eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سیزدهم 💠 شاید اگر این پیام را جایی غیر از مقام #امام_حسن (علیه‌السلام) خو
✍️ 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کنار دیوار جمع کرده بودند. اما عدنان مرا برای خودش می‌خواست که جسم تقریباً بی‌جانم را تا کنار اتومبیلش کشید و همین که یقه‌ام را رها کرد، روی زمین افتادم. گونه‌ام به خاک گرم کوچه بود و از همان روی زمین به پیکرهای بی‌سر شهر ناامیدانه نگاه می‌کردم که دوباره سرم آتش گرفت. 💠 دوباره به موهایم چنگ انداخت و از روی زمین بلندم کرد و دیگر نفسی برای ناله نداشتم که از شدت درد، چشمانم در هم کشیده شد و او بر سرم فریاد زد :«چشماتو وا کن! ببین! بهت قول داده بودم سر پسرعموت رو برات بیارم!» پلک‌هایم را به سختی از هم گشودم و صورت حیدر را مقابل صورتم دیدم در حالی که رگ‌های گردنش بریده و چشمانش برای همیشه بسته بود که تمام تنم رعشه گرفت. 💠 عدنان با یک دست موهای مرا می‌کشید تا سرم را بالا نگه دارد و پنجه‌های دست دیگرش به موهای حیدر بود تا سر بریده‌اش را مقابل نگاهم نگه دارد و زجرم دهد و من همه بدنم می‌لرزید. در لحظاتی که روح از بدنم رفته بود، فقط حیدر می‌توانست قفل قلعه قلبم را باز کند که بلاخره از چشمه خشک چشمم قطره اشکی چکید و با آخرین نفسم با صورت زیبایش نجوا کردم :«گفتی مگه مرده باشی که دست به من برسه! تو سر حرفت بودی، تا زنده بودی نذاشتی دست داعش به من برسه!» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، آوای صبح در گوش جانم نشست. 💠 عدنان وحشتزده دنبال صدا می‌گشت و با اینکه خانه ما از مقام (علیه‌السلام) فاصله زیادی داشت، می‌شنیدم بانگ اذان از مأذنه‌های آنجا پخش می‌شود. هیچگاه صدای اذان مقام تا خانه ما نمی‌رسید و حالا حس می‌کردم همه شهر حضرت شده و به‌خدا صدای اذان را نه تنها از آنجا که از در و دیوار شهر می‌شنیدم. 💠 در تاریکی هنگام ، گنبد سفید مقام مثل ماه می‌درخشید که چلچراغ اشکم در هم شکست و همین که موهایم در چنگ عدنان بود، رو به گنبد ضجه زدم و به حضرت التماس می‌کردم تا نجاتم دهد که صدای مردانه‌ای در گوشم شکست. با دست‌هایش بازوهایم را گرفته و با تمام قدرت تکانم می‌داد تا مرا از کابوس وحشتناکم بیرون بکشد و من همچنان میان هق هق گریه نفس نفس می‌زدم. 💠 چشمانم نیمه باز بود و همین که فضا روشن شد، نور زرد لامپ اتاق چشمم را زد. هنوز فشار انگشتان قدرتمندی را روی بازویم حس می‌کردم که چشمانم را با ترس و تردید باز کردم. عباس بود که بیدارم کرده و حلیه کنار اتاق مضطرّ ایستاده بود و من همین که دیدم سر عباس سالم است، جانم به تنم بازگشت. 💠 حلیه و عباس شاهد دست و پا زدنم در عالم خواب بودند که هر دو با غصه نگاهم می‌کردند و عباس رو به حلیه خواهش کرد :«یه لیوان آب براش میاری؟» و چه آبی می‌توانست حرارت اینهمه را خنک کند که دوباره در بستر افتادم و به خنکای بالشت خیس از اشکم پناه بردم. صدای اذان همچنان از بیرون اتاق به گوشم می‌رسید، دل من برای حیدرم در قفس سینه بال بال می‌زد و مثل همیشه حرف دلم را حتی از راه دور شنید که تماس گرفت. 💠 حلیه آب آورده بود و عباس فهمید می‌خواهم با حیدر خلوت کنم که از کنارم بلند شد و او را هم با خودش برد. صدایم هنوز از ترس می‌تپید و با همین تپش پاسخ دادم :«سلام!» جای پای گریه در صدایم مانده بود که از هم پاشید، برای چند لحظه ساکت شد، سپس نفس بلندی کشید و زمزمه کرد :«پس درست حس کردم!» 💠 منظورش را نفهمیدم و خودش با لحنی لبریز غم ادامه داد :«از صدای اذان که بیدار شدم حس کردم حالت خوب نیس، برای همین زنگ زدم.» دل حیدر در سینه من می‌تپید و به روشنی احساسم را می‌فهمید و من هم می‌خواستم با همین دست لرزانم باری از دلش بردارم که همه غم‌هایم را پشت یک پنهان کردم :«حالم خوبه، فقط دلم برای تو تنگ شده!» 💠 به گمانم دردهای مانده بر دلش با گریه سبک نمی‌شد که به تلخی خندید و پاسخ داد :«دل من که دیگه سر به کوه و بیابون گذاشته!» اشکی که تا زیر چانه‌ام رسیده بود پاک کردم و با همین چانه‌ای که هنوز از ترس می‌لرزید، پرسیدم :«حیدر کِی میای؟» 💠 آهی کشید که از حرارتش سوختم و کلماتی که آتشم زد :«اگه به من باشه، همین الان! از دیروز که حکم اومده مردم دارن ثبت نام می‌کنن، نمی‌دونم عملیات کِی شروع میشه.» و من می‌ترسیدم تا آغاز عملیات تعبیر شود که صحنه سر بریده حیدر از مقابل چشمانم کنار نمی‌رفت... ✍️نویسنده: 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
✨﷽✨ بسم الله قاسم الجبارین 🔻لبخندها متفاوت اند؛ مفاهیم زیادی را با خود حمل میکنند اما تو گویا متفاوت ترین لبخند خلق شده خدا بود. چهره ات را گویی خدا اختصاصی تر رسم کرده بود و عشقی خاص را میان چشمانت جا داده بود. دعوت کردی مرا تا قلمم را با نام تو عطرآگین کنم؛ دعوتم کردی تا به همه برسانم قصه های اکبر و اصغرت را آن زمانی که"در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبریست" الگویت شد و پاک ماندی و پاک رفتی و اینک پاک میکنی. میکنی و همین است که دل داغدار مادرت را آرام کرده دل کندن از فرزند را خوب از اربابت اموختی و جگرگوشه هایت را فدایی کردی. گفته بودی عمه ی سادات از مدافعین حرم استقبال میکند و همین شد که شوق دیدن ناموس حیدر؛ تورا روانه ی آسمان ها کرد. رهایمان نکنی.این روزها هایمان به نگاه های پرعاطفه ی شماست. استقبال سیده زینب مبارکت باشد ای شهیدِ گلگون لبخند ... 📸شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام (زهیری) 🗓تاریخ تولد: ۱۸ خرداد ۱۳۶۹ 🗓تاریخ شهادت: ۲۳ دی ۱۳۹۴ 🥀مزار: گلزار شهدای اهواز 🌹🍃🌹🍃 @shahidaziz_ebrahim_hadi
یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت می‌کند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد می‌خواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی می‌گفتی؟ چرا اینقدر بی قراری می‌کردی؟چی‌شده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من به‌خاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز می‌خواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است !. راوی: مادرشهید 🌷 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
