ثبت نام شده بود و به همسر و بچه‌هایش نامه می‌نوشت. تابستان سال ۱۳۶۹ تابستان گرمی بود. از نیروی هوایی آمدند و ساختمان، ورودی ها، درها و پنجره ها را رنگ زدند. در و دیوار ساختمان پر شده بود از پلاکاردهای خوش‌آمدگویی. آقای روادگر آمد اما حسین نه! رفتم منزلشان تا از او بپرسم آیا حسین را دیده است؟ اما احساس ‌کردم با من راحت نیست و موقع صحبت‌کردن سرش را پایین می‌اندازد. گفت: نه خانم لشگری! آقای لشگری جزء اسیران مخفی بود. ما از اونها جدا بودیم، ایشون رو ندیدم.» 🔹منیژه اما همچنان چشم‌ انتظار است: «خلبان‌ها آخرین گروه اسرا بودند که آزاد شدند و من همچنان منتظر. هر روز جلوی یک ساختمان گوسفند می‌کشتند و هلهله و چراغانی و یک اسیر می‌آمد، اما حسین نیامد! به نیروی هوایی رفتم. گفتند «آقای لشگری جزء اسرای خلبان مخفی است. او را به خاطر تاریخ جنگ نگه داشته‌اند. اعلام نمی‌کنند زنده است. اما اطلاع داریم حسین لشگری زنده است». نیروی هوایی صریح گفت که فعلا منتظر حسین نباشم. 🔹چندماه بعد از آزادی کامل اسرا، حدود پنجاه شصت اسیر مخفی هم آمدند اما حسین نیامد. طاقتم طاق شد. راه افتادم به منزل آزاده‌های خلبان. بیشترشان می‌گفتند وقتی قطعنامه قبول شد، حسین مدتی کنار ما بود و بعد منتقل شد. نمی‌دانیم او را کجا بردند.» 🔹منیژه اما همچنان دلش پرامید است: «پسرم از این همه رفت‌وآمدم به منزل آزاده‌ها و شنیدن جواب‌های مشابه خسته شده بود. یک روز ‌گفت «مامان، بسه دیگه! خودت می‌فهمی رفتارهات کاملاً عصبی و غیرارادی شده؟» علی راست می‌گفت؛ طوری شده بود که کاری نداشتم آیا این آزاده خلبان بوده، جزء نیروی هوایی بوده یا نه؛ حتی منزل آزاده‌هایی که جزء نیروی دریایی و زمینی ارتش هم بودند رفتم و سراغ حسین را گرفتم. می‌خواستم بدانم آخرین نفری که او را دیده کجا و کِی بوده و حسین چه شرایطی داشته؟ وقتی یک نفر یک کلمه می‌گفت که «او را دیده‌ام»، امیدوار و خوشحال می‌شدم. وقتی دیگری هیچ نشانی از حسین نداشت، ناامید مطلق می‌شدم. غذا نمی‌خوردم. شب‌ها یک ساعت هم خوابم نمی‌برد. منتظر بودم صبح بشود. همه یک جواب می دادند: حسین لشگری را به خاطر تاریخ شروع جنگ نگه داشته‌اند.» 🔹منیژه لشگری روزهایش را دراضطراب و بی‌خبری طی می‌کند تا اینکه خردادماه سال ۱۳۷۴ با او تماسی از نیروی هوایی می‌گیرند و می‌گویند که حسین لشگری اجازه‌ نامه نوشتن پیدا کرده است. اولین نامه به دست منیژه می‌رسد که در آن نوشته شده بود: «من زنده‌ام ... نمی‌دانم شما کجا هستید ... از هیچ چیز خبری ندارم ... نمی‌دانم به چه آدرسی باید نامه بنویسم؛ به خاطر همین نامه را به آدرس نیروی هوایی می‌نویسم ... منیژه جان، هر جا هستی از وضع خودت و بچه برایم بنویس ... تا امروز امکانش نبود این را به تو بگویم. الان که این امکان را دارم برایت می‌نویسم. وضع من اصلاً معلوم نیست و تو مختاری ازدواج کنی.» 🔹منیژه و حسین، سه سال برای هم فقط نامه می‌نویسند. صبح فرودین ۱۳۷۷ تلفن خانه منیژه زنگ می‌خورد: «مژده بده خانم لشگری! حسین آزاد شد.» در عرض چند ساعت، خانه منیژه پر از جمعیت اقوام، خبرنگارها و عکاس‌ها می‌شود تا آنان اولین تماس تلفنی خود را برقرار کنند. 🔹فردای آن روز همه به فرودگاه می‌روند و لحظه دیدار بالاخره می‌رسد: «حسین نزدیک شد؛
