eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت سیزدهم : حوزه حاج آقا مجتهدي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸سالهاي آخر، قبل از #ا
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥قسمت چهاردهم : پيوند الهي ✔️راوی : رضا هادي 🔸عصر يکي از روزها بود. از سر کار به خانه مي آمد. وقتي واردکوچه شد براي يك لحظه نگاهش به پسر همسايه افتاد. با دختري جوان مشغول صحبت بود. پسر، تا ابراهيم را ديد بلافاصله از خداحافظي کرد و رفت! ميخواست نگاهش به نگاه ابراهيم نيفتد. 🔸چند روز بعد دوباره اين ماجرا تکرار شد. اين بار تا ميخواست از دختر خداحافظي کند، متوجه شد که ابراهيم در حال نزديک شدن به آنهاست. دختر سريع به طرف ديگر کوچه رفت و ابراهيم در مقابل آن پسر قرار گرفت. ابراهيم شروع کرد به سلام و عليک کردن و دست دادن. پسر ترسيده بود. اما ابراهيم مثل هميشه لبخندي بر لب داشت. قبل از اينکه دستش را از دست او جدا کند با خاصي شروع به صحبت کرد و گفت: ببين، تو کوچه و محله ما اين چيزها سابقه نداشته. من، تو و خانواد هات رو کامل ميشناسم، تو اگه واقعاً اين دختر رو ميخواي من با پدرت صحبت ميکنم که... 🔸جوان پريد تو حرف ابراهيم و گفت: نه، تو رو خدا به بابام چيزي نگو، من اشتباه کردم، غلط كردم، ببخشيد و ... ابراهيم گفت: نه! منظورم رو نفهميدي، ببين، پدرت خونه بزرگي داره، تو هم که تو مغازه او مشغول کار هستي، من امشب تو با پدرت صحبت ميکنم. انشاءالله بتوني با اين دختر کني، ديگه چي ميخواي؟ جوان که سرش را پائين انداخته بود خيلي خجالت زده گفت: بابام اگه بفهمه خيلي عصباني ميشه. ابراهيم جواب داد: پدرت با من، حاجي رو من ميشناسم، آدم منطقي وخوبيه. جوان هم گفت: نميدونم چي بگم ، هر چي شما بگي. بعد هم خداحافظي کرد و رفت. 🔸شب بعد از ، ابراهيم در مسجد با پدرآن جوان شروع به صحبت کرد. اول از ازدواج گفت و اينکه اگر کسي شرايط ازدواج را داشته باشد و مناسبي پيدا کند، بايد ازدواج کند. در غير اينصورت اگر به بيفتد بايد پيش خدا جوابگو باشد. و حالا اين بزرگترها هستند که بايد جوا نها را در اين زمينه کمک کنند. حاجي حر فهاي ابراهيم را تأييد کرد. اما وقتي حرف از پسرش زده شد اخمهايش رفت تو هم! ابراهيم پرسيد: حاجي اگه پسرت بخواد خودش رو حفظ کنه و تو نيفته، اون هم تو اين شرايط جامعه، کار بدي کرده؟ حاجي بعد از چند لحظه سکوت گفت: نه! فرداي آن روز مادر ابراهيم با مادر آن جوان صحبت کرد و بعد هم با مادر دختر و بعد... 🔸يک ماه از آن قضيه گذشت، ابراهيم وقتي از بازار برميگشت شب بود. آخر کوچه چراغاني شده بود. لبخند بر لبان ابراهيم نقش بست. رضايت، بخاطر اينکه يک دوستي شيطاني را به يک پيوند الهي تبديل کرده. اين ازدواج هنوز هم پا برجاست و اين زوج زندگيشان را مديون برخورد خوب ابراهيم با اين ماجرا ميدانند 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 🍃🌹 @ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
؛ همان ترنم ِ زیبای ِ زندگی ست... ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🌹
💔 انگار واژه با ، معنا می شود باشد و بابا نباشد؟!... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
4.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥🚨 در حضور رهبر انقلاب 🌹من برايش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم؛ لطف باباهاست معمولا به ، بيشتر 🌱 سالروز ولادت حضرت معصومه(س) 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸 📹ببینید|شب کنکور پیراهن پدر شهیدم را در بغل گرفتم... 💗لحظاتی دیدنی از گفتگوی یکی از شهدا با رهبرانقلاب 🌹بوسه رهبرانقلاب بر پیراهن شهید 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
◇بسم الله الرحمن الرحیم◇ 🍃شهید ابراهیم سال ۱۳۲۹ در محله قصرالدشت مسجدالرضا شیراز دنیا آمد. تحصیلاتش را با نمرات عالی تا مقطع دیپلم در کازرون و شیراز سپری کرد. به علت علاقه وافر به در امتحان شرکت کرد. سال ۵۰ و ۵۱ پس از گذراندن آموزش مقدماتی در ایران، برای هواپیماهای جنگی به آمریکا فرستاده شد. 🍃شهید ابراهیم در ایام ، همراه همفکران نیروی هوایی چاش به فعالیت انقلابی پرداخت و حامی رهبر انقلاب شد. پس از پیروزی کرد و از پروردگار یک هدیه گرفت. 🍃با آغاز به بوشهر منتقل شد و همراه خلبانان شجاع نیروی هوایی به نبرد با دشمن پرداخت. شهید ابراهیم در مدت دو ماه ابتدای جنگ، ۵۰ پرواز برون مرزی داشت و ۸۰ پرواز عملیاتی موفق و از تیمسار فکوری چندین لوح اخذ کرد. 🍃سرانجام در مروارید،پس ازشکست دادن صدام، داخل آبهای خلیج فارس، همراه ناو پیکان همیشه جاوید ایران، مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفت و با لقب به پرواز کرد. ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱ مهر ۱۳۲۹ 📅تاریخ شهادت : ۷ آذر ۱۳۵۹ 🥀مزار شهید : جاویدالاثر 🕊محل شهادت : اب های خلیج فارس 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
به روایت شهید مدافع حرم شهید سعید قارلقی 💢بابا اردیبهشت ماه ۹۴ رفت و ۲۸ روز بعد در ششم خردادماه در سامرا به شهادت رسید. ۹ خرداد هم پیکر‌ش آمد و دهم در قطعه ۲۷ بهشت زهرا و کنار مزار برادر شهیدش حمید قارلقی به خاک سپرده شد. عموی شهیدم حمید قارلقی سه سال از بابا کوچک‌تر بود و سال ۶۷ شهید شد. ما خیلی به زیارت مزار عمو می‌رفتیم و اتفاقاً بابا هم در همان جایی که خیلی دوست داشت دفن شد.. ▫️ ظاهراً بابا همراه مترجمش به تله انفجاری داعش افتاده و شهید شده بودند، اما پدرم یک عمر بسیجی بود، بسیجی ماند و همین روحیه بسیجی هم باعث شد تا عاقبت بخیر شود. شهید قارلقی هیچ وقت راه و رسم بسیج را فراموش نکرد و از همان نوجوانی که به عضویت بسیج درآمد، خودش را یک بسیجی می‌دانست. او بر سر عهدش ایستاد و پایان این راه نیز عاقبتی، چون شهادت داشت... شهید 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌸 خانه‌ ای که در آن دختر باشد ، 🌸 هر روز برکت و رحمت خدا ، 🌸 بر آن خانه نازل می‌ شود ؛ 🌸 و محل دیدار فرشتگان است . 🌹 پیامبر‌ اکرم‌ صلی الله علیه و آله 📚 جامع‌ الاخبار‌ ، حدیث ۲۸۵ 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi