کانال شهید ابراهیم هادی
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 قسمت بیست و یکم : کردستان ✔️ راوی: مهدي فريدوند 🔸#تابستان 1358 بود. بعد از
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 قسمت بیست و یکم : کردستان ۲
✔️ راوی: مهدي فريدوند
🔸روز بعد با برادر بروجردي جلسه گذاشتيم. #فرماندهان #ارتش هم حضور داشتند. ايشان فرمودند: با توجه به پيام امام، نيروي زيادي در راه است. ضد انقلاب هم خيلي ترسيده. آنها داخل شهر دو مقر مهم دارند. بايد طرحي براي حمله به اين دو مقر داشته باشيم.
🔸صحبتهاي مختلفي شد، ابراهيم گفت: اينطور که در شهر پيداست مردم هيچ ارتباطي با آنها ندارند. بهتر است به يکي از مقرهاي ضد انقلاب حمله کنيم. در صورت موفقيت به سراغ مقر بعدي برويم.
🔸همه با اين طرح موافقت کردند. قرار شد نيروها را براي حمله آماده کنيم.
اما همان روز نيروهاي سپاه را به منطقه #پاوه اعزام کردند. فقط نيروهاي #سرباز در اختيار فرماندهي قرار گرفت.
ابراهيم و ديگر رفقا به تک تک سنگرهای سربازان سر زدند. با آنها صحبت ميکردند و روحيه ميدادند. بعد هم يك وانت هندوانه تهيه كردند و بين سربازان پخش كردند! به اين طريق رفاقتشان با سربازان بيشتر شد. آنها با برنامه هاي مختلف #آمادگي نيروها را بالا بردند.
🔸صبح يکي از روزها آقاي خلخالي به جمع بچه ها اضافه شد. تعداد ديگري از بچه هاي #رزمنده هم از شهرهاي مختلف به فرودگاه سنندج آمدند. پس از آمادگي لازم، مهمات بين بچه ها توزيع شد. تا قبل از ظهر به يکي از مقرهاي ضد انقلاب در شهر #حمله کرديم. سريعتر از آنچه فکر ميکرديم آنجا محاصره شد. بعد هم بيشتر نيروهاي ضد انقلاب را دستگير کرديم.
🔸از داخل مقر بجز مقدار زيادي مهمات، مقادير زيادي دلار و پاسپورت و شناسنامه هاي جعلي پيدا کرديم! ابراهيم همه آنها را در يک گوني ريخت و تحويل مسئول سپاه داد.
مقر دوم ضد انقلاب هم بدون درگيري تصرف شد. شهر، بار ديگر به دست بچه هاي انقلابي افتاد. فرمانده سربازان، پس از اين ماجرا ميگفت: اگر چند سال ديگر هم صبر ميکرديم، سربازان من #جرأت چنين حمله اي را پيدا نميکردند. اين را مديون برادر هادي و ديگر دوستان همرزم ايشان هستيم.
آنها با #دوستي که با سربازها داشتند روحيه ها را بالا بردند.
🔸در آن دوره، فرماندهان بسياري از فنون نظامي و نحوه نبرد را به ابراهيم و ديگر بچه ها آموزش دادند. اين كار، آ نها را به نيروهاي ورزيد هاي تبديل نمود كه ثمره آن در دوران دفاع مقدس آشكار شد. ماجراي سنندج زياد طولاني نشد. هر چند در ديگر شهرهاي کردستان هنوز درگيريهاي مختصري وجود داشت.
ما در شهريور 1358 به تهران برگشتيم. قاسم و چند نفر ديگر از بچه ها در کردستان ماندند و به نيروهاي شهيد #چمران ملحق شدند.
🔸ابراهيم پس از بازگشت، از بازرسي سازمان تربيت بدني به آموزش و پرورش رفت.
البته با درخواست او موافقت نميشد، اما با پيگيريهاي بسيار اين کار را به نتيجه رساند. او وارد مجموع هاي شد که به امثال #ابراهيم بسيار نياز داشته و دارد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
میگفت:
"عرفان است که شهادت را مقدس جلوه می دهد،
عرفان است که پرستش خدا را نیاز درونی و انسان را از بیهودگی باز می دارد."
#عارف بود و در بالاترین پله های عرفان، به سر مےبُرد...
نه!
مرد جنگ بود...
نمےدانم چگونه او را معرفی کنم که نه عرفان بلدم نه رزم
بگذار بگویم... مرد جنگ بود اما تا بخواهی دلش کم طاقت بود
مثلا نمےتوانست قبول کند با مدرک دکترای پلاسمایش،
در ینگه دنیا خوش بگذراند و بچه شیعه های لبنانی
زجر بکشند و شهید یا یتیم شوند ...
به لبنان رفت و شد همپای یتیمان...
ایران هم که آمد...
وزارت نفت، دست و پایش را به دنیا نبست
باز هم دلِ کم طاقتش نمی توانست قبول کند
کوموله ها در کردستان و غرب کشور، بچه ها را یتیم کنند
و یا بعثی ها در جنوب...
مردم را آواره کنند...
اصلا بهتر است بگویم: چمران مصداق "رُحماء بینهم" و "اشداءُ علی الکفار" بود
نه... باز هم جفا کردم به او... بهتر است یک کلام بگویم
#چمران شیعه واقعی بود
#علی_وار زندگی میکرد
#علی_گونه هم مُرد...
امام خمینی برای همین فرمودند: "مثل چمران بمیرید"
راستی...
ما اگر مثل چمران زندگی نکرده باشیم، میتوانیم چون او بمیریم؟؟؟
#شهید_دکتر_مصطفی_چمران
#دلشڪستھ_ادمین💔
#شهید_مصطفی_چمران
#شهید_دفاع_مقدس
🍃🌹
#خـــداونـــدا...!
#باکری نیستم برایت #گمنام بمانم !
#چمران نیستم برایت #عارفانه باشم !
#آوینی نیستم برایت #عاشقانه قلم بزنم !
#همت نیستم که برایت #زیبا بمیرم !
مرا ببخش با همه نقص هایم ...!
با تمام گناهانم...!
لیاقت ندارم ولی ...
دل که دارم ...!!!
دلــــم #شہــادت میخواهد ...
دوست دارم چون #شهیدامیداکبری
میان آتش برایت دست و پا بزنم!🍂🥀😔
#هـر.ڪہ.شد.عاشق.حیدر.❤️
#بدنـشـ.مےسـوزد🔥
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
خاطرات غسال شهدا
صفر آزادی نژاد، غسالی است که در طول ۳۰ سال خدمت، پیکر افراد زیادی را غسل داده است
شهدای زیادی از اول انقلاب و دوران جنگ از جمله شهید #چمران
شهید #رجایی
و شهید #صیاد شیرازی
اما حال دلش با بعضی خاطرهها خوشتر است
مثل روزی که بوی عطر گلاب از پیکر شهید پلارک در غسالخانه پیچید
غسال شهدا خاطره آن روز را روایت میکند:
در غسالخانه مشغول تطهیر بودیم
که نوبت به غسل و کفن کردن یک شهید رسید
هنوز زیپ کاور را باز نکرده بودیم
بوی گلاب همه جا پیچید🌸
به کمکغسالها گفتم چرا به کاور گلاب زدید؟
بگذارید غسل بدهیم آن وقت گلاب میزنیم
کمک غسالها با تعجب نگاه کردند و گفتند: ما گلاب نزدیم!🙄
اسم شهید را خواندم "منوچهر پلارک " (البته معروف به سید احمد پلارک)
زیپ کاور را که باز کردم و پیکر را بیرون آوردیم
بوی گلاب مشام مان را پر کرد! فکر کردم قبلاً غسلش دادهاند و اشتباهی شده🤔
دقت کردم دیدم نه ، هنوز خاکی است!
این شهید «غسیل الملائکه» بود!
انگار ملائک قبل از ما غسلش داده بودند
گریه کردم و او را شستم؛ حال همه آن روز عوض شده بود
ما پیکر شهدا را با گلاب میشستیم چون پیکر خیلی از آن ها
چند وقت بعد از شهید شدن، غسل داده میشد و بو میگرفت اما این شهید، خودش بوی عطر گلاب میداد و نشان به آن نشان که هنوز هم محل دفنش در قطعه ۲۶ بهشتزهرا
با عطر گلاب شهید پلارک عطرآگین است!🍃
#شهید_منوچهر_پلارک
#شهید_سید_احمد_پلارک
#شهید_دفاع_مقدس
سالروز ولادت
🍃🌹🍃🌹
💔
خاطرات غسّال شهدا
صفر آزادی نژاد، غسالی است که در طول ۳۰ سال خدمت، پیکر افراد زیادی را غسل داده است
شهدای زیادی از اول انقلاب و دوران جنگ از جمله شهید #چمران
شهید #رجایی
و شهید #صیاد شیرازی
در این مدت چیزهای عجیب و غریب از شهیدان زیاد دیده بودم
مثل جوانی که چند ماه از شهادتش میگذشت اما بدنش هیچ آسیبی ندیده و تازه بود👌
شهیدانی که وقتی آن ها را میشستم محو لبخند روی صورتهای شان میشدم🌹
اما شهید پلارک چیز دیگری بود...
