eitaa logo
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
2.2هزار دنبال‌کننده
31.8هزار عکس
12.9هزار ویدیو
106 فایل
❣🍃بسم رب خادم الشهداء🍃❣ 🥀شھید...به‌قَلبت‌نگـاھ‌میکُند اگࢪجایےبࢪايَش‌گذاشتھ‌باشےمےآيد‌مےمانَد لانھ میکُند تاشھيدت‌ڪُند ﴿شهیدحجت الله رحیمے♡﴾️🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 چند روزی از پخش سریال می‌گذره و عده‌ای میگن سریال تخیلیه و چنین پسری توی جامعه نیست.😐 اتفاقا من میگم جوونایی توی کشور هستند که به مراتب از حامد بهترند، کسانی که در نهایت گمنامی اونقد پاکند که تعدادی از اونا بخاطر همین نجابت به مقام شهادت رسیدند بذارید براتون کمی ازشون بگم: . شهید دکتر محمد علی رهنمون: همسرش میگه هم خوش‌تیپ و زیبا بود، هم درس خوان؛ همین باعث شده بود که دخترها به بهانهٔ نفهمیدنِ درس یا گرفتن جزوه بیان سراغش؛ اما محمدعلی محلشان نمی‌گذاشت. اونقدر جذاب بود که عده ای از دخترها بهش پیشنهاد ازدواج می‌دادند ، اما محمد علی تا آخر پاک موند!!! شهید مدافع حرم علیرضا قلی‌پور : علیرضا متولد ۱۳۶۴بود. بعد از خدمت سربازی توی شهر کارگری می‌کرد. خودش می گفت: روی غلطک کار می‌کردم که صاحبِ بیل مکانیکی اومد و گفت: وقتی مأمورِ اداره‌ی کار اومد و گفت چند ساعت کار کردی ، جای پنج ساعت بگو هشت ساعت کار کردم ، تا پول بیشتری بگیریم و یه بخشی‌اش رو هم به خودت بدیم... علیرضا گفت: من اینکار رو نمی‌کنم. آنها هم لج کردند و پول پنج شش ماه کار کردنش رو بهش ندادند، علیرضا کوتاه نیومد، حتی کارش رو از دست داد اما حاضر نشد دروغ بگه ... یا که دوران جوانی وقتی توی خوابگاه بود ، پنجره اتاقش به خوابگاه دختران دید داشت... رفت و درخواست کرد اتاقش رو عوض کنن تا چشمش به نامحرم نیفته. یا که دختر خاله‌اش وقتی توی خونه باهاش تنها شد ، با پوشیدن لباسهای نامناسب مدام ازش درخواست رابطه ی نامشروع می کرد، اما امین برای کارشناسان مذهبی نامه نوشت و گفت: من نمی‌خوام گناه کنم ، کمکم کنین... اونقدر جلوی شیطان ایستاد که با دیدنِ یه رویای صادقه فهمید باید بره جبهه... رفت و شهید شد . حالا اینا از حامدهایی بود که شهید شدند ... حامدهایی رو هم می شناسم که الان بینمون نفس می کشند، اما این پست جا نداره ازشون بنویسم . فقط یه موردِ جالبش رو بگم: سوار اتوبوس شدم تا برم مسافرت. توی مسیر ، نیمه های شب دیدم جوون بغل دستی ام کارای عجیبی میکنه، یه لیوان یکبار مصرف رو پُر از آب کرد و همونجا روی صندلی وضو گرفت. بعد روی صندلیش یه نمازشب خوشکل خوند که من با دیدنش لذت بردم. شنیده بودم نماز مستحبی رو در هر حالتی میشه خوند، اما اینجوریش رو ندیده بودم. یه صدایی بهم می گفت: همیشه جوون خوب هست!!! مهم نیست نسل چندمی باشی مهم اینه که توی جوونی، جونمردی بلد باشی به قول پدربزرگ حامد توی فیلم: توی روزگاری که هر جوری بخوای می‌تونی باشی، باش👌
❀ شهیدحجت الله رحیمی❀
✨محمودرضا همیشه #معطر بود... همیشه #شیک میپوشید... بسیار چهره ی دلنشینی داشت و همین چهره و #اخلاق پس
🌷 💠عشقی فراتر از فوتبال 🔰عشق نوجوانی اش فوتبال⚽️ بود .عکس های ها را از مجلات ورزشی📰 و هر آنچه که به تیم محبوبش💖 ربط داشت جمع می کرد. ... این عشق در آن روزها تب رایجی بود. 🔰محمودرضا از دوره راهنمایی پای ثابت پایگاه مقاومت در مسجد🕌 چهارده معصوم شهرک پرواز شد . حالا عشق فوتبال یک جدی پیدا کرده بود. 🌷 🔰سر تحقیق زندگی نامه📜 دو شهید👥 پایش به موسسه هاتف هم باز شد. با حاج بهزاد پروین قدس آشنا شد. عکاس📸 بسیجی جنگ. رفته رفته تعداد بیشتر و بیشتری از برچسب های عکس های می خرید. 🔰حتی وقتی از پایگاه به خانه بر می گشت🏘 ای دور گردنش بود. تذکر میداد در خیابان با آن وضع نیاید. پدر جنگ را فقط در بمباران های💥 پالایشگاه تبریز تجربه کرده بود با آشنایی ویژه ای نداشت. 🔰تقریبا کسی علاقه به تکرار این برنامه را نمی یافت⚡️الا بزرگ تر. انواع پیشانی بندها هم به خانه می آمد، مشکی، سبز، زرد، حتی پرچم . پدر به فکر ادامه تحصیل📚 بچه هایش بود. 🔰او ابراز نمی کرد❌ اما این ته تهغاری بیشتر در دلش جا داشت😍 او با آن چهره و نگاه شاد و شیرین و بیش از همه ادب و پاکی اش✨ در دل همه شان جا کرده بود پدر به فکر تهیه همه شرایط بود تا بچه ها خوب خوب بخوانند👌 بچه های بزرگ تر همه وارد شده بودند. 🔰اما محمودرضا به خدمت سربازی رفت و وقتی برگشت طور دیگری شده بود. گویی هر آنچه در وجود او💗 رخ داد همان جا بود. دیگر را رها کرد و بیخیالش شد. جا برای دیگر فراخ تر شده بود. برای 🌷 🌷 @shahidhojatrahimi
📜فرازی از #وصیتنامه شهید مدافع حرم #محمود_مراداسکندری 💢به قول #شهید_بابایی جنگ شلیک گلوله نیست! انجام وظیفه است. حالا هر کس به هر طریق که از دستش بر می آید. 👈یکی جهاد میکند با سلاح. یکی جهاد میکند با پولش؛ یکی جهاد میکند با عملش! هر چیزی که از دست کسی بر بیاید؛ برای دفاع از اسلام #جهاد است. 🆔 @shahidhojatrahimi
🌿🌼•°| '... در ایـن دنیـا 🌍•° فقـط پاكـی، صـداقت، ایمـان، محبـت به مـردم ، جـان دادن در راه وطـن وعـبادت باقـی مـی مانـد ... 🌻•° همیـشه بـه خاطـرت ایـن كـلمات بسیـار شـیریـن و پـر ارزش را بسپـار ...' 🌾•° @shahidhojatrahimi
agar-daste-alamdar-bejoyam.mp3
14.78M
اگر دستــ علمـدارم بجویمـ...🍂 گهۍبوسم ،گهۍچون گل ببویمـ...🥀 🥀 @shahidhojatrahimi
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید 🍁یاد بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند. 🍁یاد بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !! 🍁یاد بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !! 🍁یاد بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! 🍁آره به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !! @shahidhojatrahimi
👈 بـرای خـدا ڪار ڪنید 🍁یاد بخیر ڪه پول قرض الحسنه به دیگر نیروها میداد و میگفت وام است و وقتی میگفتند دفترچه قسطش را بده میگفت ڪسی دیگر پرداخت میڪند. 🍁یاد بخیر ڪه یڪی از دوستانش تعریف میڪرد ڪه : دیدم صورتشو پوشونده و پیرمردی رو به دوش کشیده ڪه معلوله ... شناختمش و رفتم جلو ڪه ببینم چه خبره ڪه فهمیدم پیرمرد رو برا استحمام میبره !! 🍁یاد بخیر ڪه قمقمه آبش را در حالی ڪکه خودش تشنه بود به همرزمانش میداد و خودش ریگ توی دهانش گذاشت ڪه کامش از تشنگی به هم نچسبه !! 🍁یاد بخیر ڪه انبار دار به مسئولش گفت : میشه این رزمنده رو به من تحویل بدی، چون مثل سه تا کارگر ڪار میڪنه طرف میگه رفتم جلو دیدم فرمانده لشگر مهدی باڪریه ڪه صورتشو پوشونده ڪسی نشناسدش و گفت چیزی به انباردار نگه !! 🍁آره به خیر ڪه خیلی چیزها به ما یاد دادند ڪه بدون چشم داشت و تلافی ڪمڪ ڪنیم و بفهمیم دیگران رو، اگر کاری میکنیم فقط واسه باشه و 👌هـر چیزی رو به دید خودمون تفسیـر نڪنیم !!