#شهیده_نجمه_قاسمپور
"التماس دعا"
هر مادری عادت دارد که برای فرزندانش در شرایط مختلف دعا کند
عموما من هم برای نجمه و دیگر فرزندانم خیلی دعا میکردم.
مثلا دعا میکردم شغل پیدا کنند یا اینکه ازدواج خوبی داشته باشند
نجمه با شنیدن این دعاها همیشه میگفت : مامان لازم نیست برای چیزهای مادی و زودگذر دعا کنی، دعا کن که عاقبت بخیر بشیم.
برای بچه هات دعا کن که هم توی این دنیا و هم توی اون دنیا عاقبت بخیر بشن.
✍به نقل از مادر شهیده
@shahideh_faezeh_rahimii
یکی #از چیزی هایی که همیشه
نسبت به آن دقت #داشت قرائت سوره کهف در #شب_های جمعه بود
یکبار با نجمه در شب جمعه به
مسجد رفتیم تا وارد #شدیم به دنبال
#قرآن گشت
قرآن را که آورد #سوره_کهف را باز
کرد و شروع به خواندن کرد
بعد به من #گفت : سوره کهف خوبه
اگه بتونی شب های جمعه بخونی
#بعدها تو یکی از دفترچه ها متوجه شدیم که نجمه برنامه ریزی های عبادی را لیست کرده و در بین آنها نوشته: "شب های #جمعه قرائت سوره کهف برای شهادت"
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
10.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
24 فروردین 1387
حسینیه سید الشهدا شیراز
در حالی که عده ی زیادی در حال عزاداری بودند
اعضاء گروهک تندر بمبی در انتهای حسینیه منفجر کردند
به مناسبت سالروز شهادت
#شهیده_نجمه_قاسمپور
و
#شهیده_راضیه_کشاورز
@shahideh_faezeh_rahimii
آخرین باری که دیدمش، جلسه داشتیم. نجمه آخر حسینیه سرجای همیشگی خودش، کنار دیوار، تکیه داده بود . سلام و احوال پرسی کردم. او فقط به همین سلام و احوال پرسی اکتفا کرد. خیلی آرام شده بود. قبلا شور و حال بیشتری داشت. اما این اواخر بیشتر تو خودش بود
همیشه لبخند می زد به علت خوش برخوردی اش و اخلاق خوشش زبانزد همه بود.
ساعت نزدیک 9 شب شد حسینیه دَم نماهنگ بی تو ای صاحب زمان رو زمزمه میکرد
نجمه هم به عنوان خادم آخر حسینه ایستاده بود آرام آرام سینه میزد و زمزمه میکرد: بی تو ای صاحب الزمان بی قرارم هر زمان...
که ناگهان... صدای مهیبی آمد و انفجار رخ داد...
به سمت مجروحین که دویدیم نجمه روی زمین افتاده بود و مجروح شده بود وقتی آقای دکتر بالای سرش آمد نجمه خم شد و چادرش را کامل روی خودش کشید
روی چادرش و نامحرم خیلی حساس بود 🥲
بهنقلازدوستشهیده
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
حجابش مثال زدنی بود. همواره چادر را حریم و ماوای خود می دانست تا آنجا که در شب بمب گذاری بعد از خوردن ترکش به سرش و در حالیکه دیگر رمقی نداشت و به زمین افتاده بود، دکتر بالای سرش می رود و اینگونه آن پزشک نقل می کند که: «بالای سرش رفتم در حالیکه این شهیده رمقی نداشت همین که متوجه نامحرم شد چادرش را دور خود جمع کرد وروی صورتش کشید
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
همیشه نماز شب می خواند. هیچ وقت نه خودش غیبت می کرد و نه کسی در حضور او غیبت می کرد. همه می دانستند که خیلی از این کار بدش می آید. به درس خیلی اهمیت می داد. مهربان بود. تا جایی که بعضی وقت ها در خانه می نشست و برای آن هایی که مومن نیستند دعا و گریه می کرد. از خدا می خواست که هدایت شوند!
** مسئول بیدار باش اعضای خانواده برای نماز صبح بود. ابتدای اذان یکی یکی همه را صدا می زد. می گفت: «نماز، اول وقتش خوب است، بلند شوید.» عادت کرده بودیم که بین الطلوعین نجمه را در سجده ببینیم.
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
یکی از ویژگی های جالب نجمه این بود که اصلا دغدغه مادی نداشت و تنها فکر او این بود که برای سفرهای زیارتی اش پول جور کند
گاهی اوقات لازم میشد که وام بگیرد، به یاد دارم در پرداخت وام ها خیلی دقت داشت.
در عین حال سعی و هم و غم او این بود که اول قسط ها را صاف کند
زمانی که هنوز قسط هارا پرداخت نکره بود. نسبت به خرید چیزهای دیگر اقدامی نمیکرد و دائما میگفت اقساط واجب تر هستند
میدانست که پرداخت اقساط وظیفه اوست و باید تلاش کند این امانت را به خوبی و به موقع بازگرداند.
بهنقلازخواهرشهیده
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
تقریبا تمام فامیل میدانستند که نجمه از غیبت کردن متنفر است برای همین جلوی نجمه جرئت غیبت کردن نداشتند
حتی در این زمینه هم برگه ای با عنوان (غیبت ممنوع) در پذیراییِ منزلمان چسبانده بود.
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
هیچوقت بدون چادر ندیدمش
حتی وقتی در اعتکاف حضور داشتیم هم با چادر بود
یادمه پایین چادرش رو به هم دوخته بود تا بتونه کنترل راحت تری روی چادرش داشته باشه.
راویدوستشهیده
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
قرائت قرآن آن هم با معنی و
با دقت، یکی از مهم ترین کارهایی بود که خودش رویش مُسِر بود و
انجام میداد.
و گاهی به دیگران هم سفارش میکرد که این کار را انجام دهند.
می گفت هر مسلمان باید سالانه دو سه بار قرآن را با معنی ختم کند🙂🌱
#شهیده_نجمه_قاسمپور
@shahideh_faezeh_rahimii
#شهیده_نجمه_قاسمپور
روزهای پنجشنبه روز زیارتی اموات است
من و نجمه عموما پنجشنبه ها باهم به دارالرحمه میرفتیم
حال و هوایش آن جا طور دیگری بود و سعی میکرد توی خودش باشد و کمتر با هم حرف بزنیم
من هم حال او را درک میکردم و اصراری به صحبت نداشتم
به سر مزار شهدا میرفت و با آن ها صحبت میکرد شهدا را خیلی دوست داشت و پناهگاهش رفتن به مزار شهدا شده بود.
راویخواهرشهید
@shahideh_faezeh_rahimii
#شهیده_نجمه_قاسمپور
از نامحرم فراری بود یادم است همیشه اگر داخل اتوبوس میخاستیم بنشینیم
نجمه روی صندلیای مینشست که پشت به واگن مردها بود
هم میخاست نامحرم او را نبیند هم خودش چشمش به نامحرم نیفتد
این نبود که نجمه خیلی خشک و بدخلق باشد نه..اتفاقا در عین حال توی اتوبوس تا رسیدن به مقصد با هم خوش و بش میکردیم و ریز ریز میخندیدیم.
✍به نقل از دوست شهیده
@shahideh_faezeh_rahimii