eitaa logo
شهید جمهور
172 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 🖤شهید مدافع‌حرم بهش گفتــــم «۴تا بچه داری، سوریه نرو!» گفت:مگه امام‌حسین‌علیه‌السلام نرفتند؟! مگــــه... @khaimahShuhada
🌷تازه داماد بود و قرار بود مراسم عروسی‌اش برگزار شود خودش در سـوریه بود ؛ به خانواده گفت : کارت مراسم را پخش کنند ... وعده داد که خودش را می‌رساند! خانواده هم کارت‌های عروسی‌اش را پخش کردند . راست می گفت ؛ خودش را رساند ، اما چگونه ...!🌷 🕊 @khaimahShuhada
شهید عقیل بختیاری اولین شهید یگان فاتحین ۹۴/۳/۱۲ محل شهادت 🌸🌿🌸فرازی از وصيت نامه شهيد بختياري 🌿🍂🍁پدرم ، امام حســين (ع) باش ، چند نفر از خانواده اش را در راه خدا قربانى كرد؟.. حتى از نوزاد شش ماهه اش هم گذشت. . . پدرم بُگذر و بُگـذار روز قيامت جزء شفاعت كننده ها باشى ، آرى پدران شهــدا هم ميتوانند شفاعت كنند . . . مادرم ، دست و پايت را مى بوسم ، حلالم كن ، كه من كودكى بسيار كرده ام ، حلالم كن مادرم . . . مادرم ، مانند مادر وهـب باش ، چيزى كه در راه خدا دادى پَـــس نگير ، دعايم كن مانند هميشه . . . 🌿🌷 🍂🍃🌺خواهرم ، شما هم حلال كن ، اگر سخت بر شما گرفتم ، براى عاقبت بخــيرى خودت بود و دوست نداشتم اشتباهات من را تكـرار كنى . . . حجـابت ، عفافت ، صبـرت ، قيامَت . . . همه زينبى . . . در دنيا هيـچ افتخارى چون اينكه شيعـه و بسيـجى هستم و هيچ آرزويى ندارم جُــز شهادت . . . 💔 @khaimahShuhada
🔹 خیلی براش مهم بود هروقت که خونه بود برای نماز به مسجد می رفت چه نماز ظهر چه نماز مغرب گاهی اوقات که بیرون بودیم و اذان میشد؛ به اولین مسجدی که می رسیدیم ماشین رو نگه می‌داشت و باهم برای نماز جماعت می رفتیم... راوی: همسر شهید @khaimahShuhada
⚫️ شهید مدافع‌حرم ▪️روز عاشورا، وقتی که با بچه‌های هیئت، سرگرم پذیرایی از دسته‌جات عزاداری بودیم، وسط هیئت زنجیرزنان چهره‌ای آشنا دیدم! باورم نمی‌شد که خودش باشد اما نزدیکتر که رسیدم، خودش بود. با شال عزا چشمانش را بسته بود و با چشمِ دل راه می‌رفت. ▪️بغلش کردم و گفتم «امین جان! چشمانت؟» خندید و گفت «کُلُّنا عبّاسکِ یا زَینب» و رفت! بعد از شهادتش فهمیدم که در سوریه، آنها را کنار حرم عمه‌ی سادات، جا گذاشته بود. @khaimahShuhada
🔹چشماش مجروح شد و منتقلش کردن تهران 🌷محسن بعد از معاینه دکتر پرسید: آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟ میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟ دکتر پرسید:برای چی این سوال رو می پرسی پسر جون؟ محسن گفت: چشمی که برای علیه‌السلام گریه نکنه به درد من نمی خوره! @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من یڪ بار حاج قاسم را در هواپیمایـي ڪه از اهواز به تهران مےامد دیدم. یادم هست به پسرم گفتم ڪه حاج قاسم را در میان مسافران دیدم. 👀😃}• پسرم در ابتدا باور نڪرد اما وقتےاز هواپیما پیاده شدیم ایشان را از نزدیڪ دیدیم و مشغول سلام و احوالپرسے شدیم. وقتی از فرودگاه بیرون آمدیم از ایشان پرسیدم ڪه ماشین دارند؟ و جواب دادند ڪه با تاڪسے به خانه مےروند. 🚖😊}• هرچقدر اصرار ڪردم ڪه همراه ما شوند قبول نڪردند و خیلی فرز و چابڪ سوار یڪ تاڪسے شدند و رفتند. نڪته جالب این بود ڪه ایشان به عنوان یڪ فرمانده ارشد نظامے هیچ همراه یا محافظے نداشتند. 👌😉}• او در ادامه گفت: یادم هست به شوخے به ایشان گفتم ڪه حاج قاسم اگر شما را به خانه برسانم برای دوران سربازے پسرم علیرضا خوب خواهد شد؟ و ایشان در جواب با خنده به من گفتند «خودت مے‌دانے اما اینطورےسربازےپسرت حومه ادلب مے‌افتد». 😂✔️}• خاطره مهران رجبے در برنامه تلوزیونے رادیو فتح @khaimahShuhada
عید غدیر که می‌شد برای بچه‌هایش بهترین هدیه را می‌گرفت، یعنی بهترین هدیه‌ای که میخواست در طول سال به فرزندانش بدهد را در این ایام تهیه می‌کرد و به عنوان هدیه عید غدیر به آنها می‌داد، می‌گفت این کار سبب میشود بچه‌ها این روز را بالاترین عید بدانند و در این روز خیلی خوشحال باشن، آخرین عید غدیر برای پسرش دوچرخه خرید. سفارش داده بود برایش انگشتر عقیقی بسازند که روی رکابش این جمله به طور قرینه حکاکی شده باشد: «علی مع الحق و الحق مع علی» برای به دست کردن این انگشتر همیشه با وضو بود، این انگشتر تا لحظه آخر همراهش بود. جواد الله‌کرم @khaimahShuhada
‍ 🌷🕊🌷🕊 🔸 " در محضـــر شهیـــــد "... 🍃یه روز با مسعود در مورد گناه کردن افراد و مکروه بودن یا یه سری کارا که وجهه اونا تو جامعه خوب نیست صحبت میکردیم. 🌷مسعود می گفت: ما نباید به گناه نزدیک بشیم و باید برای خودمون ترمز بذاریم. اگه بگیم فلان کار که به گناه نزدیکه ولی حروم نیست رو انجام بدیم تا گناه فاصله ای نداریم. پس باید برای خودمون چند تا ترمز و عقب گرد موقع نزدیک شدن به گناه بذاریم تا به راحتی مرتکب گناه نشیم.... @khaimahShuhada
🌱ای راز نگهدارِ دِل زار کجایی؟ ای برق مناجات شبِ تار کجایی؟ 🌱صحرای غمت پر شده از قافله عشق ای قافله را قافله سالار کجایی؟ 🏴 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 @khaimahShuhada
🌸شب آخر موقع خداحافظے متوجہ شدند ڪہ مادر خواب است بہ جاے بیدار ڪردن مادر وخداحافظے شروع به ڪرد وبہ پدرش گفت: سلامم بہ مادرم برسانید @khaimahShuhada
چند وقت پیش مشکلے داشتم و رفتم سر مزارش . کلے گله کردم که چرا حاجت همه را میدے ولے ما را نه؟! شب خوابش را دیدم. بهم گفت ، آبجے! ، من فقط وسیله ام ، ما دعاها را خدمت (عج) عرض میکنیم و حضرت برآورده میکنن. من واسطه ام ، کاره اے نیستم ، اگر چیزے میخواهید اول از امام زمان (عج) بخواهید... 📕 سه ماه رویایی 🌷 @khaimahShuhada
به سید میگفتن : اینا ڪی هستندمياري هيئت ؛ بهشون مسئوليت میدی؟! میگُفت:🍃 ڪسی ڪه توراه نیست ،اگه بیاد توی مجلس اهـل بیت و یه گوشه بشینـه و شما بهش بها ندی،میـره و دیگه هم برنمیگرده اماوقتی تحویلش بگیری،جذب همین راه میشه! 🕊🌷 🏴 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 @khaimahShuhada
فرار پشت قبضه ی ۸۲ نشسته بود که یک گلوله خورد توی تخته سنگ رو به رویش . ترکشها کمانه کرد و یکی از آنها رفت توی چشمش . خون زیادی از چشمش می رفت . بچه ها آن قدر اصرار کردند تا برای درمان رفت عقب ، ولی بعد از چند روز با چشم باندپیچی شده برگشت توی خط . زخمش آن قدر خطرناک بود که برای درمان به تهران منتقلش کرده بودند ، ولی حسین از بیمارستان فرار کرده بود و به منطقه برگشته بود تا کنار نیروهای گردانش باشد . 🌷🌷 @khaimahShuhada
🚩🏴 چند تن از شهدای کربلا را میتونید نام ببرید و میشناسید؟ 🤔 🔹بچه باید همه شهدای کربلا و مرام شونو بشناسه ان‌شاءالله هر روز یک شهید را معرفی میکنیم با هشتگ 🌷شهدای امروز : زن و شوهر کربلا @khaimahShuhada
‌ ‌ اکنون که اسارتم روبه پایان است✔️ جادارد کہ من یک_سوم_پاداش_اسارتم_را اگر پاداشے داشته باشد ، بہ همسری تقدیم کنم که سال ها رنج فراق و در به درے را با صمیم قلب تحمل نمود... و در غیاب این حقیر٬ زندگی رابه خوبی کرد و فرزندان را بہ شایستگے پرورش داد... ❣سید آزادگان مرحوم 📚برگرفته از کتاب بانوی انتظار بمناسبت سالروز آزادی آزادگان @khaimahShuhada
📌انتشار به بهانه سالروز بازگشت به میهن 🕹 سوال عجیب نماینده صلیب سرخ از اسرای ایرانی به هنگام آزادی 🔻دکتر علی هادی‌تبار که از ۱۷ سالگی تا ۲۴ سالگی در اردوگاه های بعثی به سر برد، در بخشی از خاطراتش در کتاب «شهر که آرام شد برمی‌گردم» می گوید: 🔻روز آزادی، نام و شماره مرا که خواندند جلو رفتم. یک دست لباس و کفش کتانی‌ام را گرفتم، لباس‌هایم را عوض کرده و رخت نو را پوشیدم. کمی آن طرف‌تر میزی بود که چند نماینده صلیب پشت آن نشسته بودند. اسیران قبل از خروج در مقابل آن میز لحظاتی می‌ایستادند و به سؤالی پاسخ می‌دادند. نمی‌دانستم این گفتگوی کوتاه چه هست، تا وقتی نوبتم رسید. سؤال این بود: «آیا می‌خواهی به ایران برگردی یا میل داری به عراق و یا هر کشور دیگری پناهنده شوی؟» 🔻سؤال بسیار مسخره‌ای بود. ولی من که نمی‌توانستم همه احساسم را نسبت به این سؤال بیان کنم، لبخندی زدم و جواب منفی دادم و از پای آن میز هم گذشتم... 🗓۲۶ مرداد ۱۳۶۹؛ بازگشت نخستین گروه آزادگان به کشور @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢حاج آقا قرائتی از حاج علی اکبر ابوترابی ،سید آزادگان می گوید کسی که افسر شکنجه گر عراقی را متحول کرد 👈بمناسبت سالروز آزادی اسرا @khaimahShuhada
طرح/ سرباز امام خمینی در قلب آمریکا! 🔹در سال 1342 وقتی امام خمینی به سوی تبعیدگاه برده می‌شدند، یک مامور ساواک از ایشان پرسید: پس یاران شما کجا هستن؟امام خمینی در جواب این جمله تاریخی را فرمودن که " یاران من در گهواره‌های مادرانشان هستند ". 🔹 حالا هادی مطر که سلمان رشدی مرتد را ترور کرد، در زمانی که امام خمینی این جمله را گفتند حتی در گهواره هم نبود و یک دهه بعد از فوت امام به دنیا آمد! @khaimahShuhada
