eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
32.9هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
3.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 آیا خدا مرا می‌بخشد؟ 🎙آیت‌الله ناصری (ره) 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 اگر کسی را از آتش جهنم به آتش دنیا بیاورند، عکس‌العملش چیست؟! 🎙حجت‌الاسلام حسینی قمی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
7.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💛خدا وقتی از جهنم حرف میزنه، داره ابراز محبت می‌کنه! 🎙استاد پناهیان 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
4.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ نعره حیدری! آیین خاص پاکستانی ها برای ذکر امیرالمومنین (ع) 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
22.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ مولودی خوانی به سبک پاکستانی سنگ تموم ذاکرین پاکستانی با مدح دلنشین حضرت علی (ع) 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 شهیدی که عاشق تشییع شهدا بود، به رفقای شهیدش پیوست علاقه زیادی به حضور در مراسم تشییع پیکر شهدا داشت و هر وقت که شهیدی را به اصفهان می آورند نفر اولی بود که برای مراسم می رفت در زندگی با شهیدان انس داشت و رفاقت می کرد؛ بچه های محل اخبار رسیدن شهیدهای گمنام را از او می گرفتند و او را "پای ثابت تشییع شهدا" خطاب می کردند... چند باری هم در کنار شهدای گمنام در آمبولانس مانده بود و این افتخارش را برای همه تعریف می کرد. راوی: پدر سالروز شهادت 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
6.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بعد از قیامت عاقبت دنیا چه می‌شود؟ (آیا می‌دانستید بعد از انسان ها موجودات جدیدی خلق می‌شوند!) 🎙نکاتی بسیار جالب و شنیدنی از استاد محمدی 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
به یاد شهیدی که خمس در راه خدا شد مادرش می‌گفت: چند باري پشت سر هم رفته بود جبهه. يك روز به او گفتم: مادر جان! تو كه هميشه جبهه هستي. اين بار كمي بيشتر پيش ما بمان. چه عجله­ ایي داري. گفت: مادر! چند تا پسر داري؟ گفتم: 5 تا پسر دارم. گفت: مرا به عنوان خمس حساب كن. خمس بر هر مسلماني واجب است. هميشه هم نبايد پول نقد باشد. من خمس بچه­ هايت هستم اگر خدا قبول كند. رفت و به شهادت رسيد.» راوی: مادر 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
3.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کوچه که می‌رویم بن‌بست است! 🎙آیت‌الله مجتهدی (ره) 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
💔 روز رفتن رضا مدام به باباش می‌گفتم: "رضا این بار یه حالی داره، انگار تو فکره، یه چیزی میخواد بگه" باباش می‌گفت: "نه از بس شما بی قراری می‌کنی ناراحت شماست." موقع رفتن، یه دور تو خونه زد انگار می‌خواست ببینه چیزی جا نذاشته باشه. بعد دوتا دستاشو دور گردنم انداخت و گفت: "مامان بذار برات بگم دیشب چه خواب قشنگی دیدم..." شروع کرد... مامان دیشب (ائمه) بهم گفتن این بار که بیای برنامه زندگیت فرق می‌کنه، برکت میاد تو زندگیت هر جا بخوای میری، هر چی بخوای میخوری، هر چی بخوای می‌پوشی، برای خودت آزادی"... اولش یکم بهم بر خورد؛ آخه تا جایی که شده بود چیزی برای رضا کم نذاشته بودم. گفتم: مگه ما تا حالا چیزی برات کم گذاشتیم؟ متوجه شد بهم بر خورده، سریع گفت: "نه مامان این برنامه اش فرق می‌کنه" نمی‌دونستم که رضا خواب شهادت خودش رو دیده و داره یه جوری به منم خبر میده. با آب و قرآن بدرقه‌اش کردیم، باباش ازش خواست بمونه تا عکسشو بگیره، اما رضا دوست نداشت گفتم رضا این عکسها خاطره میشه. سرشو انداخت پایین گفت: هر چی خاطره نداشته باشید راحت ترید. راوی: مادر سالروز شهادت 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi