آدم های مهربان احمق نیستند
آنها می دانند مردم چه
بر سرشان آورده اند
اما به دلیل قلب مهربانشان
دوباره و دوباره می بخشند
.
گاهی گذشت میکنم
گاهی گذر؛
معنای این دو فرق میکند !
بخشیدن دیگران دلیل
ضعیف بودن من نیست
آنها را می بخشم
چون آنقدر قوی هستم
که میدانم آدمها اشتباه می کنند
بزرگترین هدیه گذشت
آرامش است
.
#تلنگرانه
❌...اصل میدی؟؟؟؟....❌
⛔️آغاز یک گناه بزرگ....⛔️
📍❗شایدفکرمیکنی سرگرمی است
📍❗️و شاید حوصله ات سر رفته تنهایی
📍❗یا احساس تنهایی میکنی...
⭕ای جوان به گوش باش
⭕ای جوان مراقب باش
⭕که شیطان بر تو دام نهاده است
📍❗️متاسفانه در فضای مجازی پر از گروههایی است که جزآشنا شدن های خلاف شرع چیز دیگری هدف نیست....
📌❗️ای جوان مگر اصل تو...👇🏻
🌺مسلمان بودنت نیست
🌺اسلام دین پاکت نیست
🌺پیامبرت حضرتםבםבﷺنیست
📍🌺مگر از امت اش نیستی....⁉
📌❗️وای به روزی که در قیامت پیامبرمان بگوید تو از امت من نیستی....
📌❗️پس این شروع شیطانی و گفتگو را آغاز نکن..❌
#اللهمعجللولیکالفرج
╔═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ما همه شبیه خداوند و نماینده ی اوییم...
🍃🌻🍃🌺🍃🌻🍃
أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
قرار نیست همه یه راهو برن و موفق بشن
مدل موفقیت آدما متفاوته؛
چون آدما با هم متفاوتن،
هرکسی به مدل خودش موفق میشه...
خودتو با کسی مقایسه نکن،
و اجازه نده برات نسخه ای بپیچن که بهت نمیخوره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به شما خوبان 🌺🌺🌺
عاشقانه_با_شهدا
💌 همسر شهید علیرضا عاصمی:
💌 هميشه يك تبسم زيبا داشت. وارد خانه كه مي شد، قبل از حرف زدن لبخند مي زد. عصباني نمي شد. صبور بود. اعتقادش اين بود كه اين زندگي موقت است و نبايد سر مسائل كوچك خود را درگير كنيم.
💌 گاهي وقتها از شدت خستگي خوابش نمي برد. يك روز مشغول آشپزي بودم، علي هم كنار ديوار تكيه داد و مشغول صحبت با من شد تا چند دقيقه بعد آب و غذايي براي او ببرم، نگاه كردم ديدم كنار ديوار خوابش برده.
💌 ولي با همين وضعيت خيلي از مواقع كمك كار من در منزل بود، مثلاً اجازه نمي داد كه هر شب از خواب بلند شوم و به بچه برسم. مي گفت: يك شب من، يك شب شما...
#حجت_الاسلام_احسان_محمدی
✍️ یک شهید؛ یک خاطره...
🌷 پاسدار شهید #قدیر_قدرتی
▫️ تولد: 27 آذر 1341
▫️ نام پدر: محمد حسن
▫️ شهرستان: تهران
▫️ تحصیلات: دانش آموز سال آخر دبیرستان- رشته تجربی
▫️ شهادت: 16 دی 1359 – کربلای هویزه
▫️ محل آرامگاه: زیارتگاه شهدای هویزه- ردیف دوم- قبر دوازدهم
🔹 روایت عاشقی:
توی بیمارستان خاتم الانبیا (ص) تهران بستری بودم.
بیمار هم اتاقی ام حال وخیمی داشت.
دکترها اَزش قطع امید کرده بودند.
خانواده اش بد جور بی تابی می کردند.
دل آدم، ریش می شد.
حال زار و نزارشان را که دیدم، گفتم: نذر #شهدای_هویزه کنید؛ ان شاءالله خوب می شوند.
همان موقع در دلم با #قدیر نجوا کردم:
"مادر جان! شما پیش خدا آبرو دارید؛ دست تان باز است؛ من این خانم را فرستادم پیش شما؛ خودتان شفایش را از خدا بگیرید"...
دیگر نفهمیدم چه بر سر آن خانم آمد.
یک ماه بعد خیلی اتفاقی او را دیدم.؛ روی پای خودش توی همان بیمارستان.
خوب دوام آورده بود.
می گفت:« دکترها که جوابم کردند، برگشتم اهواز. حالم مرتب بدتر می شد.
یاد حرف شما افتادم. رفتم سراغ شهدای هویزه...
چند شب بعد، جوانی حدودا 18 ساله به خوابم آمد. گفت:«شما دیگه مریض نیستی.» گفتم شما؟ گفت: «از شهدای هویزه ام.»
بیدار که شدم، آرام بودم. احساس خوبی داشتم.
حالا هم دکترها انگشت به دهان مانده اند.
می گویند: شما که از ما سالم تری!
👤 راوی: مادر شهید قدرتی
📕 منبع: کتاب #آیه_های_سرخ_هویزه
#کرامات_شهدا