فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا تورو شکرت
به خاطر چیزهایی که به ما دادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به لب امشب نوا دارم
#کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹ازنا، عزاداری محرم
زنجیرزدن آقاعارف👏
🌹تویی که نمی شناختمت!
✍ راوی: غلامحسن جهانشاهی
طی عملیات کربلای 10درمنطقه سلیمانیه کردستان عراق، قسمتی ازارتفاعات گموبه تصرف ما درآمده بودومأموریت ماپدافند(حفظ ونگهداری)این منطقه کوهستانی بود. منطقه ای گسترده بین نیروهای ماونیروهای عراقی که برای هردوطرف بسیارحساس بود، طوری که به هرجنبنده ای توسط دوطرف شلیک می شد. نیروهای بعثی روزها باشلیک پی درپی خمپاره ها، منطقه راناامن کرده بودند وشب ها باپرتاب منور منطقه راروشن می کردند تاهرگونه تحرک نیروهای ماراتحت نظر داشته باشند.
مامی بایست جهت حفظ منطقه وجلوگیری ازتک دشمن این منطقه راباایجاد انواع موانع خصوصاً مین محافظت می کردیم. این مأموریت سخت وحساس به برادر #شهید_زمان_کرمی معاون گردان تخریب لشکر57ابوالفضل (علیه السلام) وتیم تخریبش واگذارشده بود. تاآن موقع باوی ارتباطی نداشتم اما ازشجاعت وجوانمردی اوشنیده بودم. هواتاریک شده بود. #شهید_کرمی به همراه نیروهای تخریب بایک ماشین پرازمین رسیدند.
بچه های گردان ماچشم به #شهید_زمان_کرمی و نیروهایش دوخته بودندومی دانستندکاشت مین وایجادموانع دراین منطقه، کاربسیارسخت وشجاعانه ای است.
نیروهاروی یک پانشسته وآماده اجرای دستورفرمانده خودبودند.#شهید_زمان_کرمی بعدازمدتی که به نیروهایش نگاه کرد، بدون این که دستوری بدهد یا داوطلبی انتخاب کندبه سمت صندوق های مین رفت یک صندوق مین بغل کردوبه صورت نیم خیزواردمنطقۀ موردنظر شد. نیروهایش باتعجب، گاه به هم نگاه می کردندوگاه به فرماندۀ خودکه به تنهایی درمنطقه نفوذمی کرد؛ سکوت نیروهارافراگرفته بود کسی نمی دانست چه بایدبگوید، یکی ازنیروها باصدای بلندگفت: «یاعلی» وبه طرف صندوق های مین رفت؛ به دنبال آن سایرنیروهانیزبایک «یاعلی» هرکدام صندوقی مین بغل کرده وبه دنبال فرمانده خود واردمنطقه شدند....
#خاطرات
#شهید_زمان_کرمی
#شهیدان_کرمی
https://eitaa.com/shahidankarami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی حسین در صحنه است،
اگر در صحنه نیستی هر جا خواهی باش!
چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره شراب
#شهید_احمد_رضا_کرمی
https://eitaa.com/shahidankarami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️عزاداری و زنجیر زنی آقا امیر ارسلان کرمی🌸🌺
کتاب صوتی انســـــــــــــان دویســـــــت و پنجـــــــــاه ســـــــــالـــــــــــه 3.mp3
9.41M
#کتاب_صوتی
《 انســـــــــــــان دویســـــــت و پنجـــــــــاه ســـــــــالـــــــــــه》
📝بــــــیانـــــــــــــات و نــــــــــوشـــــتــــــــــــه هـــــــــای مــــقـــــــــــــام مـــــعــظــــــــم رهـــبــــــــــــری حـــــــــضرت آیــــــــت الله امــــــــــام خـــــــــــامنــــــــه ای 《حفــــــظـــــــــه الله 》 دربـــــــــــــــــاره سیـــــره سیاســـی مــبـــــــــــــــــارزاتی امــــامــــــــــان معــــــــصوم
《علیهـــــــــم الســـــــــلام》اســــــــت .