خیلی نزدیک. همه فامیل و دوست و آشنا دور او ریخته بودند و ماچش می‌کردند. یکی آویزانش می‌شد، یکی دستش را می‌گرفت، یکی به پایش افتاده بود. کاملاً احساس می‌کردم که حسین از بالای سر همه آنها دنبال کسی می‌گردد. فقط به او خیره شده بودم. صدایی بلند گفت: لطفاً برید کنار! اجازه بدید همسرش اون رو ببینه! دریای جمعیت کنار رفتند و برای من راه باز کردند. خبرنگارها با دوربین‌هایشان دویدند. روبه‌روی هم قرار گرفتیم. دست مرا گرفت و گفت: حالت چطوره؟ گفتم: خوبم! پیشانی‌ام را بوسید و یک‌دفعه سیل جمعیت من و حسین را از هم جدا کرد. در همین دقایق، خبرنگارها چند بار دورم جمع شدند؛ تلق تلق عکس می‌انداختند. پرسیدند: خانم لشگری، در این لحظه احساستون چیه؟ جوابی ندادم؛ فقط سکوت کردم. چقدر این سؤال برایم رنج‌آور بود. خسته شده بودم. سرگیجه و سردرد داشتم. به این نوع شلوغی‌ها عادت نداشتم. سال‌های سال زندگی ساکت و خلوتی داشتم. ما سه نفر انگار در یک تصادف شدید ضربه سختی خورده باشیم و بعد از هجده سال از کُما بیرون آمده باشیم. فقط احتیاج داشتیم ساعت‌ها بنشینیم و به یکدیگر نگاه کنیم؛ ببینیم از لحاظ ظاهری چه تغییری کرده‌ایم تا یخمان آب شود و بعد تازه بتوانیم با هم صحبت کنیم. تعجب می‌کردم در آن جماعت انبوه هیچ‌کس این را نمی‌فهمید ...» فصل جدیدی از زندگی حسین و منیژه آغاز شد؛ این بار با رنگ و بویی دیگر. اما زندگی مشترک مجدد آنها ۱۱ سال بیشتر طول نکشید. سرلشکر حسین لشگری بامداد دوشنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ در بیمارستان لاله تهران درگذشت و منیژه لشگری هم ۵ بهمن ۱۳۹۸ بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت. به راستی که برخی ها چه رنج های جانفرسایی که برای این آب و خاک نکشیده اند....!!!!🌹🌹🌹 🌹روح شان شادویادشان گرامی با ذکر🌹 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
مهمان داشتیم .یکی از اقوام بود . محمد می خواست با ماشین کمیته از خانه بیرون برود .به او گفتم : - شما که دارید میروید . سر راهتون ایشون رو هم برسونید - سوارش می کنم ولی هر جا توقف کردم باید پیاده بشه حتی حاضر نشد برای آن شخص ترمز کند . این قدر به مراقبت از اموال بیت المال حساس بود * پستچی نامه ای از جبهه آورد . نامه محمد بود . با اشتیاق آن را بو کردم و بوسیدم و بعد بازش کردم . تاریخش یک روز بعد از فتح خرمشهر بود : - همسر عزیزم از تو ممنونم که مشوق اصلی ام در این راه بودی . قطعا در ثواب این جهاد شریک هستی . دیشب مرحله نهایی عملیات فتح خرمشهر انجام گرفت و این شهر عزیز به میهن بازگشت . نمی دانی چه غوغایی بود . انگار خود صاحب الزمان (عج) فرماندهی عملیات را بر عهده گرفته بود ... * 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