🔹در دبیرستان دکتر علی شریعتی مربی ورزش بودم یادم هست در سال تحصیلی ۱۳۸۸_۱۳۸۹ در ایامی که زنگ ورزش بعد از اذان ظهر میخورد از بین بچه ها یکی دو نفر بودند که برای خواندن از من اجازه می گرفتند که یکی از آنها عباس بود خبر شهادتش را که شنیدم فهمیدم کسی که بخواند به چه درجاتی می رسد! @khaimahShuhada
: اگر غریبه ای از علت بریدن سر حســـــین(ع) پرسید، بگویید: ترڪیبی از منافقـــــان باهوش و مردم جاهل عاشورا را رقم زدند و ݘه معجون عجیبی ست این ترڪیب... @khaimahShuhada
🌹🌹: ●همیشه با او شوخی می‌کردم و می‌گفتم: «اگه شربت شهادت آوردند نخوری، بریز دور! یادمه یک بار به من گفت: «اینجا شربت شهادت پیدا نمی‌شود، چه کار کنم؟» گفتم: «کاری ندارد، خودت درست کن، بده بقیه هم بخورند.» خندید و گفت: «اینطوری خودم شهید نمی‌شوم، بقیه شهید می‌شوند.»    ●«شربت شهادت» یک جوری رمز بین من و آقا ابوالفضل بود. یک بار دیدم در تلگرام یک پیام از یک مخاطب آمد که من نمی‌شناختم! متنش این بود: «ملازم، مدافع هستم. اگر کاری داشتی به این خط پیام بده. هنوز هم شربت نخوردم.» هنوز چند دقیقه نگذشته بود که دیدم گوشی خانه مادرم زنگ زد. ''آقا ابوالفضل بود'' بعد از احوال‌پرسی گفت: «این، خط دوستم است، کاری داشتی پیام بده.» ● دو روز قبل از شهادت آخرین تماسش بود، خیلی با هم صحبت کردیم. مثل همیشه! یادم هست که به او گفتم: «ببخشید اگر زن خوبی برایت نبودم.» گفت: «خدا دو تا نعمت بزرگ به من داد، زن خوب، پول خوب! بعد هم زد زیر خنده.» ‌✍راوی: همسرشهید @khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💎قدرت جذب سالار آزادگان💎 🔻از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا پرسیدند: در اردوگاه شما را شکنجه‌تان میکنند یا نه؟ همه به آقا سید نگاه کردند. ولی آقا سید چیزی نگفت. مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجه میکنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. آقاسید باز هم حرفی نزد. پس شما را شکنجه نمیکنند؟ آقا سید باوجود ابهت خاص خودش، سرش پایین بود و چیزی نمیگفت. نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست. افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت: تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟ 🔹آقای ابوترابی برگشت فرمود: "ما دو تا مسلمان هستیم. با هم درگیر شدیم. آنها کافر هستند. دو تا مسلمان، هیچ وقت شکایت پیش کفار نمیبرند." 🔸فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید. بعدش هم نشست روی دو زانو، جلو آقا سید و به فکر عمیقی فرورفت. او میگفت: شما الحق سربازان🌹"خمینی"🌹هستید. "سید آزادگان‌مرحوم مغفور خلدآشیان حاج آقا ابوترابی" 🌷یاد شهدا، رزمندگان، ایثارگران، جانبازان و آزادگان سرافراز را گرامی می داریم با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد "صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین" غفرالله لنا و لکم @khaimahShuhada