eitaa logo
شهیدان کرمی
79 دنبال‌کننده
921 عکس
2.9هزار ویدیو
45 فایل
🔶️اهداف: تبلیغ وتحکیم سبک زندگی اسلامی، بهبود پویایی و ارتباطات خانوادگی، تقویت ایمان دینی، بصیرت افزایی و اندیشه ورزی ✏ارتباط با مدیر @YaHussain99
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تویی که نمی شناختمت! ✍ راوی: غلامحسن جهانشاهی طی عملیات کربلای 10درمنطقه سلیمانیه کردستان عراق، قسمتی ازارتفاعات گموبه تصرف ما درآمده بودومأموریت ماپدافند(حفظ ونگهداری)این منطقه کوهستانی بود. منطقه ای گسترده بین نیروهای ماونیروهای عراقی که برای هردوطرف بسیارحساس بود، طوری که به هرجنبنده ای توسط دوطرف شلیک می شد. نیروهای بعثی روزها باشلیک پی درپی خمپاره ها، منطقه راناامن کرده بودند وشب ها باپرتاب منور منطقه راروشن می کردند تاهرگونه تحرک نیروهای ماراتحت نظر داشته باشند. مامی بایست جهت حفظ منطقه وجلوگیری ازتک دشمن این منطقه راباایجاد انواع موانع خصوصاً مین محافظت می کردیم. این مأموریت سخت وحساس به برادر معاون گردان تخریب لشکر57ابوالفضل (علیه السلام) وتیم تخریبش واگذارشده بود. تاآن موقع باوی ارتباطی نداشتم اما ازشجاعت وجوانمردی اوشنیده بودم. هواتاریک شده بود. به همراه نیروهای تخریب بایک ماشین پرازمین رسیدند. بچه های گردان ماچشم به و نیروهایش دوخته بودندومی دانستندکاشت مین وایجادموانع دراین منطقه، کاربسیارسخت وشجاعانه ای است. نیروهاروی یک پانشسته وآماده اجرای دستورفرمانده خودبودند. بعدازمدتی که به نیروهایش نگاه کرد، بدون این که دستوری بدهد یا داوطلبی انتخاب کندبه سمت صندوق های مین رفت یک صندوق مین بغل کردوبه صورت نیم خیزواردمنطقۀ موردنظر شد. نیروهایش باتعجب، گاه به هم نگاه می کردندوگاه به فرماندۀ خودکه به تنهایی درمنطقه نفوذمی کرد؛ سکوت نیروهارافراگرفته بود کسی نمی دانست چه بایدبگوید، یکی ازنیروها باصدای بلندگفت: «یاعلی» وبه طرف صندوق های مین رفت؛ به دنبال آن سایرنیروهانیزبایک «یاعلی» هرکدام صندوقی مین بغل کرده وبه دنبال فرمانده خود واردمنطقه شدند.... https://eitaa.com/shahidankarami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی حسین در صحنه است، اگر در صحنه نیستی هر جا خواهی باش! چه ایستاده به نماز چه نشسته بر سفره شراب https://eitaa.com/shahidankarami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◾️عزاداری و زنجیر زنی آقا امیر ارسلان کرمی🌸🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کتاب صوتی انســـــــــــــان دویســـــــت و پنجـــــــــاه ســـــــــالـــــــــــه 3.mp3
9.41M
《 انســـــــــــــان دویســـــــت و پنجـــــــــاه ســـــــــالـــــــــــه》 📝بــــــیانـــــــــــــات و نــــــــــوشـــــتــــــــــــه هـــــــــای مــــقـــــــــــــام مـــــعــظــــــــم رهـــبــــــــــــری حـــــــــضرت آیــــــــت الله امــــــــــام خـــــــــــامنــــــــه ای 《حفــــــظـــــــــه الله 》 دربـــــــــــــــــاره سیـــــره سیاســـی مــبـــــــــــــــــارزاتی امــــامــــــــــان معــــــــصوم 《علیهـــــــــم الســـــــــلام》اســــــــت . 🔵 قسمـــــــت : 3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حسین تو قلبم داره ریشه حسین که تکراری نمیشه آقا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
34.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
البلاء للولا کل ارض کربلا♥️
🔹عاشق ‌دنیا شده ‌را جام ‌شهادت ‌ندهند. https://eitaa.com/shahidankarami
