eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
《بابت مداحے هیچ صله‌اے دریافت نمی‌ڪرد و می‌گفت: صلہ من رو باید آقا بدهد...》 ✨رفیقش‌میگفت:⇓ یه‌شب‌توخواب‌دیدمش بهم‌گفت:⇓ به‌بچه‌هابگوحتے‌سمت‌گناه‌هم نرن🚫~ اینجاخیلے‌گیرمیدن... 🍃 عاشق حضرت زهرا(سلامالله علیها ) بود. شب شهادت بانو، تو سوریه رو به آسمون کرد و گفت: مادرجان یه عمر برات مداحی کردم منو دست خالی نفرست فرداش با اصابت تیر به پهلو به شهادت رسید اینها هم صلہ آقاحجت بود چہ معاملہ پر سودے ڪرد... 🌹با عطر غریبــ یاس پر پر رفتند 🕊از مرتبه ی عشـق فراتر رفتند 🌹با پهلوی غرق خون و بازوی کبود 🕊تا مرقد بی نشان مــادر رفتند 🕊 🌹شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌹 💐الـلَّـهــُمَّ صــَلِّ عَـلَـى مُـحَمَــّـدٍ و آلِ مُـحَـمــَّدٍ و عَـجِّـلْ فَرَجَــهم💐   @khaimahShuhada
💢تصویر دو خلبان شهید سانحه سقوط جنگنده 🔹سرهنگ دوم صادق فلاحی از استادخلبانان پایگاه هوایی شهید فکوری تبریز و یکی از خلبانان جوان این پایگاه در سانحه سقوط جنگنده امروز صبح به شهادت رسیدند. @khaimahShuhada
مادرش می‌گوید: «پیکرش را بعد از سیزده سال آوردند. جورابش را برادرش به خانه آورد. شب در خواب به من گفت: چیزی در جورابم است که باید در تابوتم باشد. جورابش را بررسی کردم، دیدم استخوان‌های پایش است.» @khaimahShuhada
سربازانِ امام‌زمان (عج) از هیچ چیز جز گناهان خویش نمی‌هراسند . @khaimahShuhada
*آخرین حلالیت...*🕊️ *شهید عباس معصومی*🌹 تاریخ تولد: ۷ / ۴ / ۱۳۷۲ تاریخ شهادت: ۵ / ۱۲ / ۱۳۹۵ محل تولد: آسیاب‌سر‌،بهشهر محل شهادت: محور میناب-جاسک *🌹مادرش← دو سال آخر زندگی‌اش خیلی عوض شده بود💫 اخلاق و رفتارش رنگ و بویی خدایی گرفته بود.🌙از سرکار که برمی گشت، می‌آمد و به دست و پای من می‌افتاد و بی‌دریغ محبت می‌کرد.💕 من را می‌بوسید و می‌گفت مادری مثل من پیدا نمی‌شود.💕 قربان صدقه‌ام می‌رفت.🍃 گاهی در میان این محبت‌ها می‌خواست من را آماده کند.🕊️ می‌گفت: «بالاخره منم میرم و شهید میشم، شما میشی مادر شهید!‼️یک‌بار با ناراحتی برایم تعریف کرد که در عالم بچگی وقتی به پیش دبستانی می‌رفت🪄 بی‌اجازه خوراکی کسی را برداشته است.🥀بابت این حق‌الناس خیلی ناراحت بود.🥀دلش می‌خواست حلالیت بگیرد🥀اما مدتی قبل آن شخص فوت کرده بود.🍂یک‌بار رفتم به سر قبر آن شخص، از خانواده‌اش خواستم پسرم را حلال کنند.🌙 گفتند اشکالی ندارد، آن زمان بچه بودند و این حرف‌ها مطرح نیست،🍂خوشحال برگشتم خانه و خواستم به عباس خبر بدهم که برایش حلالیت گرفته‌ام🌙اما هر چه زنگ زدم نتوانستم پیدایش کنم.📞ساعتی بعد خبر شهادتش رسید.🕊️انگار آن حق‌الناس آخرین زنجیرش در این دنیا بود🥀که با باز شدنش، به بی‌نهایت پر کشیده بود.🕊️او از پرسنل پلیس راه جاسک میناب بود🌙که اسفند ماه 95 توسط اشرار مسلح💥 ترور و به شهادت رسید*🕊️🕋 *شهید عباس معصومی گرجی* *شادی روحش صلوات*🌹 @khaimahShuhada
🔰حاجی می‌گفت: اگر عاشقانه با کار پیش بیایی به طور قطع بُریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمی‌کند ... ۲۳ مرداد ۱۳٦۲، قلاجه چادر فرماندهی لشکر ۲۷ سردار خیبر شهید حاج محمدابراهیم همت🌷 فرمانده لشکر ۲۷حضرت‌رسول(ص) @khaimahShuhada
✅تلنگر ✍ﺧﻴﻠﯽ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﺣﻖ ﺁﺩﻣﻮ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﺍﺫﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﺍﻟﮑﯽ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﯽ‌ﺯﻧﻦ، ﺑﺮﺍﺕ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﻣﺪﺭﮎ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯽ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺣﻘﺖ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻩ. ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﻳﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺖ، ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻮﻧﻴﺶ، ﻧﺠﺎﺗﺖ ﻣﯽ‌ﺩﻩ، ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﻮﺯ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ✨ ﻟﺎ ﺗَﺤْﺰَﻥْ ﺇِﻥ ﺍﻟﻠﻪَ ﻣَﻌَﻨﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ ( ﺁﻳﻪ ۴۰ سوره ﺗﻮﺑﻪ) @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ زیبای خوش به حال شهدا فوق زیبا التماس دعای شهادت ... اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
یک روز من و جهاد مغنیه در فرودگاه تهران با هم قرار ملاقات گذاشته بودیم و من از قم برای دیدار وی رفتم،جهاد به محض اینکه مرا دید گفت: «چقدر لاغر شده ای،تو مگر ورزش نمی کنی؟مگر آقا نفرموده اند: «تحصیل، تهذیب،ورزش» ومن فهمیدم که سخنان به چه میزان تأثیرگذار بوده و برای امثال جهاد مغنیه به چه میزان بااهمیت است راوی:سید کمیل باقرزاده @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹•|بِسمِ رَبِّ الشُّهَداء|•🌹 ⚜برخی از خصوصیات : 🔸فوق العاده شوخ طبع و خوش خنده بود.😄 🔹خیییییییلی مهربون و دل رحم...☺️ 🔸دنبال حتی کوچکترین کار خیر...😇 🔹بااااا ادب🙂 🔸بیشتر از سنش مسایل پیرامونش رو متوجه میشد و درک بالایی داشت. 🔹خیلی امروزی بود😎. به تیپ و ظاهرش ، همونطور که باطن براش مهم بود ، خیلی اهمیت میداد. مثلا یه نمونه ش: عاشق موهاش بود😁 🔸نترررررس و شجاع 🔹برای رفاقت هرچقدر داشت خرج میکرد ، مالی و جانی! 🔸خانواده دوست و عزیزدردونه خونه😊 🔹خیلی انعطاف پذیر بود ، تقریبا با همه می جوشید. 🔸شدیدا ولایتی بود و مطیع رهبر 🔹هیاتی بود و هروله کردن تو روضه رو خیلی دوست داشت. و علاقه زیادی به هیات ریحانه النبی (س) و هیات رایه العباس (ع) پیدا کرده بود. 🔸با غیرت 🔹خیلی راستگو بود.😌 🔸اهل گردش و تفریح😉 🔹اصلاااا آدم آرومی نبود😅 🔸خیییییلی صبور بود. 🔹عااااشق شهید رسول خلیلی بود. 🔸امامزاده علی اکبر چیذر ، کهف الشهداء و مقبره الشهدای شهرک شهیدمحلاتی رو خیلی دوست داشت. 🔹اعتقادات مذهبی قلبی اش خیلی زیاد بود ، بدون اینکه تو ظاهر بخواد نشون بده 🔸عاشق عکاسی بود 📸 ، خودش می گفت: "آدم باید عکس بگیره یادگاری بمونه که اگر دو روز دیگه نبود ، دو تا عکس ازش باشه" 🔹تا حد زیادی از هیچکس چیزی به دل نمیگرفت ، بدی دیگران رو فراموش میکرد و در مقابل؛ خوبیاشون رو به خاطر میسپرد... 🔸وقتی یکی با رهبر یا سپاه مخالف بود ، اصلا سکوت نمیکرد ولی طوری با زبان و بیانش برخورد و بحث میکرد که طرف مقابل تاثیر منفی نگیره و خودش هم جبهه ی خیلی معترض نمیگرفت. 🔹خادم الشهدا بود... 🔸ترک محرمات و انجام واجبات... روی این موضوع با هیچکس شوخی نداشت. 🔸خیلی با معرفت بود ، هر جای زیارتی هم که میرفت پیام میداد و یاد میکرد. 🔹تا جایی که میشد حرفش رو میزد.خیلی رک بود و با کسی رودربایسی نداشت. 🔸به زندگی و زندگی کردن خیلی امیدوار بود و لذت بردن از زندگی رو دوست داشت ولی اصلا از یاد مرگ غافل نبود. 🔹عاشق و سینه سوخته ی حضرت زینب سلام الله علیها بود و برای ظهور آقا صاحب الزمان (عج) رو انتخاب کرد ، تا حرف!... و آخر هم زیر پرچم بی بی موند و شد یکی از علمداران ظهور... . 🌹🍃برگرفته از نکته ها و خاطرات بیان شده از دوستان @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد. نه اون حرفی زد نه من. حرف رفتن رو پیش کشید و گفت: منم می خوام برم سوریه... خشکم زد، باورم نمی شد، فقط چند ماه از ازدواجمون گذشته بود ، سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم: - تو نباید بری علی! -چرا؟! -چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی... ما برا بچه‌مون اسم انتخاب کردیم، داریم خونمون رو درست می کنیم، این همه برنامه برا زندگیمون داریم. این دفه نرو، دفعه بعد میری امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم. گفت: «خانم می خوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟» دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت. ماتم برده بود و دهانم خشک خشک.  گفت: تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو... شهید علی آقایی @khaimahShuhada
جمعه به جمعه با دوستاش میرفت کوهنوردی. یه بار نشد که دست خالی برگرده . همیشه برام گلهای وحشی زیبا یا بوته های طلایی می آورد. معلوم بود که از میون صدتا شاخه و بوته به زحمت چیده . بعد از شهادتش رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه بوته خار طلایی گذاشته که تازه بود. جریانش رو پرسیدم ، گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود.  شک نداشتم که برای من آورده. راوی :همسرشهیدحسن آبشناسان🌷 @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃♦️روایت بغض آلود سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از عملیات خیبر ♦️ هر کس از عملیات خیبر تا انتهای جنگ حتی یک ساعت در مناطق جنگی حضور داشته، جانباز شیمیایی است. یاد همه حماسه سازان دفاع مقدس جاودان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
یک بار می‌خواست صبح زود بلند شود برود که براش تخم مرغ آب پز بار گذاشتم؛ و آب جوش برگشت ریخت روی احسان و کاملاً سوزاندش. او اصلاً با احسان کاری نداشت. من بی‌تابی و گریه می‌کردم و او فقط می‌گفت «تا تو آرام نشوی من بچه را نمی‌برم دکتر.» من لباس‌های بچه را قیچی می‌کردم تا نسوزد و او باز خونسرد می‌گفت «تا تو آرام نشوی…» یک هفته‌ی تمام صبح‌ها می‌آمد احسان را می‌برد دکتر. تا این‌که خوب شد. آمد خندان به من گفت «دیدی ضرر کردی؟ دیدی بی‌خود داد و بیداد کردی؟ دیدی بچه‌ات خوب شد؟» شهید جاوید الاثر حمید باکری @khaimahShuhada
یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت، رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباس‌ها و ظرف‌ها، همین طور که داشتم لباس می‌شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده، گفتم: «اینجا چیکار می‌کنی؟ مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دست‌های یخ زده‌ام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت می‌کشم، من نتونستم اون زندگی‌ای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم، دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس می‌شسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه».... حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار می‌کنم، همین قدر که درک می‌کنی و می‌فهمی و قدرشناس هستی برام کافیه». @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گریه‌های فرزند خردسال شهید فلاحی در فراق پدر در مراسم تشییع صبح امروز @khaimahShuhada
نماز اول وقت سیره شهید شجاع خلبان سرهنگ کسی بود که وقتی سر سفره عقدش صدای اذان اومد همون لحظه پا شد رفت نماز خوند. حاج (شهید) راست می گفت شرط شدن شهید بودن است. یاد همه دلاورمردان شجاع همیشه جاودان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @khaimahShuhada
💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 ما غافلیم روبه‌روی خوابگاه دانشگاه صنعتی‌شریف (خیابان زنجان) تعدادی از خونه‌های قدیمی و مخروبه وجود داشت که به ذهنمون هم نمی‌رسید کسی توی این خونه‌ها زندگی کنه. یه روز مصطفی دستم رو گرفت و برد کنار یکی از خونه‌ها. اون‌جا یه اتاق خرابه‌ی نمناک رو دیدم که به جای در، پرده جلوش آویزون بود؛ یه لامپ معمولی هم جلوی در روشن بود. این درواقع محل زندگی یه مادر، با سه تا بچه‌ی قد و نیم قدش بود. مصطفی با ناراحتی گفت: "ببین اینا چه‌طوری دارن زندگی می‌کنن! ما ازشون غافلیم." بعد تعریف کرد که چند وقته بهشون سر می‌زنه و برنج و روغن براشون می‌بره. وقتی هم خودش نمی‌تونه کمکی بکنه، چند تا از بچه‌ها رو می‌بره تا اونا کمک کنند. یادگاران22، ص22 💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠🔸💠 @khaimahShuhada
🍃غریبانه رفتید و من ! ملتمسانه می‌گویم: مدد کنید تا طی کنم این راه ِ ناهموار را ... @khaimahShuhada
شهیدان مدافع‌حـرمـ موسی جمشیدیان🌹، و شهید پویا ایزدی🌹 حـفظ بیت المال... شهیدمدافع‌حرمـ ✨همیشه مواظب بودکه ذره ای از مال بیت المال برای امورشخصی استفاده نشود.... ✨برای انجام فعالیتهای رزمی بسیج ؛رزمایش داشتیم. قرارشدمن وپویا،برای انجام کارها ماشینی ازبخشداری بگیریم ✨پویاماشین راتحویل گرفت.درب ماشین افتادگی داشت وسپرش هم شکسته بودماشین رابه تعمیرگاه بردتاتعمییرش کندسپرش راهم عوض کرد. ✨به پویاگفتم "ماکه هنوزازماشین استفاده نکردیم !!" پویاابرازداشت "ماشین برای بیت مال المال هست هرچه هم خرجش کنیم جای دوری نمیرود" @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹جبران🌹 بچه های لشکر 17 تازه آمده بودند دوکوهه.مشغول والیبال بازی کردن بودند.آقامهدی زین الدین داشت قدم می زد.تا چشمش به من افتاد،گفت:بیایید باهم قدم بزنیم.کمی از بچه ها دور شدیم مرا بغل کرد و بوسید و گفت:چند وقت پیش که مریوان آمده بودید،آن احترامی را که باید به شما نگذاشتم از آن روز تا به حال منتظر فرصتی بودم تا جبران کنم. راوی:زنده یاد عزت الله میرزایی @khaimahShuhada
باید اول از خودت شروع کنی شهید دیالمه:کسی که می خواهد کار سیاسی بکند اول باید بُنیه اعتقادی اش را تقویت کند. @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽همسر شهید: به شهید گفتم ۴تا بچه داری، نرو! گفت مگه امام حسین علیه‌السلام نرفتند! مگه..💔 @khaimahShuhada