یک هفته بعد از تشییع پیکرش یک شب به خوابم آمد و گفت: "شما برای من زحمت زیادی کشیدی میخواهم برایت جبران کنم اما نمیدانم چه میخواهی!"
من در عالم خواب گفتم: آرزوی دیرینهام رفتن به کربلاست
باورکنید چند روز بعد از بلندگو اسمم را صدا زدند و گفتند:
صفرآزادی نژاد مدارکت را برای رفتن به کربلا
به مسئول سالن تطهیر تحویل بده!
هاج و واج مانده بودم و اشکم بند نمیآمد😳
این شهید مرا حاجت روا کرد
همان روز سرقبرش رفتم و یک دل سیر با او درد دل کردم
"من مفتخرم به تطهیر شهدا"
#شهید_منوچهر_پلارک
#شهید_سید_احمد_پلارک
#شهید_دفاع_مقدس
🍃🌹🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹به مناسبت سالروز شهادت #چمران
🌴 #چمران فعال و متواضع
🔹شهید چمران چهره ناب دفاع مقدس، دارای تفکر انقلابی و روحیه جهادی، الگوی کارآمد و بروز، برای نسل جوان کنونی است.
شاخصه های زیادی در شخصیت و زندگی ایشان می توان یافت.
🔹در این نوشتار به دو شاخصه منفعل نبودن و مغرور نشدن ایشان اشاره می شود.
◀️منفعل نبودن
خستگی ناپذیری، تلاش مضاعف، اول و ممتاز بودن، اثر بخشی در محیط، ابتکار و خلاقیت و بن بست شکنی نشانه هایی از منفعل نبودن او است.
ممتاز در دبیرستان، دانشکده فنی تهران و دانشگاه برکلی آمریکا، اقامه نماز در دانشگاه تهران، تشکیل انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا، حضور در مصر و آموزش جنگ های چریکی و حمایت از یتیمان شیعه در لبنان و حمایت از تشکیل حزب امل و حضور در عرصه های مختلف پس از پیروزی انقلاب همه و همه نشانه های کوچکی از فعال بودن و بن بست شکنی او است.
◀️مغرور نبودن
درد دین داشتن تا لحظات آخر عمر، فراموش نکردن گذشته، استقامت و تلاش برای افزایش بار مبنای معنویت تواضع او را نشان می دهد.
همسرش می گوید: وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد من طاقت نمی آوردم و می گفتم بس است! چقدر نماز می خوانی؟ استراحت کن خسته می شوی. مصطفی گفت تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست می شود. باید سود ببرد تا زندگیش بگذرد. ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ورشکست معنوی می شویم.
🌹 #چمران
#موسی_سلیمانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔
جواب محبتم...
مےدانم ڪـه در این دنیا به عـده زیادی
محبت ڪردهام و حتى عشق ورزیدهام
ولے در جواب، بدی دیدهام. عشق را، به
ضعف تعبیر مےڪنند و به قول خودشان،
زرنگی ڪرده و از محـبت سـوءاسـتـفاده
مےنمایند! اما این بےخبران، نمےدانند ڪه
از چه نعمت بزرگى ڪه عشـق و محـبت
اسـت محـرومند. نمےدانند که بـزرگـترین
ابعاد زندگى را درڪ نڪردهاند. نمےدانند
كه زرنگى آنها جز بدبختى و مذلّت چیزی
نیست...
دستنوشته های #شهید_مصطفی_چمران
#چمران
#خدایا_به_سوی_تو_می_آیم
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
تا ۳۱/خرداد سالروز شهادت دکتر چمران,
با خاطراتی از این شهید درخدمت شما دوستان هستیم
💥قسمتی از نیایش شهید چمران: من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاس ها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد.
✳️اولین هدیه ی #شهید_چمران به همسرش👈 من در آن هنگام حجاب مناسبی نداشتم و این باعث شده بود تا برخی از بچهها نسبت به من احساس دوری و بیگانگی داشته باشند ولی دکتر چمران همواره کوشش میکرد تا ارتباط مرا به بچهها نزدیک نماید. من در #سرکشی به روستاهای جنوب لبنان، با دکتر چمران همراه میشدم، البته در آن هنگام هنوز ازدواج نکرده بودیم. یادم هست روزی در حالی که در یک روستا درون خودرویی نشسته بودیم، دکتر چمران هدیهای به من داد و آن هدیه یک روسری گلدار بود. چمران لبخند زیبایی زد و به من گفت: بچهها دوست دارند شما را با روسری ببینند. من از همان جا روسری را روی سرم گذاشتم. راوی: ، همسر شهید چمران
#چمرانم_آرزوست
💐نمازهایت را عاشقانه بخوان ، حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری . قبلش فکر کن چراداری نماز میخوانی وبا چه کسی قرار ملاقات داری. آن وقت کم کم لذت می بری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی ولی از تکرارشان لذت میبری. تکرار هیچ چیز در این دنیا جز نماز قشنگ نیست.
💥به قول #شهید چمران؛ بیزارم از چیزهایی که دیگران صبح تا شب بخاطر آن می دوند! وقتی سقف تلاش و طلب آدم ها می شود، بزک کردن قیافه و لباس و خانه و ماشین شان. وقتی بازی دنیا را آنقدر جدی گرفته اند که به خاطرش آرامش ندارند و در راهش دروغ می گویند و سر هم کلاه می گذارند. جایی که فکر به آسمان نشود، پرواز هم معنا ندارد و من دلم نمی خواهد دنیا "اکبرُ هَمِّنا" باشد. خدا نکند دنیا بزرگترین هم و غم ما قرار گیرد. می خواهم عاشق باشم و بسوزم و نور دهم و بزرگترین نعمتم خدمت در راه خدا باشد
🌷ابتکار شهید چمران
وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت: "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین." بعد خودش پیداش شد، با کلی شمع. توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد. شب قوطی ها را فرستادیم روی اروند. عراقی ها فکر کرده بودند غواص است، تا صبح آتش می ریختند!
🌷خدای بچه ها که بیدار است
✨شهید چمران وقتی یتیم خانه ای رادر لبنان دایر می کند در آن فضا به خانمش می گوید ما از این به بعد غذایی را می خوریم که این یتیم ها می خورند. همسر لبنانی شهید چمران تعریف می کند که یک روز مادرم غذای گرم و لذیذی را برای من و مصطفی پخته بود... مصطفی آن شب دیروقت به خانه آمد. وقتی به او گفتم بیا این غذا را بخور، همین که خواست بخورد از من پرسید که آیا بچه ها هم از همین غذا خوردند؟ گفتم نه بچه ها غذای یتیم خانه را خوردند و این غذا را مادرم برای شما پخته، چمران با تمام گرسنگی و ولعی که برای خوردن غذا داشت، این غذا را کنار گذاشت و گفت ما قرار گذاشتیم فقط غذایی را بخوریم که بچه ها بخورند. به او گفتم حالا که بچه ها خوابند و شما هم که همیشه رعایت می کنید این دفعه این غذارا بخورید. دیدم چمران شروع کرد اشک ریختن وگفت بچه ها خوابند خدای بچه ها که بیدار است... یک جاذبه خدایی در دکتر #چمران بود که همه را به سوی خود جذب میکرد...
#کتاب_چ_مثل_چمران #ناصرکاوه
🥀✨
آخرین نوشته دکتر #چمران دقایقی قبل از شهادت ✨
ای حیات با تو وداع میکنم با همه زیباییهایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع میکنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود میروم و از همه چیز چشم میپوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، میدانم که در همه مسابقهها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، میدانم فداکارید، میدانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در میآیید، اما من آرزویی بزرگتر دارم، من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها و نقشهها وامیدها و مسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید.
ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید
شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید، از شما میخواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع و توانا باشید، ای دستهای من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش. به شما قول میدهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید؛ آرامشی ابدی. دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.
13.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📻این صدای شهید مدافع حرم محمدرضا #سنجرانی میباشد. امروز هم ازچپ میخوریم وهم ازراست بقول شهید #چمران وقتی شیپور جنگ نواخته می شود مرد از نامرد مشخص میشود! امروز مواظب باشیم دشمن داره بنام انقلاب و.... به هرکه میرسه تهمت میزنه خدای ناکرده حرف دشمن اززبون مابیرون نیاد هدیه نثارارواح مطهر همه شهدا صلوات#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇 🌹🍃🌹🍃 @shahidaziz_ebrahim_hadi