#راوی: همرزم شهيد باكري جنابآقای عباسی: .... در طول حضور شهيد باكري در جبهه هاي نبرد شمالغرب و جنوب كه معمولا سمت #فرماندهي داشت ، ديده نشده بود ايشان #كارهاي_شخصي را به ديگران بسپارد ، اگر زيردستي براي كمك به ايشان كاري را براي او انجام مي داد، بسيار شرمگين مي شد و #توصيه مي كرد كه هر كسي #بايد_كارهاي_شخصي خود را خودش انجام دهد.
مجموعه اين ويژگي هاي اخلاقي ، دانش علمي و نظامي، عشق به ولايت ، بي باكي و شجاعت، #تواضع و اخلاص ، #ساده زيستي موجب شده بود وي به عنوان انساني فرهيخته و متعالي و #فرماندهي برجسته در قلب حضرت امام خميني (ره) ، مقام معظم رهبري جاي بگيرد و محبوب همه ملت ايران و رزمندگان اسلام شود.
#شهيد_مهدي_باكری #فرمانده_بیادعا #سردار_بدر #سردار_دلها #جاویدالاثر
@shahidbakeri31
#لا_اله_الا_الله
.
.
یک بار داشت از خاطرات شناسایی می گفت. از چای و نان پختن در قایق صحبت می کرد که ناگهان به فکر فرو رفت و پس از چند لحظه سکوت، آهی کشید و سرش را تکان داد و گفت: «از فرزندانم خبری ندارم.» هنوز حرفش تمام نشده بود که گفت: «لااله الاالله»...
پس از شهادتش، همسرش گفت: «نگران بچه هایش بود. چون دو روز قبل از عملیات به منزل تلفن کرده بود و من متاسفانه در خانه نبودم و بچه ها را به بیمارستان برده بودم و همسایه مان به او گفته بود بچه هایت مریض اند.» او نگران احسان وآسیه اش بود اما این قدر این مرد به خدا نزدیک بود که با گفتن «لا اله الاالله» دلش آرام می گرفت...
( #آقاحمیدوامثال آقاحمیدها از پدر بودن گذشتن تامن وشما امروز در آرامش باشیم... آیا قدردان خونشون هستیم؟؟!!)
#جاویدالاثر #شهیدحمیدباکری #فرمانده_بیادعا
@shahidbakeri31
#خاطره
.
#فرمانده_شجاع:
.
.
توي قرارگاه تاکتيکي بوديم. دو نفر اسير عراقي آوردند.تا آقا مهدي ديدشان...گفت: به خدا اون يکي تيربارچي شونه. اولين کسي بود که آتيش رو شروع کرد.» عراقيه هم #آقا_مهدي را شناخت. گفت « اين #اولين نفرتون بود که اومد جلو...
...
#فرمانده_بیادعا #الله_بندهسی #خاکی #آقای_مهندس #آقای_شهردار #شهیدجاویدالاثرمهدیباکری
@shahidbakeri31
پُستی متناسب با اتفاقی که دیروز۲۵ آذر۹۹ افتاد... طرف باماسک وارد منطقه میشه وسربازی که دژبان بود این فرمانده رو نمیشناسد واجازه ورود به ایشان نمیده! بجای اینکه بیاد مثل شهیدباکری #دژبان رو مورد تقدیر قرار بدهد ! وازین کارش استقبال کند! سرباز رو به باد کتک میگیرد...اینه آیا راه وروش شما؟برین مردانگی رو از امثال شهیدباکری.کاظمی .سلیمانی یاد بگیرید!!!
#فرمانده_آقامهدی_رو_بیشتر_بشناسید؟!
فقط #امضای_باکری را میشناسم!!
سردار جعفر جهروتی زاده: دژبان با همان لهجه ترکی گفت: برگه تردد. باکری هم در آمد که: #من_باکری_هستم. گفت: آقا نمی شود،شما باکری باش . به من گفتهاند: #فقط_امضای_باکری😊
یک روز من، حاج همت، رضا دستواره، عباس کریمی و مهدی باکری با جیپی که شبیه جیپهای ارتش بود، حرکت کردیم تا وارد منطقه شویم. از جیپهای ارتش استفاده میکردیم تا عراقیها متوجه تحرکات اضافی در منطقه نشوند...