تعقل🤔 امیرالمومنین ع كارهای درراه خدا برابر ، چونان قطره ای بر دریای مواج و پهناور است🤔 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹تلنگر فاطمه مغنیه (خواهر شهید جهاد مغنیه) میگوید:مادرمن یک زن فوق العاده است ، خبر شهادت بابا که رسید رفت دو رکعت نمازخواند... همه ی ما را مادرمان آرام کرد ، بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند ، وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شدیم خطاب به جنازه بابا گفت : الحمدالله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند...❗️ همین یک جمله ما را آنقدر خجالت داد😔 که آرام شدیم وبر مصائب اباعبدالله واسارت حضرت زینب و دیگر خاندان اهلبیت گریستیم بعد خودش رفت و وقتی مراسم تشیع برگزار میشد ، یک ساعت در قبری که برای بابا آماده کرده بودند ماند و قرآن و زیارت عاشورا خواند . خبر شهادت  را هم که شنید همین طور ... دلم سوخت وقتی برادرم جهاد رو دیدم ... مثل بابا شده بود ...😭 خون ها رو شسته بودند ولی جای زخم هاو پارگی ها بود ، جای کبودی و خون مردگی ها ...😞 تصاویر شهادت بابا و جهاد باهم یکی شده بودن و ی لحظه به نظرم رسید من دیگه نمیتونم تحمل کنم ... باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی رو آروم کرد . وقتی صورت  رو بوسید ، گفت : ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده ؟! ، البته هنوز به" اربا اربا " نرسیده ...✨ باز خجالت و یاد علی اکبر امام حسین آروممون کرد 🌹هدیه به روح مطهر شهدا و امام شهدا صلوات اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّدوعَجِّل‌‌فَرَجهم 🌹🌹🌹 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 نوجوانی اش همزمان شده بود با شروع جنگ تحمیلی از همان سال ۶۲ وارد عرصه شد جهاد کرد بارها جانباز شد اما از راهی که به درستی اش ایمان داشت، برنگشت... تا اینکه پس از ۲۲سال پیکار در راه خدا در سوریه به شهادت رسید🥀 ثواب اعمال امروز تقدیم به روح ملکوتی دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها سالروزشهادت 💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست" 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
1.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرط بندی روی زنان بار دار توسط منافقین 👇 چرا بعضی از جوانان ما در حوادث اخیر سردرگم بودند؟ جوابش را رهبرمعظم انقلاب فرمودند "ما در مسائل مربوط به حوادث و تاریخ انقلاب اسلامی و جنایت‌های دشمنان از نظر کار رسانه‌ای و تبلیغی، کوتاهی داریم به‌گونه‌ای که نسل جوان ما اطلاعات زیادی از حوادث گذشته از جمله جنایات منافقین ندارد" حداکثری تبیین 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کجا ایستاده‌ایم؟ ☝نکته مهمی که رهبر انقلاب درباره هدف تشکیل هیئت‌های ذکر اهل بیت علیهم‌السلام گفتند.. با دقت گوش دهیم و عمل کنیم و نشر بدیم تبین 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
✍ براندازی ترکیبیِ رنگین👇 😲 بزرگترین جنگ شناختی و ترکیبی رنگین جهان در طول تاریخ علیه ایران فقط در ۳ ماهه پاییز ۱۴۰۱ اتفاق افناد. 🌗 فقط و فقط گوشه ای از اتفاقاتی که علیه جمهوری اسلامی ایران در پاییز ۱۴۰۱ انجام دادند؛ و برخی از پاسخ هایی که دریافت کردند: 👇👇👇 1⃣ حمایت از اغتشاش گران توسط: بایدن ، وزیر خارجه، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا ، کلینتون، رابرت مالی ، ۳۱ نفر از سیاستمداران مطرح آمریکا و اروپا، ۳۷ نفر از شخصیتهای موسیقی ، و ۶۲ نفر از هنرپیشگان مطرح غرب ، مانند آنجلیاجولی، ۱۵ نفر از فوتبالیست ها وباشگاه‌های مطرح دنیا، شخصیت های موسیقی ترکیه، هزار سینماگر فرانسوی، که عده ای موهای خود را قیچی کردند؛ و فیلم آن را میلیونها بار نشر دادند؛ وزرای خارجه: کانادا ، سوئد، آلمان ، بلژیک ،اسپانیا، شیلی ، فرانسه ، نویسنده کتاب هری پاتر و یک نماینده زن ایرانی الاصل در بلژیک که در حمایت از آشوب گران موهای خود را کوتاه کرد. موج شبانه روزی رسانه های انگلیسی و آمریکایی و.... 2⃣ به میدان آمدن بارزانی برای حمله به ایران، 3⃣ فعالیت رسانه ای سلبریتی های وطن فروش داخلی، 4⃣ هشتک مهسا امینی ۳۲۰ میلیون بار توئیت و ریت شد؛ درحالی که فارسی زبانان توئیتر ۳ میلیون نفر هستند! 5⃣دستگیری یک تبعه خارجی که در کوله پشتی خود یک دست لباس بسیجی، به همراه چند نارنجک و اسلحه ، ده ها گلوله و سر نیزه داشت؛ که قرار بود در حین کشتن مردم عده ای از او فیلم بگیرند؛ و بگویند که بسیجی ها مردم را می‌کشند. 6⃣ در چند شهر کردستان، از جمله: اشنویه که مهمترین شهر بود، ۱۷ هزار نیرو در حالت آماده باش بودند؛ برای شروع جنگ داخلی. 7⃣ بمباران رسانه ای در چابهار با این تیتر که یکی از فرماندهان نیروی انتظامی به یک دختر ۱۴ ساله سنی تجاوز کرده! و بعد از آن کشتار مسجد مکی اتفاق افتاد؛ و انفجار و آتش زدن بازار و حمله به پاسگاه ها بطور همزمان شروع ؛ ورود گروهک ریگی و جیش الظلم به کشور آغاز شد. 8⃣ باز کردن ریل راه آهن تهران به تبریز در قزوین به طول یک کیلومتر که به لطف خدا با گزارش یک دامدار خنثی شد؛ و از کشتار صد ها نفر جلوگیری شد؛ این اتفاق همراه با اعتراضات تبریز قرار بود رخ دهد. 9⃣ در تهران از یک خانه، مردم را با تفنگ لیزری می‌زدند. خانه محاصره شد؛ ناگهان یک زن جوان لخت مادرزاد از خانه خارج شد؛ که وای مردم ؛ کمک کنید که اینها می‌خواهند به من تجاوز کنند. این خانه مرکز هدایت عملیات بود؛ و کلی سلاح و بیسیم پیشرفته کشف شد. پس از بازجوئی هائی که از وی صورت گرفت؛ این زن ۱۱ پایگاه موساد را در شهرهای مختلف ایران لو داد؛ که همه دستگیر شدند؛ فقط از یک پایگاه ۱۳۷ قبضه سلاح کشف شد؛ که قرار بود آنشب عملیات مسلحانه انجام شود.(با توجه به حادثه شاهچراغ توسط یک نفر تروریست ، معلوم میشود که چه کشتار عظیمی قرار بود رخ دهد.) 🔟 کشف تعداد زیاد مسلسل یوزی از داخل صندلی های شش خودروی بدون پلاک، 1⃣1⃣ دستگیری یک خانم در اصفهان با ۵۲ کیلو مواد منفجره ، که قرار بود بازار تاریخی اصفهان را منفجر کند. 2⃣1⃣ دستگیری یک مهره ی یهودی در شیراز که به بیمارستان منتقل شد؛ و عده‌ای از اغتشاش گران به بیمارستان حمله کردند؛ که این مهره رایا فراری دهندیابکشند؛ که به دست نیروهای امنیتی نیفتد. 3⃣1⃣ دستگیری راننده یک پراید، که ۱۷ نفر از نیروهای انتظامی را زیر گرفت . 4⃣1⃣ دستگیری دو خودرو که با پلاک و آرم و لباس سپاه که به مردم حمله میکردند؛ وزنان رو میزدند وعده ای هم فیلم می‌گرفتند. 