💠 حدیث 💠
🔎 کمیابترین چیزها در آخرالزمان
قَالَ (ص) أَقَلُّ مَا يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ يُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَالٍ.
🔻پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود:
کمیاب ترین چیزها در آخرالزمان #برادر [دوست] قابل اعتماد و #پول_حلال است.
📚 تحف العقول، ص54
@shahidhojatrahimi
نوشته عجیب روی سنگ قبر یک #شهید
ای #برادر کجا می روی کمی درنگ کن
آیا با کمی #گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من مسئولیتی که بر گردن شما گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟
ما نظاره گر خواهیم بود که تو.با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد😔
شهید_رضا_نادری
@shahidhojatrahimi
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
✨محمودرضا همیشه #معطر بود... همیشه #شیک میپوشید... بسیار چهره ی دلنشینی داشت و همین چهره و #اخلاق پس
#خاطرات_شهدا🌷
💠عشقی فراتر از فوتبال
🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های #فوتبالیست ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. #استقلال ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود.
🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت #شهید_بابایی در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک #رقیب جدی پیدا کرده بود. #عشق_شهدا🌷
🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه #شهید_حبیب هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های #جنگ می خرید.
🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 #چفیه ای دور گردنش بود. #پدر تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با #فرهنگ_جنگ آشنایی ویژه ای نداشت.
🔰تقریبا کسی علاقه #محمودرضا به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا #برادر بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم #حزب_الله. پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود.
🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره #معصوم و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب #درس بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد #دانشگاه شده بودند.
🔰اما محمودرضا به خدمت #بسیجی سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر #فوتبال را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای #عشق دیگر فراخ تر شده بود. برای #شهادت🌷
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
@shahidhojatrahimi
مادر شهید ذوالفقاری🌷
🔰علمای نجف در مراسم چهلم او میگفتند: #شهیدذوالفقاری شجاعت زیادی داشت و بعد از اذان صبح وقتی #نمازش را میخواند به #وادی_السلام رفته و سر قبری که برای خودش آن را خریده بود💰، قرآن و زیارت عاشورا📖 میخواند تا آن را برای #آخرتش ذخیره کند.
👈مزارش روبروی مزار سید علی قاضی است.
🔰هادی یک کتاب #معراج_السعاده خریده بود و در نجف میگفت هر شبی🌙 یک صفحه از آن را میخوانم و به آن #عمل میکنم👌 و شب بعد سراغ صفحه بعد میروم. وقتی به تهران آمد این کتاب را برای #خواهرانش خرید📚 و همین توصیه را به آنها کرد و گفت اگر به آن عمل کنید تأثیر بسیاری روی #اعمال و کردارتان خواهد داشت✅ و هم اکنون خواهرانش این یادگار را از #برادر خود نگاه داشته و آن را میخوانند😊
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
@shahidhojatrahimi
من و #شهید یک نسبت فامیلی از طرف مادرمان با هم داشتیم ولی قبل از خواستگاری همدیگر را ندیده بودیم❌ بعد از ازدواج #آقامصطفی تعریف میکرد 19 ساله که شده به مادرش میگوید قصد ازدواج💍 دارد ولی مادرش مخالفت میکند. میگفتند الان #سن مصطفی پایین است و اگر چند سال دیگر ازدواج کند خیلی بهتر است.
وقتی مادرش مخالفت میکند، مصطفی با #برادر بزرگترش که برای تمام مسائل با او مشورت میکند موضوع را در میان میگذارد و از دلایلش👌 برای ازدواج و اینکه نمیخواهد به #گناه بیفتد، میگوید. وقتی دلایلش را بیان میکند برادرش قانع میشود که مصطفی #میتواند یک زندگی را اداره کند
آقا مصطفی مدنظرش این بوده که همسر آیندهاش #مؤمن باشد. من را پیشنهاد میدهند که به منزلمان میآیند🏘 و مرا میپسندند. زمانی که برای خواستگاری آمد #20ساله بود و سال 1388📆 ازدواج کردیم.
در مراسم خواستگاری تمام تکیه و صحبتهایشان بر روی مسائل #معنوی بود. اصلاً طوری نبود که بخواهد درباره مادیات صحبت کند🚫 و بخواهد به من #قول پول و خانه بدهد. گفت من تمام سعیام را میکنم شما را #خوشبخت کنم😍 ولی هیچوقت به شما قول نمیدهم خانه و ماشین آنچنانی بگیرم.
تمام تکیهاش این بود که #امام_زمان (عج) و خدا کمکش میکند. هیچوقت انتظار کمک از شخصی را نداشت❌ اصلاً چنین روحیهای نداشت. #توکلش فقط به خدا♥️ و امام زمان(عج) بود. من هم فقط ملاکم این بود که همسرم کسی باشد که مرا به #درجه_کمالی که مدنظرم بود برساند و در کنار آقا مصطفی💞 به این خواستهام رسیدم
#شهید_مصطفی_خلیلی
#شهید_مدافع_حرم
@shahidhojatrahimi
🌺 #شهادت دو #برادر
بایک گلوله #کاتیوشا
هر دو#دلباخته بودند.🌺
🌺 #جعفردلباخته حضرت #زهرا(س)
#ناصر عاشق ۶ماهه #رباب
آنقدرعاشـق که #شهادتشان هم مثل آنها بود
#شهیدان_جعفرو_ناصر_بذری
@shahidhojatrahimi
✨با شــــهدا✨
روزی آقا #مسلم برای بازدید از بچه ها به خط آمده بود.🧐
خوب سر و وضع تمام #بسیجی ها را برانداز کرد.😇
متوجه شد یکی از برادران بسیجی لباس مناسبی ندارد.😔
سریع #کاپشن خود را در آورد و به او داد. 👌
#برادر بسیجی گفت: اما #حاج_آقا شما خودتان به آن نیاز دارید، خودتان هم که کاپشن ندارید؟😳
مسلم خندید و گفت: برادر تا فردا #خدا بزرگ است و کریم!😊
#شهید_مسلم_شیرافکن
@shahidhojatrahimi
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر شهیدمون:
یه جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه ☺️
اگه خدا عاشقت بشه ....❤️❤️
خوب تو رو خریداری میکنه ...🌹🌹
#استوری
#برادر-شهیدم
#شادی_روح_شهدا_صلوات
@shahidhojatrahimi
عکسی ز #شهیـــدی
همه اعصاب مرا ریخت به هم ...
#زینب تو سرِ نعش #برادر چه کشیدی !!
#شهیدحججی❤️🌱
@shahidhojatrahimi
:
ای #برادر عرب که به دنبال من میگردی،
تا گلولهات را در سینهام بنشانی
و مرا #شهید کنی . .
بدان که تو حالا دنبال من میگردی ؛
اما روز قیامت #من به دنبال تو خواهم گشت!
با این تفاوت که تو دنبال من #میگردی . .
که مرا بکشی و من به دنبال تو خواهم گشت،
تا تو را #شفاعت کنم . . .
#شهید_علیمحمدی
@shahidhojatrahimi
🥀سر مزار اميرنشسته بودم که يه جوانی آمدو گفت:شما بااين شهيدنسبتي دارين؟
گفتم: بله! من برادرش هستم.
گفت:راستش من مسلمان نبودم.بنابه دلايلي به زورمسلمان شدم!
اماقلباً اسلام نياوردم...يه روز اتفاقي عکس برادرتون رو ديدم،حالت عجيبي بهم دست داد.انگار عکسش باهام حرف ميزد.با ديدنش عاشق اسلام شدم !قلباً ايمان آوردم...
راوي: #برادر #شهيد_امير_حاج_اميني