صبح راه افتادیم که از این جاده وارد منطقه بشویم. رسیدیم به دژبانی لشکر عاشورا . همان دژبانی ای که به دستور باکری بر پا شده بود. دژبان آمد پای ماشین و گفت؛ #آقا_نمیشود_بروید.😊
گفتیم: برای عبور از این جاده چه چیزی باید داشته باشیم؟
با همان لهجه ترکی گفت:برگه تردد. باکری هم درآمد که: من باکری هستم. گفت: آقا نمیشود، شما باکری باش. به من گفتهاند امضای باکری. من فقط امضای باکری را می شناسم. خودش را نمیشناسم.
هر کاری کردیم، #دژبان نگذاشت که وارد جاده شویم. باکری گفت:خب، همین الان امضا میکنم. گفت:نه، باید بروید قرارگاه از مسئول ما برگه بگیرید و بیاورید. البته فکر میکرد که با اوشوخی میکنیم. نیم ساعتی با این دژبان سر و کله زدیم. هر کاری کردیم نگذاشت برویم. #باکری_خوشش_آمد.😊
#پیاده_شد_و_صورتش_را_بوسید!و گفت: خب، حالا که نمی گذاری برویم، ما هم برمیگردیم. برگشتیم و آمدیم پایین تر. یک جاده غیرقابل استفاده بود که اصلا ماشین در آن تردد نمیکرد. بعضی جاهایش را هم آب برده بود. حاج عباس کریمی قبلا از این جاده تردد کرده و آن را می شناخت...
#شهید_باکری
#شهید_مهدی_باکری
#فرمانده_بیادعا
#آقای_شهردار
#الله_بندهسی
#اقای_مهندس
#لشکر_عاشورا
#خدایا_مرا_پاکیزه_بپذیر
#یک_غریبه_دلتنگ_یاران(شهیدان)
۲۶آذر ۹۹
#آیامامثلشهداعملمیکنیم؟؟! جواب :نه متاسفانه!!
#خوشحالمهنوزسربازانیاسلامهستندکهبهکشورخدمتمیکندمثلهموندژپانوآقامهدی...
#یاعلی
@shahidbakeri31
#فرمانده_بیادعا
#میتوانست_بگوید: #من_فرماندهام اما نگفت...
✔سردار مرتضی قربانی:
روزی #شهید_مهدی_باکری به تعمیرگاه لشکر ۳۱ که خودش فرمانده آن بود رفت تا ماشینش را تعمیر کند. باکری دید که مکانیک مشغول شستن لباسهایش است. از او خواست که ماشینش را تعمیر کند. تعمیرکار گفت: «مگر نمیبینی لباس میشویم؟» شهید باکری هم پاسخ داد «من لباس شما را میشویم شما هم ماشین من را تعمیر کن». شهید باکری میتوانست بگوید «من مهدی باکری فرمانده لشکر هستم، بلند شو ماشین را تعمیر کن»، اما این را نگفت!!
#شهیدمهدیباکری
@shahidbakeri31
#فرمانده_مهدی_باکرے🥀
شب آخر از خستگي رو پا بند نبوديم. قرار شد چند ساعت من بخوابم، چند ساعت او. نوبت خواب او بود. بيرون سنگر داشتم کارهايم را مي کردم که بچه ها آمدند سراغش را گرفتند. رفته بودند توي سنگر پيدايش نکرده بودند. هرچه گشتيم نبود. از خط تماس گرفت. گفت: کار خاکريز تمومه!! يک تکه از خاکريز باز بود؛ قبلش هرکه رفته بود، نتوانسته بود درستش کند.
(شهیدمهدی باکری بروایت دوستان)
#فرمانده_لشکر۳۱_عاشورا
#شهید_مهدی_باکری
#جاویدالاثر #فرمانده_بیادعا
#صلوات
@shahidbakeri31
#راوی: همرزم شهيد باكري جنابآقای عباسی
در طول حضور شهيد باكري در جبهه هاي نبرد شمالغرب و جنوب كه معمولا سمت فرماندهي داشت ، ديده نشده بود ايشان كارهاي شخصي را به ديگران بسپارد ، اگر زيردستي براي كمك به ايشان كاري را براي او انجام مي داد، بسيار شرمگين مي شد و #توصيه مي كرد كه هر كسي بايد كارهاي شخصي خود را خودش انجام دهد.
مجموعه اين ويژگي هاي اخلاقي ، دانش علمي و نظامي، عشق به ولايت ، بي باكي و شجاعت، تواضع و اخلاص ، ساده زيستي موجب شده بود وي به عنوان انساني فرهيخته و متعالي و #فرماندهي برجسته در قلب حضرت امام خميني (ره) ، مقام معظم رهبري جاي بگيرد و محبوب همه ملت ايران و رزمندگان اسلام شود.