5⃣1⃣ در منطقه دانشگاه شریف یک خودرو مگان، تعدادی از نیروهای انتظامی رو زیر گرفت ؛ و بعد تعقیب و گریز به ماموران تیراندازی کرد؛ که در آخر دستگیر شد. 6⃣1⃣ حمله به پاسگاه شهید مدرس جهت خلع سلاح کردن ماموران، 7⃣1⃣ ضرب و شتم شدید یک زن محجبه و کودک سه ساله اش، به نیت ترساندن چادری ها که با چادر در جامعه حاضر شوند. 8⃣1⃣ چندین حمله در شهرهای مختلف به ماشین خانواده های مذهبی با مواد منفجره، 9⃣1⃣ زدن۳۲نقطه توسط سپاه درکردستان عراق، و به درک رفتن ۵۰۰۰ نفر از منافقین و تجزیه طلبان، 0⃣2⃣ انهدام یک جلسه سری در ترکیه با پهپاد انتحاری از ایران،که در آن سران ۵ حزب از سلطنت طلبان ، منافقین، کومله، پژاک، پاک و نماینده آمریکا و فرانسه حضور داشتند . 1⃣2⃣ برنامه بعدی هم در آذربایجان و ارمنستان بود؛که با تصرف منطقه زنگزور ارتباط ایران با ارمنستان قطع شود؛ وبه تبع آن راه ایران با اروپا قطع شود؛ و از آنطریق تجزیه ایران را شروع کنند؛ که به لطف خدا ناکام ماند. 🔴 پی نوشت:انسان باید خیلی جاهل باشد یا خودش را به تجاهل بزند؛ که این اتفاقات را ببیند؛و این حرکت‌ها را اعتراض مردمی بنامد! 🔺این گزارش کوتاه وگویا در راستای تبیین حقایق تلخ این ایام،ارزش نشر گسترده دارد. #جهاد تبیین
یک هفته قبل از از سوریه به خانه آمد. پنجشنبه شب بود، نصف شب دیدم صدای ناله گریه می آید. رفتم در اتاقش از همان لای در نگاه کردم، دیدم جهاد سر مشغول دعا و گریه است و دارد با صحبت می‌کند. دلم لرزید ولی نخواستم مزاحمش شوم. وانمود کردم که چیزی ندیده ام. . 🍃صبح موقعی که جهاد می‌خواست برود موقع خداحافظی نتوانستم طاقت بیاورم از او پرسیدم پسرم دیشب چی می‌گفتی؟ چرا اینقدر بی قراری می‌کردی؟چی‌شده؟ جهاد خواست طفره برود برای همین به روی خودش نیاورد و بحث را عوض کرد من به‌خاطر دلهره ای که داشتم اینبار با جدیت بیشتری پرسیدم و سوالاتمو با جدیت تکرار کردم. گفت: چیزی نیست مادر داشتم نماز می‌خواندم . دیگر دیدم اینطوری پاسخ داد نخواستم بیشتر از این‌ پافشاری کنم و ادامه بدهم گفتم باشه پسرم! مرا بوسید و بغل کرد و رفت... . 🍃یکشنبه شب فهمیدم آن شب به خداوند و امام زمان چه گفته و بینشان چه گذشته! و آن لحن پر التماس برای چه بوده است !. راوی: مادرشهید 🌷 ‌‎‌‌‌‎ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
7.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 به کی بگه آدم دیگه این همه درد رو ؟ 🎙 از زبان شهید باقری 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
• «شما را، به پیروی از امام سفارش می‌کنم و عمر دنیا را کوتاه بدانید و آن را قرارگاه مطمئن و امن نپندارید.» «» در قسمتی از زیبای خود آورده است: «بر امت اسلامی است که حافظ اسلام و قرآن کریم باشد که امروز اسلام امانتی است الهی در دستان ما. وصیت می‌کنم شما را به پیروی از امام و پشتیبانی از ولایت فقیه و دوری از گناهان و کسب تقوی و جدائی از دنیا و اخلاص در کار‌ها و این که عمر دنیا را کوتاه بدانید و آن را قرارگاه مطمئن و امن نپندارید. پس دل‌های خود را از محبت آن خالی کنید. بیشتر به یاد قیامت باشید و در راه خدا با مال‌ها و جان‌هایتان کنید و بدانید که برای حفظ اسلام و قرآن و استقلال، راهی جز و مبارزه با ستمگران و استعمارگران وجود ندارد؛ و تا فرصت باقی است توشه فردا را فراهم سازید که امروز به فردا نزدیک است و فردا راهی برای بازگشت نیست.» 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi