هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله شما را یاد می کنند.
#یادشهداباصلوات
@shahidbakeri31
هر گاه شب جمعه #شهدا را یاد کنید آنها نزد آقا اباعبدالله(ع) شما را یاد میکنند.
#صلوات
@shahidbakeri31
#ماجرای_رفتگر_شدن_شهردار
رفتگر محله چهرهاش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفت و سلام داد و فهمید شهردار شهر است!
قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود. به او مرخصی نمیدادند.
میگفتند جایگزین ندارند. رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار.
آقا مهدی باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار.
#شهدا
#شهید_مهدی_باکری
#آقای_شهردار
صلوات
@shahidbakeri31
آنچه شهید باکری را از دیگران متمایز می کرد ، اخلاص، تواضع ، اصرار بر عبادت ، نماز اول وقت و دعا های شبانه ایشان بود، آن شهید بزرگوار در لباس پوشیدن ، خوردن و خوابیدن هیچ امتیازی برای خود قائل نبود و هیچ علاقه ای نداشت که فرقی به لحاظ ظاهر با دیگران داشته باشد.
#شهید_مهدی_باکری با آنکه خود عاشق #شهادت بود و در نماز و دعاهای خود، فیض شهادت را از خداوند متعال مسالت می کرد ، ولی در حفظ جان و سلامتی افراد زیر دست بسیار حساس بود، توصیه های ایشان برای حفظ جان و سلامتی سربازان و بسیجیان مشهور بود و حتی به انحاء مختلف تلاش می کرد در مقاطع و مواضع خطرناک به جای دیگران انجام وظیفه کند.
#بروایت_دوستان
#شهید_مهدی_باکری
هدیه به #شهدا صلوات
@shahidbakeri31
اشكال دارد خانوم!
زندگي كردن با افرادي مثل #آقامهدي سختي دارد. من هم سختي كشيدم. از اين شهر به آن شهر سفر كردم. نگران و مضطرب بودم. هر لحظه منتظر خبر هاي ناگواري بودم؛ اما بهترين دوران زندگي ام در كنار ايشان بود. زندگي با آقا مهدي خيلي شيرين بود....
يك بار، خودكاري از ميان وسايلش برداشتم تا برايش چيزي بنويسم. وقتي متوجه شد، نگذاشت. گفت: خودكار مال من نيست. مال بيت المال است.
گفتم: مي خواستم دو سه كلمه اي بنويسم، همين!
گفت: اشكال دارد خانوم!
#شهدا و #بیت_المال
#فرمانده_شهید_مهدی_باکری
صلوات
@shahidbakeri31
هر آنچه که می خواهید با واسطه از #شهدا؛ در نماز اول وقت طلب کنید.
(شهید محمود کاوه)
@shahidbakeri31
10.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️مقام وعظمت #شهید(آیات ۱۶۹تا۱۷۱ آل عمران)❤️
آیا تا حالا به این آیه دقت کردیم که چرا بر پیامبر خدا نازل شد؟ ...
🍀هرگز کسانی را که در راه خدا کشته شده اند،مرده مپندار،بلکه زنده اند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.
(آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آل عمران)
هدیه به جمیع #شهدا صلوات
@shahidbakeri31
#شهید_مهدی_باکری: #فرمانده دلاور لشکر عاشورا در سخنانی به تعریف #مفهوم_پاسداری و وظایف #پاسداران در انقلاب اسلامی اشاره کرده است:
#پاسداری از دیدگاه #شهیدباکری یعنی #حراست از وحی ادامه راه انبیا و ائمه، صلحا، شهدا. #حفاظت از مکتبی که پیامبر(ص) زحمتها کشید و جنگید، امام حسین (ع) برایش شهید شد. #خون ها و#جانها برایش دادند.
#پاسداری_تکلیف_است #نه_ماموریت
#پاسداری الگو است، یک پاسدار و رزمنده بایستی از خیلی چیزها که #حرام_هم_نیست_بگذرد.❌
#خصایل_پاسداری شامل: روحیه شاد و بشاش، ایثار، #شهادت طلبی، میل به کار، ترک دنیا، امیدواری، صبر و مقاومت، توکل، رحماء بینهم، کار برای خدا، #امین_بیتالمال_بودن، دلسوزی، عارف و عابد، متحمل مشکلات بودن، #داشتن_اخلاقاسلامی، #کنترل خود در هر شرایطی، #پرهیز از عصبانی شدن و اشتباه نمودن، #درک محتوای عمیق اسلامی مسئولیت، توجه نمودن خود و نیروها به #نماز، #وفای به عهد داشتن و دقیق بودن در وعده ها و حضور به موقع در جلسات، رعایت کردن سلسله مراتب، یادی از #شهدا کردن، ارزیابی دقیق و صحیح نیروها و برادران بسیجی جهت کادرسازی است.
@shahidbakeri31
۲۲ اسفند روز بزرگداشت #شهدا گرامی باد🌹
#شهیدان را به نوری ناب شویم
(قیصر امین پور)
#هدیه_به_جمیع_شهدا_صلوات
@shahidbakeri31
در دوران جنگ یک وقتی همسفر شدیم با جانشین #شهیدمهدیباکری فرمانده لشکر 31عاشورا، از ایشان سئوال کردم: چه شد که از مناطق مختلف خوزستان، #دزفول و شمال آن را جهت مقر لشکر انتخاب کردید؟ با توجه به اینکه از #جبهه ها دورتر شده اید و تدارکات شما مشکل تر می شود. ایشان گفت: زمانی که ما می خواستیم مقر لشکر را پیدا بکنیم. از اهواز شروع به گشتن نمودیم و مناطق مختلف را زیر پا گذاشتیم. ولی مورد موافقت شهید باکری قرار نمی گرفت! تا اینکه از اهواز به طرف شمال خوزستان راهی شدیم. و به شوش رسیدیم. ولی در شوش نیز جایی را پیدا نکردیم و به دزفول آمدیم...
💠در نهایت این مقر فعلی را پیدا کردیم و ایشان این محل را تایید کرد و گفت: اگر سپاه دزفول این مکان را به ما تحویل بدهد بسیار خوب خواهد شد. از شهید مهدی باکری سئوال کردم: چرا این محل را انتخاب کردید و چرا دزفول؟ ایشان گفت: من چیزی از این شهر می دانم که شما نمی دانید. من آن موقع نفهمیدم که منظور ایشان چه بود تا اینکه زمانی رسید که #هواپیماهای عراق مقر لشکر را بمباران کردند و شرایط بسیار بدی در پادگان بوجود آمد. عده ای به شهادت رسیده و تعدادی مجروح و بسیاری نیز شوکه شده بودند. واقعا اوضاع از دست ما خارج شد. در همین بین، با کمال تعجب دیدیم. تعداد زیادی وانت بار و ماشین های شخصی و موتور سیکلت از شهر برای کمک رسانی به #پادگان آمدند و تا ما بخواهیم خودمان را سامان بدهیم مردم دزفول تمام #شهدا و مجروحین را به بیمارستان افشار منتقل کردند. بعد از اینکه اوضاع را آرام کردیم به همراه تعدادی از نیروها سریع خودمان را به بیمارستان رسانده تا اگر احتیاج به اهداء خون باشد بتوانیم کمک بکنیم.
💠در بیمارستان با صحنه ها ی بسیار عجیبی مواجه شدیم. صف تویلی از مردم دزفول، درب بیمارستان ایستاده و آماده ی اهداء خون بودند و انتظار می کشیدند تا هرچه سریعتر خون بدهند. به همین خاطر و با توجه به ازدحام جمعیت، نیروها را که از بمباران شوکه شده بودند به لشکر بازگرداندیم. سالن بیمارستان و حتی حیاط، مملو بود از مجروحین، و هر مجروحی که روی زمین قرار داشت مردان و زنانی در کنار و بالای سر آنها و مواظب آنها بودند و می دیدم سرم در دست داشته و بالای سر آنها ایستاده بودند. با چشم خود می دیدم که تعدادی از آنها سر مجروحین را بر دامن گذاشته و با کمال ملاطفت آن ها را نوازش می کردند. با دیدن این صحنه ها یاد صحبت شهید باکری افتادم که می گفت: من چیزی از این مردم دزفول می دانم که شما نمی دانید و بعدها می فهمید که #دزفولی ها چه مردمانی هستند.
#راوی: بهرام صالحی
برگرفته از کتاب جغرافیای حماسی شهر نمونه دزفول اثر غلامحسین سخاوت و ناصر آیرمی
@shahidbakeri31