eitaa logo
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
2.1هزار دنبال‌کننده
32.9هزار عکس
14.1هزار ویدیو
108 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 حدیث 💠 🔎 کمیاب‌ترین چیزها در آخرالزمان قَالَ (ص) أَقَلُّ مَا يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ يُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَالٍ. 🔻پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: کمیاب ترین چیزها در آخرالزمان [دوست] قابل اعتماد و است. 📚 تحف العقول، ص54 @shahidhojatrahimi
نوشته عجیب روی سنگ قبر یک ای کجا می روی کمی درنگ کن آیا با کمی و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من مسئولیتی که بر گردن شما گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟ ما نظاره گر خواهیم بود که تو.با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد😔 شهید_رضا_نادری @shahidhojatrahimi
❀شهیدحجت الله رحیمی❀
✨محمودرضا همیشه #معطر بود... همیشه #شیک میپوشید... بسیار چهره ی دلنشینی داشت و همین چهره و #اخلاق پس
🌷 💠عشقی فراتر از فوتبال 🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود. 🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک جدی پیدا کرده بود. 🌷 🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های می خرید. 🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 ای دور گردنش بود. تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با آشنایی ویژه ای نداشت. 🔰تقریبا کسی علاقه به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم . پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود. 🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد شده بودند. 🔰اما محمودرضا به خدمت سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای دیگر فراخ تر شده بود. برای 🌷 🌷 @shahidhojatrahimi
مادر شهید ذوالفقاری🌷 🔰علمای نجف در مراسم چهلم او می‌گفتند: #شهیدذوالفقاری شجاعت زیادی داشت و بعد از اذان صبح وقتی #نمازش را می‌خواند به #وادی_السلام رفته و سر قبری که برای خودش آن را خریده بود💰، قرآن و زیارت عاشورا📖 می‌خواند تا آن را برای #آخرتش ذخیره کند. 👈مزارش روبروی مزار سید علی قاضی است. 🔰هادی یک کتاب #معراج_السعاده خریده بود و در نجف می‌گفت هر شبی🌙 یک صفحه از آن را می‌خوانم و به آن #عمل می‌کنم👌 و شب بعد سراغ صفحه بعد می‌روم. وقتی به تهران آمد این کتاب را برای #خواهرانش خرید📚 و همین توصیه را به آن‌ها کرد و گفت اگر به آن عمل کنید تأثیر بسیاری روی #اعمال و کردارتان خواهد داشت✅ و هم اکنون خواهرانش این یادگار را از #برادر خود نگاه داشته و آن را می‌خوانند😊 #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری @shahidhojatrahimi
در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟ تنگ است دلم، قوّت #فریاد کجایی؟.. #شهیدان #جامانده_ام #برادر 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 @shahidhojatrahimi
من و یک نسبت فامیلی از طرف مادرمان با هم داشتیم ولی قبل از خواستگاری همدیگر را ندیده بودیم❌ بعد از ازدواج تعریف می‌کرد 19 ساله که شده به مادرش می‌گوید قصد ازدواج💍 دارد ولی مادرش مخالفت می‌کند. می‌گفتند الان مصطفی پایین است و اگر چند سال دیگر ازدواج کند خیلی بهتر است. وقتی مادرش مخالفت می‌کند، مصطفی با بزرگ‌ترش که برای تمام مسائل با او مشورت‌ می‌کند موضوع را در میان می‌گذارد و از دلایلش👌 برای ازدواج و اینکه نمی‌خواهد به بیفتد، می‌گوید. وقتی دلایلش را بیان می‌کند برادرش قانع می‌شود که مصطفی یک زندگی را اداره کند آقا مصطفی مدنظرش این بوده که همسر آینده‌اش باشد. من را پیشنهاد می‌دهند که به منزلمان می‌آیند🏘 و مرا می‌‌پسندند. زمانی که برای خواستگاری آمد بود و سال 1388📆 ازدواج کردیم.  در مراسم خواستگاری تمام تکیه و صحبت‌هایشان بر روی مسائل بود. اصلاً طوری نبود که بخواهد درباره مادیات صحبت کند🚫 و بخواهد به من پول و خانه بدهد. گفت من تمام سعی‌ام را می‌کنم شما را کنم😍 ولی هیچ‌وقت به شما قول نمی‌دهم خانه و ماشین آنچنانی بگیرم. تمام تکیه‌اش این بود که (عج) و خدا کمکش می‌کند. هیچ‌وقت انتظار کمک از شخصی را نداشت❌ اصلاً چنین روحیه‌ای نداشت. فقط به خدا♥️ و امام زمان(عج) بود. من هم فقط ملاکم این بود که همسرم کسی باشد که مرا به که مدنظرم بود برساند و در کنار آقا مصطفی💞 به این خواسته‌ام رسیدم @shahidhojatrahimi
🌺 دو بایک گلوله هر دو بودند.🌺 🌺 حضرت (س) عاشق ۶ماهه آنقدرعاشـق که هم مثل آنها بود @shahidhojatrahimi
✨با شــــهدا✨ روزی آقا برای بازدید از بچه ها به خط آمده بود.🧐 خوب سر و وضع تمام ها را برانداز کرد.😇 متوجه شد یکی از برادران بسیجی لباس مناسبی ندارد.😔 سریع خود را در آورد و به او داد. 👌 بسیجی گفت: اما شما خودتان به آن نیاز دارید، خودتان هم که کاپشن ندارید؟😳 مسلم خندید و گفت: برادر تا فردا بزرگ است و کریم!😊 @shahidhojatrahimi
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برادر شهیدمون: یه جوری زندگی کن که خدا عاشقت بشه ☺️ اگه خدا عاشقت بشه ....❤️❤️ خوب تو رو خریداری میکنه ...🌹🌹 -شهیدم @shahidhojatrahimi
عکسی ز همه اعصاب مرا ریخت به هم ... تو سرِ نعش چه کشیدی !! ❤️🌱 @shahidhojatrahimi
: ای عرب که به دنبال من می‌گردی، تا گلوله‌ات را در سینه‌ام بنشانی و مرا  کنی . . بدان که تو حالا دنبال من می‌گردی ؛ اما روز قیامت به دنبال تو خواهم گشت! با این تفاوت که تو دنبال من . . که مرا بکشی و من به دنبال تو خواهم گشت، تا تو را کنم . . . @shahidhojatrahimi
🥀سر مزار اميرنشسته بودم که يه جوانی آمدو گفت:شما بااين شهيدنسبتي دارين؟ گفتم: بله! من برادرش هستم. گفت:راستش من مسلمان نبودم.بنابه دلايلي به زورمسلمان شدم! اماقلباً اسلام نياوردم...يه روز اتفاقي عکس برادرتون رو ديدم،حالت عجيبي بهم دست داد.انگار عکسش باهام حرف ميزد.با ديدنش عاشق اسلام شدم !قلباً ايمان آوردم...   راوي: