eitaa logo
شهید جمهور
174 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 سرگرمی حاج قاسم در دوران کودکی چه بود؟ 💠 شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید دوران کودکی و نوجوانی حاج قاسم چگونه گذشت، تفریحات و بازی‌های کودکی‌اش چه بود، چگونه نماز می‌خواند و پدر و مادر چگونه در شکل‌گیری شخصیت این سردار بزرگ نقش داشتند.👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/2966 @sardaraneashgh
حسین یوسف الهی رانندگی می‌کرد و من صحبت می‌کردم. گفتم : «چند تا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آن‌طور که باید موفقیت آمیز نبودند. به گمانم این یکی هم مثل بقیه نتيجه نمی‌دهد» گفت : «برای چه نتيجه ندهد؟» گفت : « اتفاقا در این نبرد پیروز هستیم.» گفتم : «حسین اطمینان داری؟ عملیات عبور از اروند سخت است؛ موفق می‌شویم؟» خندید و با تکه کلام همیشگی‌اش گفت : « حسین پسر غلامحسین می‌گوید.» حسین را می‌شناختم و می‌دانستم که بی‌حساب حرف نمی‌زند. گفتم : « از کجا میدانی؟» گفت: «خبر دارم» گفتم : « از کجا؟» گفت : «گفتند که ما پیروزیم.» پرسیدم : « کی گفت؟» جواب داد : «حضرت زینب.» اطمينان او برایم کافی بود. من به حسین اطمینان داشتم و هرگز از اطمینان به حسین پشیمان نشدم. 📖 حاج قاسم @sardaraneashgh
حاج ھمت میگفت: ھر گاه امتداد نگاھت بہ حࢪام نرسد! شھیدی، شھید🕊:)) ❤️ @sardaraneashgh
✨﷽✨ ✅اگر کارد به استخوانت رسیده‌ ! ✍مرحوم علامه مجلسی نقل می کند: فردی به نام ابوالوفای شیرازی در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت (ع) می شود. شب در عالم رؤیا، حضرت پیامبر اکرم (ص) را زیارت می کند .حضرت می فرمایند: اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: 《یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ"الغَوثَ اَدرِکني》(مهدی جان؛ من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس.) ابوالوفا می گوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟گفتم: به منجی عالم بشریت، به فریاد درماندگان و بیچارگان. 💥سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم" بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد 📚 بحار الأنوار ، جلد 53 ، ص 678 ‌ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 انتشار نخستین‌بار 📹 روایت شنیدنی یکی از همرزمان حاج قاسم درباره گرفتن وام از سردار سلیمانی @sardaraneashgh
﷽ ←📸 ←‌شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیک شدن به هستی مطلق است. @sardaraneashgh
خواب کوچکترین 🌷شهید حزب الله لبنان درباره شهید احمد مشلب 🕊🌷علی الهادی حسین - کوچکترین شهید حزب الله لبنان - ۱۷ ساله علاقه ی زیادی به شهید احمد مشلب داشت. دو ماه قبل از شهادتشان، فردی را در خواب می بیند و از او پرسد : شما شهید احمد مشلب هستید؟ می گویند: بله، علی الهادی حسین می گوید: از شما یک درخواست دارم و آن اینکه اسم مرا نیز جزءشهدا در لیستی که حضرت زهراء سلام الله علیها می نویسند و گلچین می کنند، بنویسید. شهید احمد مشلب می گویند: اسمت چیست؟! او می گوید: علی الهادی! شهید احمد مشلب می گوید: این اسم برای من آشناست، من اسم شما را در لیستی که نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) بود دیده ام و به زودی به ما ملحق خواهید شد. پس از دو ماه این خواب محقق می شود. @sardaraneashgh
مجموعه راوی ابتدای صبح بود که عزیزان واحداطلاعات آمدند چادر راویان صدایم کردند وگفتند مادر یکی از شهدا درچادر واحد اطلاعات زیاد گریه می کند بیا آرامش کن ، رفتم دیدم مادرپیر قدخمیده ای اشک های درشت می ریزد وگریه می کند ، سلامش کردم گفتم شما مادر شهید هستین مادر جان گفت بله ، مادر از شهرستان قم هستم . بلطف خود شهید آرامش کردم ،گفتم مادر جان چرا بی تابی می کنی؟ گفت پسرم در کردستان بشهادت رسید من اصلا چندان بگوشم نرسیده بود ، شب جمعه هفته قبل دل‌شب پسرم حسن اقا را در عالم خواب دیدم که توی یک منطقه صحرایی دو کاروان بزرگ درحرکتند یک کاروان همه لباس هاشان خونی دست قطع پا مجروح و ... جلوی کاروان پسرم حسن آقا هست ، مقابل آن کاروان بزرگی درحرکت بودند، گفتم پسرم این کاروان همه مجروح و لباس خونی کی هستند؟ گفت مادر هستند، گفتم آن کاروان مقابل کی هستند؟ گفت مادر اینها زائرین ما شهدا هستند ، مادر اینجا کجاست؟ مادر جان اینجا منطقه خوزستان مناطق عملیاتی است واینها مهمان‌های شهدا هستند. مادر هرسال از اوایل اسفند تا اواخر اسفند سال بعد ما روزها هزاران زایر داریم وباید استقبال کنیم و بلا و گرفتاری حوادث و خطرات را دفع کنیم. مادر می شه امثال شما به راهیان نور بیاید من شما راببینم؟ گفتم پسرم کی مرا بیاورد؟ گفت مادر برو سپاه قم شما را می آورند. گفتم می آورند؟ گفت مادر زایرین را ما دعوت می کنیم . گفتم آمدم کجا تو را ببینم؟ یک دانه چوب روی زمین کاشت گفت هفته بعد روزجمعه اینجا ساعت 9 صبح منتظر شما هستم ! مادر من اینجا ایستاده ام! ناخود اگاه چشمم به به گنبد مقدس فیروزه ایی رنگ شلمچه خورد گفتم مادر این گنبد چیه ؟ گفت مزار شهدای گمنامه بیشترگریه اش این بود که وقتی به منطقه شلمچه آمدم همانجایی که پسرم حسن آقا رو زمین چوب کاشت والله والله چوب رو زمین کاشته بود ولی پسرم حسن آقا قول داد مادر من اینجا ایستا ده ام منتظرت هستم آمدم آن چوب هنوز رو زمین کاشته بود ولی پسرم نبود... گفت از حسن آقا سوال کردم پسرم شما در کردستان بشهادت رسیدی اینجا چه می کنی گفت مادر محل شهادت راکار نداشته باش ما قبل ازعید وبعد از عید روزها هزاران مهمان داریم باید پذیرایی کنیم، استقبال کنیم حوادث ها وخطرات رادفع کنیم..... یا زهراس @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ هادی شخصيت ڪاذب براے خودش نمےساخت. براے رهايـے از بيڪارے ڪارهاے زيادے انجام داد. فلافل_فروشی ، پیڪ_موتوری ، بازار_آهن و ... 👈اما يڪ ويژگے داشت , در هر ڪارے وارد مےشد ڪار را بہ بهترين نحو انجام مےداد. شهید مدافع حرم آل‌الله 🌸 🕊 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره‌ای جالب از ماجرای انگشتر یک شهید گمنام 🎙راوی: سردار باقرزاده 📎دانلود فایل با کیفیت 👇 https://aparat.com/v/LQ3Ne @sardaraneashgh
شهید محمد هادی نژاد 🕊🌹🌿 تاریخ شهادت94/9/17 اصابت موشک و قطع شدن سر چه زیبا اقتدا کردی به پسرفاطمه 🕊❤ نژاد 🕊🌹🌿 چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم. شب که خوابیدم حضرت زینب و پسر مو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. وقتی خبر شهادتشو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برش هایی از کتاب 📚"پرواز بغداد - بهشت" 💎💎💎 بخش سوم زندگی نامه حاج قاسم که لباس سبز پاسداری از انقلاب و اسلام را به تن کرده بود شبانه‌روزی وقت خود را صرف آموزش نیروها نمود. در حین آمـوزش برای اولین بار براثر تیراندازی سهوی یکی از نیروهای آموزشی مجروح شد. در عملیات کرخه‌ نور نیز از ناحیۀ دست راست جراحت دید. در عملیات طریق‌القدس؛ فرماندۀ دو گردان از رزمندگان کرمانی بود که شب اول عملیات براثر شلیک خمپـارۀ دشمن به‌شدّت صدمه دید. ابتدا به بیمارستان نادری اهواز و پس‌ازآن به بیمارستان قائم مشهد منتقل شد. هنوز کاملاً بهبـود نیافته بود که به جبهـه و نزد حسـن بـاقری که در عملیات طریق‌القدس با وی آشنا شده بود، برگشت. باقری او را به جبهه شوش فرستاد. مدّتی معاون مسئول خط در جبهۀ شوش بود. هم‌زمان با تشکیل تیپ‌های جدید سپاه، باقری وی را به مقر گُلف؛ پایگاه منتظران شهادت فراخواند. خطی در ارتفـاعات چاه نفت تحویل حاج قاسم شد تا به‌اتفاق دیگر رزمندگان کرمانی عملیات فتح‌المبین را در جبهۀ دشت عبّاس انجام دهد. وی نخست دو گردان از نیروهای کرمانی و بعد دو گردان دیگر را به دوکوهه آورد و تیپ ثارالله را تشکیل داد. تیپ ثارالله در عملیات فتح‌المبین، الی‌بیت‌المقدّس و رمضان حضور موفقی داشت. بعد از عملیات رمضان تیپ ثارالله به نفت شهر رفت. در آنجا عملیاتی انجام نشد. مهرماه سال ۱۳۶۱، در گیلان غرب بنا به تدبیر اداره‌کنندگان جنگ، تیپ ثارالله به لشکر تبدیل شد. حاج قاسم تا پایان جنگ فرماندۀ لشکر بود و توانست عملیات‌های موفق و بزرگی همچون والفجـر ۸ و کربلای ۵ را به سرانجام بـرساند. بعد از جنگ حاج قاسم، فرماندۀ سپاه هفتم صاحب الزمان عجل‌الله‌‌تعالی‌فرجه‌الشریف و سپس مجدداً فرماندۀ لشکر ۴۱ ثارالله شد. ادامه دارد... @sardaraneashgh
: دگرقلبم ازتاب شهادت آرام نیست انگار ک این قلب دگرمال من نیست : مـُـراقب ِ باش ؛ اَلعَین بَریدُ القَلب؛ چشم پیغـام رسان دل است... @sardaraneashgh
⚠️تلگنر حق الناس یعنے: مَن گُناه ڪنم دیگران تو حسرٺ ظُهورٺ باشن...💔 حواسمون هست؟؟؟؟؟؟ 🤲🌸 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استوری تا حرف‌ عشق‌ میاد وسَط دل‌ خودشو گُــم‌ می‌کنه..؛ شــبیه‌ اَروَنــــد میشه‌ و همش‌ طــلاتــم‌ می‌کنه..؛ عملیات والفجر۸ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شوخی میکرد ولی با کسی پسرخاله☝️ نمیشد.با همه کسانی که برای سخنرانی دعوت میکرد خانه اش،رفیق بود.ولی احترامشان را نگه میداشت به بچه ها هم نشان میداد که چطور باید احترام بزرگتر و مبلّغ اهل بیت را رعایت کرد. با الفاظ محترمانه، بلند شدن جلوی پایشان، راه نرفتن جلوتر از آنها. اهل هندوانه🍉 زیر بغل کسی گذاشتن و هم نبود، با هر کس به اندازه ظرفیت خودش گرم می‌گرفت. اینجور نبود که کسی را در خودش متوقف کند، و خوشش بیاید که دورش شلوغ شده و تحویلش میگیرند، کاری میکرد رفاقتشان برسد به امام حسین👌 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊🌺 کار کردن پی در پی بدون استراحت.... میدیدم چطور داره پر میکشه از خنده هاش مشخص بود از شوخیا و شیطنتاش معلوم بود از کار کردنش میشد فهمید که دیگه وقت رفتنشه... عمار کلا خیلی کار میکرد، بخصوص چند شب قبل عملیات تا لحظه ی شهادتش کارش خیلی بیشتر شده بود، واقعا شب و روز نداشت... چندین روز بود نخوابیده بود ماشین یکی از فرمانده ها خراب شد طول میکشید تا مکانیک بیاد، محمدحسین گفت: فرصت خوبیه یه بزنیم. گفت بیا توهم بخواب بعد چشماش رو بست دوربینم رو درآوردم و دوتا عکس ازش گرفتم وقتی به عکس نگاه کردم با خودم گفتم : چقدر آروم خوابیده ، انگار شهید شده ، وقتی عکس بعد از شهادتش رو دیدم ، دیدم انگار خوابیده ، عین همون عکس آروم و آروم و آروم و خوشگل ، حتی خیلی خوشگل تر از اون عکس . میگفت راز اون آرامش رو میدونستم، آخه تازه داشت یه دل سیر استراحت میکرد ، داشت های اون همه کار و زحمت کشیدناش رو در میکرد . میگفت : تو آغوش خداش راحت خوابیده بود ... یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة 🌷دسته گلی ازجنس صلوات نثارشان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بهشتی اسم جوان رو داده بود برای شورای صدا و سیما. گفته بودند ولی این مخالف شماست، کلی علیه شما دنبال سند بوده! گفت: او جویاست و کنجکاو، چه اشکالی دارد که سندی پیدا کند و مردم را آگاه کند. ❇️مجموعه پوستری (بهای بهشت) روایاتی از سیره شهید دکتر محمدحسین بهشتی طراح: علیرضا باقری مدیر تولید: امین زاده تقی به سفارش سازمان فضای مجازی سراج کرمان و مجتمع فرهنگی سرچشمه @sardaraneashgh