🔵 قسمـــــــت : 3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوشم به بند تو،
صیدت رها ز دام مکن.....
🔹عاشق دنیا شده را جام شهادت ندهند.
#شهید_زمان_کرمی
https://eitaa.com/shahidankarami
🌹ما و تانک
✍ راوی: سردار مرتضی رنجبر
اواسط عملیات کربلای5 بود. گردان ما«تخریب» مأموریت همراهی گردان پیاده ابوذر رابرعهده داشت؛ تادرصورت برخورد این گردان بامیدان مین، سریع عملیات پاکسازی راآغازکنیم. گردان ابوذربه سرعت پیشروی می کرد ودرمنطقه ای به نام «دوعیجی»واقع درخاک عراق به علت خستگی، پیشروی رابه گروهانی ازگردان مالک اشترازنا واگذارکرد. مهمات تمام شده بودوخبررسیدکه هواپیماوتوپخانه دوربردعراق عقبه ی گردان مارابه شدت بمباران کرده اند ونیروهای تدارکات امکان فرستادن مهمات به جلورا ندارند.
باتوجه به شرایط پیش آمده، فرمانده لشگر57 ابوالفضل دستوردادهمراه #شهید_زمان_کرمی هرچه سریعترمهمات موردنیازرا ازسنگرهای عراق تهیه کنیم. بلافاصله بعداز دریافت دستوربه همراه #شهید_کرمی سواربریک لندکروزبه مقرنیروهای عراق که به علت عقب نشینی خالی شده بود، حرکت کردیم. بعدازبارزدن مقدارزیادی موادمنفجره ومهمات به سمت نیروهای خودی درحال حرکت بودیم که بایک تانک عراقی که درست روبه روی ماایستاده بود، برخوردکردیم. چون تنهاراه ارتباطی برگشت ماهمین جاده بود، می بایست ازجلوی تانک عبورمی کردیم. سمت چپ جاده یک نهرآب وسمت راست آن نخلستان بود.
با توجه به این شرایط، بایدتانک را ازروی جاده دورمی کردیم. ماشین رامتوقف کردم. به شهیدکرمی گفتم:«بیابشین پشت فرمان تامن تانک را مجبورکنم که گلوله اش روبه سمت من شلیک کنه، اون وقت تاگلوله گذاری بعدی توفرصت داری که ازروی جاده ردبشی.» #شهید_کرمی که همیشه درهرشرایطی شوخی کردن وخندیدن رافراموش نمی کردگفت:«مگه ازجونم سیرشدم،توکه فرماندهی ماشین رو ردکن من تانک روسرگرم می کنم» وبعد باسرعت وحرکات مارپیچ شروع به دویدن کرد. هدایتگرتانک بادیدن #شهید_کرمی لوله تانک رابه طرف #شهید_کرمی گرفت وشلیک کرد.
من هم ازفرصت استفاده کردم وماشین راباسرعت حرکت دادم. غافل ازاین که نیروهای خودی قبلاً زیراین جاده راجهت پناه گرفتن حفره زده بودند. باآمدن ماشین باآن همه موادمنفجره جاده خراب شد. ماشین بامهمات داخل آب افتاد. به طوری که اتاق ماشین زیرآب رفت وچرخ هایش روبه بالاشد. درآن شرایط که هم اضطراب شلیک مجددتانک راداشتم وهم انفجارماشین، باصدای بلند دادزدم: «کرمی!کرمی!بیاکمک کن ازماشین بیام بیرون!گیرکردم!» شهیدکرمی آمدکنارنهرایستاد. خنده امانش نمی داد...
#خاطرات
#شهید_زمان_کرمی
#شهیدان_کرمی
https://eitaa.com/shahidankarami