🌷 #شهید #محمود_شهبازی
حاج محمود در کارش، آدم منظم و بسیار جدی بود. در وادی رفاقت هم برای دوستانش سنگ تمام می گذاشت. شرایط را هم به خوبی درک می کرد. آن جا که جنگ بود و برای روحیه ی نیروها احتیاج به شوخی و ... بود دریغ نمی کرد. وقتی هم که در شهر بودیم و شرایط تغییر می کرد و عنصر زمان بسیار مهم بود او یک مدیر کارآمد بود.
به نقل از کتاب #مهاجر
🆔 @shahidemeli
-برادران دعا و استغفار را از یاد نبرید که بهترین درمان برای تسکین دردهاست.
#شهید #مرتضی_مطهری
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مهدی_زین_الدین
تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقهی بالای خانهی ما مینشستند. آفتابنزده از خانه میرفت بیرون. یک روز صدای پایین آمدنش را از پلهها که شنیدم، رفتم جلویش را گرفتم. گفتم: مهدی جان! تو دیگه عیالواری. یک کم بیشتر مواظب خودت باش. گفت: چی کار کنم؟ مسئولیت بچههای مردم گردنمه. گفتم: لااقل توی سنگر فرماندهیات بمون. گفت: اگه فرمانده نیمخیز راه بره، نیروها سینهخیز میرن. اگه بمونه توی سنگرش که بقیه میرن خونههاشون.
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #محمود_رضا_بیضایی
مطالعات دینی و سیاسیاش تعطیل نمیشد. به اخبار و وقایع داخلی و خارجی، به ویژه تحولات جهان اسلام اشراف داشت و این وقایع را تحلیل میکرد. تعصب آگاهانه و وافری به انقلاب اسلامی، رهبری و نظام داشت. در ایام فتنهی ۸۸، شب و روز آرام و قرار نداشت. تمام اخبار و وقایع فتنه را رصد میکرد و در معرکهی دفاع سخت از انقلاب اسلامی در ایام فتنه، چندین بار جانش را به خطر انداخت. صاحب موضع بود و در بحثها به خوبی استدلال میکرد. میگفت این انقلاب تنها نقطهی امید مستضعفان عالم است و هرگونه تهدیدی که متوجه موجودیت انقلاب اسلامی باشد، میتواند جبههی مستضعفان و علاقهمندان انقلاب اسلامی در جهان را سست کند و نگرانی عمیقی از این بابت داشت.
به نقل از کتاب #تو_شهید_نمی_شوی
🆔 @shahidemeli
شهادت یعنی انتقال یافتن از زندگی مادی به زندگی معنوی و الهی و شهادت در مکتب اسلام یک مسأله انتخابی است که انسان کامل با تمام آگاهی آن را انتخاب میکند و با شهادت خویش شمع راه انسانهای پاک و نورانی میشود و من با انتخاب آگاهانه راه شهیدان را تا رسیدن به ساحل سعادت ادامه خواهم داد. نظر به اینکه اگر لیاقت شهادت داشته باشم بنابراین من راهم را انتخاب کردم امیدوارم که شما هم دست خط مرا (ولایت فقیه و برگزیدن راه شهادت) را انتخاب کنید.
#شهید #محسن_دین_شعاری
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده
ارادتش به مقام معظم رهبری شهره بود تا جایی که گاهی پیشانیبندش قبل از اعزام به عملیات، لبیک یا خامنهای بود. مصطفی با این مقتدا جلو رفت و در اسم ایشان متوقف نشد. همیشه میگفت: آدم نباید توی هیئت گیر کنه و فکر کنه همه چیز فقط به روضه رفتنه. مهم اینه که رفتار و اعمالمون مثل امام حسین و حضرت عباس باشه، و گرنه توی اسم امام حسین گیر میکنیم و رشد نمیکنیم!
به نقل از کتاب #قرار_بی_قرار
🆔 @shahidemeli
🌷 #معلم #شهید #علی_محمد_صباغ_زاده
در اداره خیلی سعهی صدر در برخورد با مراجعهکنندگان داشت. یادمه پیرمردی آمده بود که به سختی گوشهایش میشنید. علی آقا یکی دو ساعت معطل شد تا کار آن پیرمرد به نحو احسن انجام شود. ذرهای اخم و ناراحتی در وجودش نمیدیدم.
به نقل از کتاب #مزد_اخلاص
🆔 @shahidemeli
امام را تنها نگذارید که او حسین زمان است و هرکس او را تنها گذاشته امام زمان را تنها گذاشته است.
#شهید #محسن_دین_شعاری
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #حسین_خرازی
وضعیت سختی بود. بیشتر فرماندههای گردان و گروهان شهید شده بودند. گفت: فرمانده گردان خودمم. برو هر کی مونده جمع کن. گفتم: آخه حسین آقا ... . گفت: آخه نداره. میگی چی کار کنم؟ وقت نیست. برو دیگه.
آتش عراقیها سبکتر شده بود. نشست توی یک سنگر، تکیه داد. من هم نشستم کنارش. گفت: توی عملیات خیبر، دستم که قطع شده بود، یکی گفت حسین میخوای شهید بشی یا نه. حس میکردم هر جوابی بدم همون میشه. یاد بچهها افتادم، یاد عملیات. فکر کردم وقتش نیست حالا، گفتم نه. چشم باز کردم دیدم یکی داره زخمم رو میبنده.
اشکهایش جاری شد. بلند شد رفت لب آب. گفت: چند نفر رو بردار، برو کمک بچههای امدادگر.
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #علی_هاشمی
فراموشم نمی شود. به همراه حاجی به طرف منزلشان رفتیم. باران آمده و زمین گِل شده بود. حاجی با این که مسئول بود و می توانست بگوید کوچه را آسفالت کنند اما از موقعیتش سوء استفاده نمی کرد. نزدیک کوچه که رسیدیم، پدر حاجی را دیدم که کپسولی روی دستش گرفته بود و در آن زمین گِلی به سختی حمل می کرد تا ببرد پر کند. وقتی چشمش به ما افتاد، به سمت ماشین آمد و بعد از سلام و احوال پرسی رو کرد به حاج علی و گفت: خدا شما رو رسونده. با این ماشین و سید صباح بریم گاز بگیریم؟ حاجی رو کرد به پدرش و خیلی با ادب گفت: اگه گاز نباشه، مسئله ای نیست. اشکالی نداره یک شب غذای گرم نمی خوریم. اما با ماشین بیت المال نمی خوام گاز خونمون تأمین بشه.
به نقل از کتاب #هوری
🆔 @shahidemeli
🌷 #شهید #قاسم_اشجع_زاده
فرازی از وصیت نامه:
مراسم دعا و عزاداری را که در محیط دانشگاه برگزار می کنید، سعی تان در این باشد که از شور و حال بهتر برخوردار باشد. باز این جمله را می گویم که نکند خدای ناکرده تنها درس را هدف خود قرار دهید. امیدوارم که همراه علم و تزکیه بتوانید همگی تان عامل به اهداف شهدا باشید.
در دعاهای کمیل و ندبه و نماز جمعه شرکت فعال داشته باشید، فعالیتهای فرهنگی و نظامی و عقیدتی خود را بیشتر کنید و خانواده های شهدا را فراموش نکنید و هر چند گاه یک بار به دیدن آن ها بروید. امیدوارم در امور درسی و دینی فعالتر باشید.
🆔 @shahidemeli
بعد از شهادتش فهمیدیم که سرپرستی پنج شش خانواده را بر عهده داشت. در پایگاه شیراز، معماری به نام قبادی بود که برای نجات یک مقنی از چاه، خفه شد. جواد از آشپز رستوران خواسته بود از همان غذایی که تیمسار و افسران می خورند به خانواده قبادی هم بدهند و خودش پول آن را حساب می کرد.
#شهید #جواد_فکوری
🆔 @shahidemeli