#شهيد_مهدی_باکری
#فرمانده_بیادعا #جاویدالاثر
@shahidbakeri31
طرات حاج مقصود پور رادی)
#آن_چشمها_را_شفیع_می_گیرم!!!
عملیات رمضان را در جبهه بودم .
قاطی مردان معرکه. نمی دانم کدام دعای پدر و مادرم در حقم اجابت شده بود که یوسف وادی عشق به متاع ناچیزم نگاه نکردو اجازه داددر خیل مجاهدان باشم .
هر چند وقت یک بار نامه ای می آمد دست حاج جعفر رضایی که می دیدم نامه را می بوسد و می گذارد روی چشمش .
کارم در جبهه سقایی بود .
یک کامیون تحویل گرفته بودم با یک تانکر آب بر پشتش .
می رفتم واحد ها و یگان ها را آب می رساندم .
یکی از آن واحد ها مخابرات بود .
رفتم واحد وتانکرهای واحد را پر آب کردیم و یکراست رفتم سراغ محمد آقاکیشی که مسئول واحد بود.
روبوسی و احوالپرسی که دیدم رزمنده ای با #لباس_خاکی بسیجی آمد .
موتور شاسی بلندش را خاموش کرد وروبه محمد پرسید :
آی قارداش نه خبر؟(چه خبر برادر)
محمد آقا گیشی هم یه چیزهایی گفت و او گاز موتور را گرفت و رفت.
بو کیمیدی محمد ؟(این کی بود محمد)
تانیمادین(نشناختی)
یوخ (نه)
آمهدی دی دا (آقا مهدی بود دیگه )
آمهدی باکری؟
تمام تصوراتم از آقا مهدی که این همه آوازه اش را شنیده بودم آوار شد روی سرم ...
پرسیدم :
پرسیدم ! چرا چشمهای آقا مهدی کاسه ی خون بود ؟! 😔نه سفید ی اش معلوم بود نه سیا هی اش . قرمز قرمز!
آقا مهدی یک هفته است نخوابیده مقصود
یاد آن دستخط ها افتادم که حاج جعفر می بوسید و می گذاشت روی چشمش.
آقا مهدی را با همان دستخط ها می شناختم و در ذهنم چیزی از او ساخته بودم که با آن آقا مهدی که دیدم یکی نبود .
من دو چیز را پیش خدا #شفیع می آورم .
⚘یکی چشمهای خون گرفته آقا مهدی باکری را در آن دیدار
⚘ویکی صدای گرفته ی مصطفی پیشقدم را در عملیات کربلای پنج .
آنقدر داد زده بود که صدایش در نمی آمد آن چشمها و آن صدا وجیها عندالله هستند .
درست مثل شب عاشورا و زبانحال حضرت رباب (سلام الله علیها )
گورموسن سسلر باتیبدور ؟!
آغلیوب ای وای دئماخدان !
نمی بینی که صداها گرفته اند ؟!/ از گریستن و وای وای گفتن ها !
😭😭😭😭
#فرمانده_بیادعا
#شهیدجاویدالاثرآقامهدیباکری
#همیشه_دوستت_دارم_ایشهید
#صلوات
@shahidbakeri31
#آقا_مهدی
در طول حضور شهيد باكري در جبهه هاي نبرد شمالغرب و جنوب كه معمولا سمت فرماندهي داشت ، ديده نشده بود ايشان #كارهاي_شخصي را به ديگران بسپارد ، اگر زيردستي براي كمك به ايشان كاري را براي او انجام مي داد، بسيار شرمگين مي شد و #توصيه مي كرد كه هر كسي #بايد_كارهاي_شخصي خود را خودش انجام دهد.
مجموعه اين ويژگي هاي اخلاقي ، دانش علمي و نظامي، عشق به ولايت ، بي باكي و شجاعت، تواضع و اخلاص ، ساده زيستي موجب شده بود وي به عنوان انساني فرهيخته و متعالي و فرماندهي برجسته در قلب حضرت امام خميني (ره) ، مقام معظم رهبري جاي بگيرد و محبوب همه ملت ايران و رزمندگان اسلام شود.
#شهيد_مهدي_باكری
#فرمانده_بیادعا
🌷جاویدالاثر ❤صلوات
@shahidbakeri31