براساس خاطراتی از و فرزندش یکی از کساني که در محضر پیامبر(ص) ایشان را مشاهده کردم احمد خدامي بود. او در کنار شهدا و هم مقام با آنها نشسته و سخنان پیامبر(ص) را گوش می کرد. اما احمد شهید نشده بود! او از دوستان دوران نوجوانی و جواني من بود. او مانند من کوچک بود که جنگ تمام شد، ولي تا توانست در راه شهدا قدم برداشت. یادم هست به مرحوم آیت الله واله و شهید عاصمي(سردار بزرگ تخریب) و دیگر سرداران و شهداي کاشمر خيلي ارادت داشت. احمد یک مربي فرهنگي بود و در راستاي آشنايي نسل جدید با افکار امام و شهدا قدم بر می داشت. او در مسجد و دانشگاه و هرجا مي توانست فعالیت فرهنگی می کرد. او مهندسي متالوژي مي خواند اما خودش را وقف هدایت نسل جوان کرد. احمد اخلاص عجيبي داشت. در تمامی کارهایش رضایت خدا را در نظر می گرفت. مثلا یک بار صبح زود باهم به کوه رفتیم. در مسیر بودیم که متوجه شدیم به خاطر زلزله، قسمتي از کوه ریزش کرده و سنگهاي بزرگ در طرف دیگر جاده آسفالته ريخته. با اینکه مسیر ما باز بود اما احمد نگه داشت و پیاده شدیم. او گفت: ماشينهايي که از این مسیر عبور مي کنند متوجه ریزش کوه نیستند و خدای نکرده با این سنگ ها برخورد می کنند. ما هم با سختي این سنگ ها را جابجا نمودیم. بعد هم خدا را شکر و حرکت کردیم. احمد در سنین جواني مبتلا به سرطان شد و سختيهاي بسياري کشید. او خواب شهید عاصمي را دیدکه به او گفت: قبل از سی سالگی از دنیا رفته و مهمان ما خواهی شد. سرانجام هم از دنیا رفت. اما برایم عجیب بود که او را هم رتبه شهدا و در حضور
پیامبر(ص) میدیدم! ما از محضر پیامبر(ص) خارج شدیم، بهشت رضوان، مقامي مي خواست که در خور من نبود. اما من از خود بي خود شده و مست آن دیدار بودم. بار دیگر پدر مي خواست به سراغ اهل دنیا برود. پدر گفت: «برخي از مردم، حاجاتي از خدا دارند که ما شهدا را واسطه قرار مي دهند. ما وظیفه خود می دانیم که به اذن الهي از مشکلات برخي از آنها گره گشایی کنیم.» پدر خداحافظي کرد و رفت. من ایستاده بودم و از آنچه ميديدم لذت مي بردم. واقعا نمي توانم آنچه میدیدم را توصیف کنم. کلمات و جملات، توانايي وصف آن همه زیبایی و شکوه را ندارد. بيدلیل نیست که می گویند: بهشت ديدني و چشيدني است، گفتني و شنیدنی نیست. وقتي پدر رفت، دیدم در کنار من یک درخت زیبا در کنار نهر آبي زلال قرار دارد. به آن درخت نزدیک شدم. سیب قرمز و زرد و سبز و همچنینانواع گلابي داشت. لابلاي این میوه ها، گلهاي یاس سفید این درخت را پوشانده بود. من از عطر سیب و گلابي و گلهاي ياس و صداي آب، بوي ذکر خدا را حس می کردم و سرمست ميشدم. اولین بار بود که من سیب سبز میدیدم! چند سال بعد، در یک میوه فروشي سیب سبز دیدم و سؤال کردم اینها چه فرقي با سيب هاي دیگر دارد؟ گفت: سیب ترش است و مشتري خودش را دارد.من در انجا محو زيبايي درختان و بوي عطر گلها و ذکر تسبیحي بودم که از حرکت آب درک می کردم. آنجا حدیث پیامبر(ص) که فرمودند: مردم خوابند، وقتي ميميرند بیدار مي شوند» برایم معنا شد.(بحارالانوار ج۵۵ ص ۱۲) و هرکسي آنچه من دیده بودم را میدید، هرلحظه مشتاق رها شدن از بند دنیا و رسیدن به آن درجات بود. در آنجا افراد مختلف را میدیدم و با یک نگاه از باطن اعمال آنها مطلع مي شدم. مثلا در آنجا کسي را دیدمکه با خود حديث نفس داشت و با زبان بي زباني مي گفت: اي کاش در دنیا به جاي این همه دعا براي گشایش اقتصادي، از خدا رشد معنوي مي خواستم تا جایگاه بهتري نصیبم مي شد. اي كاش هر زمان نمازم قضا مي شد بلافاصله به جا می آوردم. اي كاش مانند مقربين، سحرها را بیدار بودم و لذت مناجات با خدا را بیشتر حس می کردم. اي كاش بین الطلوعین نمي خوابیدم تا بركات و روزي بيشتري نصيبم ميشد و جایگاهی بسیار بالاتر را به دستمی آوردم. اي کاش در امتحان خدا که در طول زندگی برایم پیش آمده بود اینقدر ناله و بي تابي نمي کردم، من با صبر در مقابل سختيها، مقامات بسياري را مي توانستم کسب کنم. اي كاش آن زماني که قدرت انجام گناه داشتم گناه نمی کردم. به راستي اگر به دستورات خدا گوش می کردم به مقامات بسیار بالاتري دست مي يافتم. يكي از حقایقی که برایم آشکار شد در مورد نفس انسان بود. انسان هر قدمي بردارد یک گام خود را به مرگ نزدیک کرده و باید براي سرايآخرت تلاش کند. اما لذت هاي دنيا مانع این امر می شود. اما باید بدانیم تمام لذات دنیا با سختيها و مشکلات آمیخته شده. در مورد حقیقت لذت باید گفت: همه مردم لذت هاي جسمي و دنیايي را درک مي کنند، اما درک لذات معنوي کار هرکسی نیست. اگر کسي لذات معنوي را درک کند دیگر آن را با لذتهاي زودگذر دنياي عوض نخواهد کرد. این را در زندگي بزرگان دیده ایم که حاضر نیستند لذت نماز شب را با هیچ چیزی عوض کنند.یکی دیگر از مواردي که بنده متوجه شدم در مورد حضور در جمع مسلمین و جماعت بود. اسلام دیني است که بیش از فردي بودن به حضور در اجتماع توصیه می کند. من آنجا حديث يدالله مع الجماعه را به خوبی درک کردم. به طور مثال اگر یک گروه به دیدار یک مسئول بروند و تقاضايي داشته باشند خیلی زودتر نتیجه می گیرند تا اینکه تک تک به سراغ او بروند. براي همین است که حضور در نماز جماعت این قدر تاکید شده و براي بسياري از عبادات صفت جمع به کاربرده شده. افرادي که در دنیا در میان اجتماع مسلمین حضور داشته و در راه حل مشکلات مردم تلاش مي کردند نسبت به کساني که گوشه نشيني داشته و مشغول عبادت بودند مقام بسیار بالاتري داشتند از دیگر مواردي که درک نمودم موضوع شیطان بود. شیطان در دنیا در کنار ما هست و ما را وسوسه می کند، اما فراموش نکنیم خالق ما و شیطان، يكي است. يعني خداي ما مي تواند جلوي نفوذ شیطان را بگیرد. براي همين راهکارهايي به ماارائه داده. هرگاه دستورات خدا را انجام ندهیم و مرتکب گناه شویم راه نفوذ شیطان را به سوي خودمان باز کرده ایم. حتي اصرار بر گناهان صغيره شیطان را به ما نزدیک می کند. برعکس وقتي انسان گناه آماده اي را ترک کند یکباره با دریای رحمت الهي مواجه مي شود و در معنویات بسیار رشد می کند. مانند مرحوم ابن سیرین و شیخ رجبعلی خیاط و... اما یکی از مواردي که در دوري شیطان از ما تأثیر دارد توجه ویژه به نماز است. اینکه از دقایقی قبل از نمازبه فکر باشیم و مقدمات را به خوبي انجام دهیم. با لباس پاکیزه و انجام مستحبات وارد نماز شویم، در کسب معنویات و دوري از شیطان بسیار تاثیر دارد.. ⬅️ .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از جوانه های صالحین
سلام و احترام برگزاری کلاس ژیمناستیک مسجد حضرت زینب علیهاالسلام/زیرزمین باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای زینبیه انشاءالله بزودی سانس دوم این ورزش هم شروع می‌شود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲نماهنگ ایران مدیون لطف توئه 👌انتشار برای اولین بار کار مشترک کانون فرهنگی رسالت قم و اداره کل تبلیغات اسلامی استان البرز 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز تولدتـ بہ غلط روز دختر استــ 🌸 دراصل روز آمدنتـ روز خواهر استــ 🍃 شادنـــد از حضور تو اهل جهان ولے 🌸 خوشــحالے امام رضا جوردیگر استـ 🍃 💚 پیشاپیش💐ولادت حضرت معصومه(س) و آغاز دهه کرامت مبارک باد💐 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از  امام زادگان عشق
🔸السلام علیک یافاطمه المعصومه🔸 السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَةَ وَ خَدِیجَة السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْن السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّةَ وَلِیِّ اللَّه السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَر يَا فَاطِمَةُ اشْفَعِي لِي فِي الْجَنَّةِ ◀️ با سلام به حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله علیها روز مان را آغاز میکنیم. 🔻... 👇 🌷〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحيم 🌷 🌷 آیه 180 سوره بقره 🌸 كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى الْمُتَّقِينَ 🍀 ترجمه:بر شما مقرّر شده وقتی كه یكى از شما را مرگ فرا رسید، اگر مالى از خود به جاى گذارده، براى پدر ومادر و نزدیكان به طور شایسته وصیّت كند، این كار حقّ و شایسته پرهیزكاران است. 🌺 وصیّت كردن،یک نوع دوراندیشى است واینكه مى فرماید: هنگام مرگ وصیّت كنید. چون آن لحظه، آخرین فرصت است وگرنه مى تواند سال ها قبل از فرا رسیدن مرگ،وصیّت كند. وصیّت باید بر اساس یعنى عقل پسند باشد، نه از روى كینه و انتقام و یا مهرورزى هاى بى جا باشد. چون از ، تنها بعضى از بستگان بهره مند مى شوند آن هم به مقدار معیّن، لذا اسلام سفارش مى كند اگر در میان فامیل كسانى هستند كه از ارث محرومند و یا سهم ارث آنان اندک است با وصیّت، در مورد توسعه ى سهمیّه آنان اقدام نماید، ولى اگر كسى در این وصیّت عدالت نكند و یا ظلمى را روا دارد، گناه كبیره انجام داده است. از پیامبر صلى الله علیه وآله روایت شده است كه فرمودند: گاهى انسان شصت سال مى كند، ولى چون وصیّت نامه ى خود را عادلانه تنظیم نمى كند، به دوزخ مى رود. مقدار وصیّت، یک سوم مال است و اگر شخصى در مورد بیش از این مقدار وصیّت كند، اجازه ى وارثان شرط است. براى اینكه یاد بگیریم چگونه وصیّت كنیم، بهتر است اولیاى خدا، شهدا و علما را مطالعه کنیم. و برای وصیت نامه به یک اسلام شناس آگاه به مسایل شرعی مراجعه کنیم. 🔴 ، نشانه ى دقّت و اهل حساب بودن است. وصیّت، نشانه ى احترام به حقوق دیگران است. وصیّت، انجام امور خیرى است كه از آن غفلت شده و تداوم عمل صالح، پس از است. وصیّت، راهى براى پركردن خلأهاى اقتصادى و تعدیل ثروت است. رسول اكرم صلى الله علیه وآله فرموده اند: هركسی با وصیّت از دنیا برود، گویا شهید مرده است .وصیّت براى والدین وبستگان، عامل تجدید محبّت ویک نوع قدرشناسى است. لذا در آغاز آیه وصیّت، مطرح شده اند تا علاوه بر سهم ارث، وصیّت به نوعى تنظیم شود كه نفعش به آنان نیز برسد كه این خود از مصادیق احسان است. 🔴 🌷: مثل وصیّت به حقّ اللّه، حق ّالناس، قضاى نماز و عبادات دیگر، پرداخت حقوق واجبه مانند خمس، زكات، دیون، بدهكارى هاى مردم. 🌷 : مثل وصیّت به امور خیریّه. 🌷 :مثل وصیّت فرزندان به نوع شغل، حرفه، لباس، طعام. 🌷 :مثل وصیّت به مقبره سازى. 🌷 :مثل وصیّت به ایجاد مراكز فساد، انتشار نوشته ها و کتاب های گمراه کننده 🔹پيام های آیه 180 سوره بقره 🔹 ✅ اگرچه با ، انسان از دنیا مى رود، امّا پرونده ى عمل او با كارهایى نظیر وصیّت باز مى ماند. «اذا حضر احدكم الموت.... الوصیة» ✅⚘ و ،اگر در راه درست مصرف شود خیر است. «ان ترك خیر الوصیّة» ✅ در باید علاوه بر ارث، براى والدین و نزدیكان سهمى قرار داد. «الوصیّة للوالدین و الاقربین» ✅ باید بر اساس عرف پسندیده ى جامعه باشد. «الوصیّة... بالمعروف» ✅ ،نوعى بى تقوایى نسبت به حقوق دیگران است. «الوصیّة... حقّاً على المتّقین» 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 پاسخ محکم و تودهنی مردم به توهین برخی به امام رضا(ع) ⭕️ خط قرمز ما امام رضا علیه السلام است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 راهپیمایی پرچم چیست و چرا امسال تا این حد حساس شده است؟ 🔹بعد از پیروزی رژیم صهیونیستی در جنگ ۱۹۶۷ و تصرف مناطقی همچون کرانه غربی رود اردن، بلندی های جولان، صحرای سینا و نوار غزه، یک خاخام تندروی افراطی یهودی به نام یهودا حیزنی رقص و آوازی را ابداع کرد که صهیونیست ها در سالگرد این واقعه همراه با پرچم اسرائیل آن را انجام دهند... 🔸️این راهپیمایی که هر ساله برگزار می شود نماد پیروزی صهیونیست ها بر دشمنانشان است و همواره تنش می آفریند... 🔹فرق راهپیمایی پرچم امسال با سال های گذشته آنست که برخی یهودیان افراطی اعلام کرده اند که همزمان با شروع مراسم به تخریب مسجد قبه الصخره مبادرت خواهند ورزید... 🔸️از آنجایی که این مسجد مکان معراج پیامبر اسلام بوده و برای مسلمانان بسیار اهمیت دارد اندک جسارتی به آن خط قرمز گروههای مقاومت و کشورهای اسلامی تحلیل شده و بی شک موجب جنگ خواهد شد.. 🔹البته با توجه به وضعیت بسیار وخیم کابینه نفتالی بنت و در آستانه سقوط قرار گرفتن آن ، بعید می نماید وی ریسک کرده و اجازه اقدامی را به یهودیان تندرو بدهد که جرقه زننده جنگ و عواقب نامعلوم پس از آن علیه رژیم صهیونیستی باشد... 🔸️دبیرکل حزب الله لبنان نیز روزهای گذشته نسبت به تعرض به مسجد الاقصی هشدار جدی داد و اعلام کرد ممکن است اقدامات هتاکانه افراطیون صهیونیست منجر به شعله ور شدن جنگ در منطقه شود. ♻️شبکه سایبری ثامن
ما‌خانه‌خرابِ‌غم‌عشقیم‌دراین‌خاڪ خاڪۍترازآنیم‌که‌ویران‌شده‌باشیم:)♥️ علیه السلام 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
سنگ سرد مزار شده بود وجود گرم پدر که به دختر ۷ ساله آرامش می داد. فاطمه خانم، مادرش، می گوید هنوز هم دخترمان بی قرار اسماعیل است. این را وقتی نگاه نرگس به دخترانی می افتد که کنار پدرانشان هستند، می‌فهمم. بعد از آن نرگس بی هیچ دلیلی شروع به گریه کردن می‌کند و لج بازی‌هایش گل می‌کند. اما نرگس دوبار بعد از شهادت پدرش دوبار آرامش را تجربه کرد. یکبار وقتی بود که حاج قاسم را دید و یکبار دیگر ملاقات با رهبری بود. ملاقاتی که دو هفته باید زودتر انجام می‌شد تا نرگس هنوز به سن تکلیف نرسیده باشد و بتواند رهبرش را ببوسد اما افسوس. حالا دلخوشی نرگس پس از این دو هفته و در دیدار با عزیزش هدایایی بود که آقا به او داد. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