🌹ما و تانک ✍ راوی: سردار مرتضی رنجبر اواسط عملیات کربلای5 بود. گردان ما«تخریب» مأموریت همراهی گردان پیاده ابوذر رابرعهده داشت؛ تادرصورت برخورد این گردان بامیدان مین، سریع عملیات پاکسازی راآغازکنیم. گردان ابوذربه سرعت پیشروی می کرد ودرمنطقه ای به نام «دوعیجی»واقع درخاک عراق به علت خستگی، پیشروی رابه گروهانی ازگردان مالک اشترازنا واگذارکرد. مهمات تمام شده بودوخبررسیدکه هواپیماوتوپخانه دوربردعراق عقبه ی گردان مارابه شدت بمباران کرده اند ونیروهای تدارکات امکان فرستادن مهمات به جلورا ندارند. باتوجه به شرایط پیش آمده، فرمانده لشگر57 ابوالفضل دستوردادهمراه هرچه سریعترمهمات موردنیازرا ازسنگرهای عراق تهیه کنیم. بلافاصله بعداز دریافت دستوربه همراه سواربریک لندکروزبه مقرنیروهای عراق که به علت عقب نشینی خالی شده بود، حرکت کردیم. بعدازبارزدن مقدارزیادی موادمنفجره ومهمات به سمت نیروهای خودی درحال حرکت بودیم که بایک تانک عراقی که درست روبه روی ماایستاده بود، برخوردکردیم. چون تنهاراه ارتباطی برگشت ماهمین جاده بود، می بایست ازجلوی تانک عبورمی کردیم. سمت چپ جاده یک نهرآب وسمت راست آن نخلستان بود. با توجه به این شرایط، بایدتانک را ازروی جاده دورمی کردیم. ماشین رامتوقف کردم. به شهیدکرمی گفتم:«بیابشین پشت فرمان تامن تانک را مجبورکنم که گلوله اش روبه سمت من شلیک کنه، اون وقت تاگلوله گذاری بعدی توفرصت داری که ازروی جاده ردبشی.» که همیشه درهرشرایطی شوخی کردن وخندیدن رافراموش نمی کردگفت:«مگه ازجونم سیرشدم،توکه فرماندهی ماشین رو ردکن من تانک روسرگرم می کنم» وبعد باسرعت وحرکات مارپیچ شروع به دویدن کرد. هدایتگرتانک بادیدن لوله تانک رابه طرف گرفت وشلیک کرد. من هم ازفرصت استفاده کردم وماشین راباسرعت حرکت دادم. غافل ازاین که نیروهای خودی قبلاً زیراین جاده راجهت پناه گرفتن حفره زده بودند. باآمدن ماشین باآن همه موادمنفجره جاده خراب شد. ماشین بامهمات داخل آب افتاد. به طوری که اتاق ماشین زیرآب رفت وچرخ هایش روبه بالاشد. درآن شرایط که هم اضطراب شلیک مجددتانک راداشتم وهم انفجارماشین، باصدای بلند دادزدم: «کرمی!کرمی!بیاکمک کن ازماشین بیام بیرون!گیرکردم!» شهیدکرمی آمدکنارنهرایستاد. خنده امانش نمی داد... https://eitaa.com/shahidankarami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تنها ✍راوی: غلامرضادریکوند با ودوسرباز، به منطقۀ ماووت عراق رفته بودیم تا درارتفاعات، نقاطی رامین گذاری کنیم. پایم ترکش خورد، گفت: «بایدبرگردی عقب!» گفتم:«زخمم سطحی است بگذار کمکت کنم! دست تنهایی!» قبول نکردوگفت: «بایدبرگردی عقب!» هرچه اصرار کردم بی فایده بود. بعدمراسوار قاطرکردوبه همراه یکی ازسربازها به عقب فرستاد. هوا کم کم تاریک شد. ماند و یک سرباز ومنطقه ای ناامن وگسترده که می بایست تاسحرمین گذاری شود. https://eitaa.com/shahidankarami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹دردمیکشه می خنده! ✍ راوی: غلامرضادریکوند عملیات بیت المقدس۲ بود.درمنطقه ماووت عراق در دره هرمدان مستقربودیم؛ تمام منطقه رابرف گرفته بود. سوز سرما بیداد می کرد. آتش خمپاره ها وتیربارهای دشمن هم یک لحظه قطع نمی شد، شب شد، هیجده نفربودیم خسته وکوفته ازشدت سرمادریک چادرشش نفری روی هم افتادیم. به علت کمی جادست وپاهایمان راروی هم کشیده بودیم. همان طورکه لابلای بچه ها درازکشیده بود، دست هایش رامحکم روی شکمش گذاشته بود. باناراحتی به اونگاه کردم وگفتم: «چقدرالتماس کردم که بروعقب تاترکش روازشکمت دربیارن،چرانرفتی؟!» به خون هایی که ازلای انگشت های دستش بیرون زده بودنگاهی کردوگفت: «حالم خوبه، فرداباهم می ریم...»اما حالش اصلاً خوب نبود. https://eitaa.com/shahidankarami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
يَا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبِينَ. ای گشاینده اندوه دلگیران...🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا