فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅کار فرهنگی یعنی مثل این انیمیشن خوب.
یعنی در ذهن مردم حک شود که به خاطر خودشان هم که شده ،باید رعایت مکان عمومی را داشته باشند
#حجاب
#کار_فرهنگی
#تبیین
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه کلیپ حال خوب کن
همیشه به خوبی امیدوار باشین
تا خدا هست خوبی هم هست
#شهدا
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
@khaimahShuhada
چـه دعـای قشنگـی میگفتی....
﴿خدایا،مارو برای خودت خرج کن،مارو برای خودت تربیت کن،مارو برای حسینت فداکن،مارو بخر.﴾
﴿برشـی از کتاب#شهید نوید صفری﴾
#شهید_نوید_صفری
@khaimahShuhada
کیهان: در اغتشاشات اخیر له و علیه هیچ یک از سیاسیون شعار ندادند؛هدف شان رهبری بود
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با اشاره به اعتراضات ماههای اخیر نوشت:
🔺همان تفکر شروری که تقلب را در انتخابات ٨٨ بهانه میدانست و اصل نظام را نشانه رفته بود، این بار هم زن، زندگی و آزادی را بهانه حمله به کانونهای قدرت ایران و در رأس آن رهبری معظم انقلاب اسلامی قرار داده است.
🔺نشانی غلط است اگر ریشه اصلی اغتشاشات را سیاسی و اقتصادی بدانیم، در حالی که هیچ شعار سیاسی له یا علیه سیاسیون شنیده و هیچ شعار اقتصادی روی دیوار نوشته نشد.
🔺اغتشاشات، معمولاً در مناطق مرفه و متوسط جامعه بود و تلاش دشمنان بر تعطیلی بازار کسبوکار مردم بود.
🔺عامل اقتصادی در لایه بعدی بود، همانگونه که گرفتن تمرکز دولت در اصلاح اقتصاد ویران شده در دولت قبل و ناامید کردن مردم از تغییر را باید از اهداف دوم و سوم دشمنان بدانیم.
@khaimahShuhada
در سحرگاه ۲۷ دیماه ۱۳۳۴ #دیکتاتور_پهلوی چهار جوان نخبهی معترض را پس از ناکامی در گرفتن #اعتراف_اجباری، وحشیانه #تیرباران کرد! سید مجتبی نواب صفوی، سید محمد واحدی، مظفر ذوالقدر و خلیل طهماسبی قربانی سناریوی «سلطنت ترس» شدند، اما دقیقاً ۲۳ سال بعد، #شاه_ملعون برای همیشه فرار کرد .
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #ببینید
روایتی از دیدار رهبرمعظم انقلاب در دوران نوجوانی با #شهید_سیدمجتبینوابصفوی
🔻او پرشور ، با اخلاص، پر از صدق و صفا، شجاع و صریح بود
@khaimahShuhada
بالاترین #هدف شهید نواب صفوی، پیروی از دستور#خداوند و حرکت در مسیر #بندگی بود. راز و نیازهای او با خداوند، حال خاصی داشت.
نواب صفوی از جمله #راهیان_شب و قهرمانان روز در میدان کارزار بود.
از ویژگی های اخلاقی شهید نواب صفوی، #جاذبه و تأثیری بود که در گفتار و رفتارش دیده می شد. ایشان در برخوردهای اجتماعی، همانند #کیمیاگر، مس وجود آدمیان را به طلا تبدیل می کرد. #قدرت_بیان، #حق_گویی، #افتادگی و یک رنگی اش، حالت خاصی داشت. او به هر چه می گفت، عمل می کرد. اگر کسی به حرف هایش گوش می داد، تحت تأثیر قرار می گرفت.
ایشان #حیا میکرد از اینکه دست رد به سینه فقیری بزند. حتی اگر خودش هم آه در بساط نداشت، #قرض میگرفت و کار مردم را راه میانداخت. خیلی به فکر مردم و آبرویشان بود.
یک بار در مهمانی یک بشقاب بادمجان جلوی ایشان میگذارند. کمی میخورد و میگوید: « من چیز دیگری نمیخورم، همین برای من کافی است!» و بشقاب را تا ته میخورد! موقعی که بیرون میآیند، یکی از همراهان میگوید،« آقا! این چه کاری بود که کردید؟ شاید کس دیگری هم میل داشت بادمجان بخورد». #شهید نواب نمیخواست علت را بگوید. وقتی طرف اصرار کرد گفت: « کمی بادمجان که خوردم، دیدم تلخ است. گفتم اگر کس دیگری بخورد و به روی صاحبخانه بیاورد، او شرمنده خواهد شد. برای همین خودم تا ته خوردم که کس دیگری نخورد و آن بنده خدا که آن قدر زحمت کشیده بود، خجالتزده نشود».
@khaimahShuhada
تسبیحاتحضرتزھرا(س)
روبدونِ تسبیحبگید..!
بابندبندھایِانگشتکهبگی
روزقیامتهمینابهحرفمیان
شھادتمیدنکهباهاشونذکرگفتی . . .
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
@khaimahShuhada
بابا اخلاقش خیلی جدی و محترمانه بود. از آن طرف هم همیشه سرش شلوغ بود. همین باعث شده بود که رابطه مان مثل خیلی از پدر و دخترها نشود. خودش هم این را متوجه شده بود. یک روز صدایم کرد. رفتم توی اتاقش. جلوی پایم بلند شد. خیلی سرخ شدم. گفت: مریم جان! از فردا بعد از نماز صبح به مدت ۴۵ دقیقه می نشینیم و با هم صحبت می کنیم. چهل و پنج دقیقه اش عجبیب نبود. در طی این مدت به برنامه ریزی های دقیقه ای اش عادت کرده بودیم.گفتم: درباره چه موضوعی؟ گفت: در هر موضوعی که دلت بخواهد. صبح وقتی رفتم اتاقش. بابا سوره عصر را خواند و منتظر شد تا من صحبت کنم؛ اما من آنقدر خجالت می کشیدم که خودش فرمان را گرفت دستش. این برنامه همه روزه مان بود. کم کم من هم یخم باز شد و صحبت می کردم.. در همین برنامه صبحگاهی می رفتیم بیرون دور می زدیم. نان می گرفتیم و برمی گشتیم. قبلا گواهی نامه رانندگی گرفته بودم. خودش می نشست کنار دستم تا دست فرمانم خوب شود. این برنامه این قدر ادامه پیدا کرد که آن شرم و خجالت تبدیل به صمیمیت شد.
چقدر شیرین بود. تازه پدرم را پیدا کرده بودم.
📚 راوی: دختر #شهید_صیاد_شیرازی
⚘ شادی روح شهدا صلوات ⚘
@khaimahShuhada
🔺حاج قاسم برای خرید کاپشن به همراه فرزندش به یک فروشگاه در خیابون ولیعصر رفته بود و چهره سردار برای فروشنده آشنا میاد و ازش میپرسه شما سردار سلیمانی نیستید؟
حاج قاسم میخنده و درجوابش میگه آقای سلیمانی میاد کاپشن بخره؟ فروشنده هم میگه منم تو این موندم. اون که قطعا نمیاد لباس بخره و براش میخرن میبرن. ولی شما خیلی شبیه به آقای سلیمانی هستید. بعد از اصرار فروشنده و سوالات مکرر، حاج قاسم در جواب میگه بله قاسم سلیمانی برادرمه و بخاطر همین شبیهش هستم.
زمانی که حاج قاسم کت رو در میاره تا کاپشن نو رو بپوشه و بپسنده، اسلحهای که در کمر حاج قاسم بود رو فروشنده میبینه. فروشنده میگه نه تو خود حاج قاسمی و لو رفتی. فروشنده از اینکه سردار ازش خرید کرده خوشحال میشه و خیلی اصرار میکنه که پول نمیگیرم. حاج قاسم هم در جواب گفته بود اگه پول نگیری نمیخرم و میرم.
فروشنده باورش نمیشد که معروف ترین ژنرال دنیا به همین راحتی بدون محافظ و بین مردم قدم زده و به مغازه اون اومده.
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگترین دزدی تاریخ ایران
اعتراف رضاپهلوی به دزدی عجیب و غریب پدرش
۹۲هزار میلیارد فولاد مبارکه و خاوری و همه دزدا باید لوووونگ بندازند تازه پول دزدی خاوری و خیلی ها به بیت المال برگشتند
اون زمان ۳۰ میلیارد دلار برده و خورده و یه آبم روش، تازه این عددی هستش که خودش اعتراف میکنه
استادیوم آزادی رو نتونست تو چمدون بزاره ببره ولی اندازه یه استادیوم چمدون برده
۳۰میلیارد دلار به پول الان میشه نزدیک ۱تریلیون تومان یعنی ۱ میلیون میلیارد تومان
#سیاسی
#پهلوی
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸ماجرای کارت بانکی سردار حاج قاسم سلیمانی که ریالی از آن استفاده نکرده بود!
🔹حاج قاسم سلیمانی از ناحیه دست راست، بازو و پای چپ، صورت و چشم و ریه و سایر نقاط بدن مجروح شده بود و جانباز هفتاد درصدی بود. هم حقوق جانبازی داشت هم حق پرستاری اما حتی یکبار هم از آن استفاده نکرد
@khaimahShuhada
قوطی خالی کمپوت
وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽﮐﺮﺩﯾﻢ، ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ و ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ خالی ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ. ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ: «ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ ۲۵ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ و ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰ ﺗﻤﯿﺰ ﺷﺪ. ﺣﺎﻻ ﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.»
ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ.
📚نقل از شهید حسین خرازی
@khaimahShuhada
#خاطرات_شهدا 📖
🔶 سلام، حرف و سکوت
بعد از افطار مختصر؛ به آقا گفتم دیگر هیچ چیزی برای سحر و افطار نداریم.
حتی نان خشڪ.
️فقط لبخندی زد.
این مطلب را چند بار تا وقت استراحت شبانه آقا تڪرار ڪردم.
وقت سحر هم آقا برخاست آبی نوشید و گفتم دیدید سحری چیزی نبود؛ افطار هم چیزی نداریم.
باز آقا لبخندی زد.
بعد نماز صبح گفتم.
نماز ظهر هم گفتم.
تا غروب مرتب سر و صدا ڪردم ڪه هیچ نداریمااااا.
اذان مغرب را گفتند.
آقا نماز مغرب را خواند و بعد فرمودند: امشب سفره افطار نداریم؟
گفتم پس از دیشب تا حالا چه عرض میڪنم؛ نداریم . نیست.
آقا لبخند تلخی زد و فرمود یعنی آب هم در لولههای آشپزخانه نیست؟
خندیدم و گفتم :
صد البته ڪه هست.
رفتم و با عصبانیت سفرهای انداختم و بشقاب و قاشق آوردم.
پارچ آب را هم گذاشتم جلوی آقا.
هنوز لیوان پر نڪرده بود.
صدای در آمد.
طبقه پایین پسر عموی آقا ڪه مراقب ایشان نیز بود رفت سمت در .
آمد گفت: حدود ده نفری از قم هستند.
آقا فرمود تعارف ڪن بیایند بالا.
همه آمدند.
سلام و تحیت و نشستند.
آقا فرمود : خانم چیزی بیاورید آقایان روزه خود را باز ڪنند.
من هم گفتم بله آب در لولهها به اندازه ڪافی هست.
رفتم و آوردم.
آقا لبخند تلخی زد و به مهمانان تعارف ڪرد تا روزه خود را باز ڪنند.
در همین هنگام باز صدای در آمد.
به آقا یوسف یعنی همان پسر عموی آقا گفتم: برو در را باز ڪن این دفعه حتما از مشهدند. الحمدلله آب در لوله ها هست. فراوان.
مرحوم نواب چیزی نگفت.
یوسف رفت در را باز ڪند..
وقتی برگشت دیدم با چند قابلمه پر از غذا آمد.
گفتم اینا چیه؟
گفت: همسایه بغلی بود؛ ظاهرا امشب افطاری داشته و به علتی مهمانی آنان بهم خورده.
گفت بگویم هر چی فڪر ڪردند این همه غذای پخته را چه ڪنند؛
خانمش گفته چه ڪسی بهتر از اولاد زهرای مرضیه سلام الله علیها.
گفته بدهند خدمت آقا سید ڪه ظاهرا مهمان هم زیاد دارد.
آقا یک نگاه به من ڪرد.
خندید و رفت.
من شرمنده و شرمسار؛ غذاها را ڪشیدم و به مهمانان دادم.
ڪارشان ڪه تمام شد، رفتند.
آقا به من فرمود :
✍️دو نڪته:
اول این ڪه یڪ شب سحر و افطار بنا به حڪمتی تاخیر شد چقدر سر و صدا ڪردی؟
دوم وقتی هم نعمت رسید چقدر سڪوت ڪردی؛ از آن سر و صدا خبری نیست؟
بعد فرمود : مشڪل خیلیها همینه.
نه سڪوتشون از سر انصافه، نه سر و صداشون.
وقتِ نداشتن، جیغ می زنند.
وقتِ داشتن، بخل و غفلت
✍️ 🌷: خاطره ای به نقل از همسر محترم روحانی مجاهد و انقلابی، شهید حجت الاسلام و المسلمین ...
#شهید_سید_مجتبی_نواب_صفوی
✍نشر بمناسبت سالروز شهادتشان🕊
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️شهیدی که کمک به همسر در منزل را وظیفه خودش می دانست
✅ #یک_تکه_از_ماه
@khaimahShuhada
واقعا خواندنی
#نماز اول وقت
خوابی با درس بزرگ
🌼خوابی که مادربزرگ شهید جهاد مغنیه دید.
دو هفته بعد از شهادت جهاد، خواب دیدم آمده پیشم، مثل زمانی که هنوز زنده بود و به من سر میزد و میآمد پیشم. گفتم: جهاد، عزیز دلم، چرا اینقدر دیر آمدی؟ خیلی منتظرت بودم. جهاد گفت: بازرسیها طول کشید، برای همین دیر آمدم. در عالم خواب یادم نبود شهید شده، فکر کردم بازرسی های سوریه را می گوید. گفتم: مگر تو از بازرسی رد می شوی؟
گفت: آره، بیشتر از همه سر بازرسی نماز ایستادم. با تعجب گفتم بازرسی چی؟ گفت: بازرسی نماز. و ادامه داد، بیشتر از همه چیز از #نماز صبح سؤال می شود. نماز صبح. تازه یادم آمد جهادم شهید شده. پرسیدم: حساب قبر چی؟ گفت: شهدا حساب قبر ندارند. حسابی در کار نیست. ما هم الان کارمان تمام شد و راه افتادیم...
#سالروز شهادت
#شهید_جهاد_مغنیه
#درس_اخلاق
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹حلالیت طلبی و قرائت زیارت عاشورا حاج قاسم در مراسم تشییع شهید الله دادی
🔺انتشار به مناسب سالروز شهادت شهید الله دادی
@khaimahShuhada
#عاشقانه_شهدا
چندماہ بعد عقدمون من وآقامحمد
رفتیم بازار واسه خرید..🛍
من دوتا شال خریدم...
یکیش شال سبز بود که چند بار هم
پوشیدمش اما یه روز محمد به من گفت:
خانومی،
اون شال سبزت رو میدیش به من؟😌🙄
حس خوبے به من میده😊
شما سیدی و وقتے این شال سبز شما
هـمراهـمه قوت قلب مے گیرم💚
گفتم:آره که میشه...😊
گرفتش و خودش هم دوردوزش کرد
وشد شال گردنش
تو هـر ماموریتےکه میرفت یا به سرش مے بست
یا دور گردنش مینداخت ...
تو ماموریت آخرش هم
هـمون شال دور گردنش بود که
بعد شهادت برام آوردن...💔😭
#همسرشهید_محمدتقی_سالخورده
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظاتی با سردار شهید الله دادی
سالگرد شهادت مدافع حرم "محمدعلی #الله دادی"؛
یاردیرینه شهیدحاج قاسم سلیمانی
این شهیدعزیزتوسط سرداردلهاحاج قاسم درقبرگذاشته وبخاک سپرده شد
سردار شهیدمحمدعلی #الله دادی، در 28 دی ماه 1393 در حالی که برای بازدید از استان قُنیطره سوریه عازم این منطقه گردیده بود، مورد حمله بالگردهای توپدار رژیم #صهیونیستی واقع شد و به شهادت رسید.
سردار محمدعلی اللهدادی سال 1341 در روستای پاریز از توابع شهرستان سیرجان به دنیا آمد. با شروع انقلاب وارد نهادهای انقلابی شد و در سال 1362 برای خدمت به مناطق محروم به شهرستان کهنوج رفت.
در دوران دفاع مقدس در لشکر 41 لشکر ثارالله به عضویت در تیپ ادوات درآمد و پس از شهادت حاج مهدی #زندی مسئولیت فرماندهی تیپ ادوات لشکر را برعهده گرفت.
جانشینی لشکر 38 ذوالفقار نیروی زمینی، فرماندهی تیپ رمضان لشکر 27 حضرت رسول(صلیالله علیه و آله و سلم) و فرماندهی سپاه الغدیر یزد و... از دیگر مسئولیتهای وی پس از دوران دفاع مقدس است.
سردار شهیدمحمدعلی الله دادی روز یک شنبه 1393/10/28 در حالی که برای بازدید از استان قُنیطره سوریه عازم این منطقه گردیده بود، مورد حمله بالگردهای توپدار رژیم صهیونیستی واقع شد و به همراه شش تن از همرزمانش که جزو اعضای حزب الله لبنان بودند، به شهادت رسید.
یاد همه شهیدان راه حق وحقیقت گرامی
@khaimahShuhada
37.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽#ببینید| #روایتگری
🔸دلتنگی مادر شهید در علقمه...
🎙با روایتگری حجت الاسلام والمسلمین #کیانی
#علقمه
#کربلای_چهار
@khaimahShuhada
خاطره سردارشهید پیله وران گنابادی
صبح خواستم به بازار بروم درب خانه را که باز کردم با صحنه عجیبی روبرو شدم پسرم جلوی در خانه نشسته و به دیوار تکیه داده بود و درحالی که ساکش را روی زانوهایش گذاشته و سرش را روی آن قرار داده و خوابیده بود. از دیدن این صحنه یک خوردم بعد از ماهها از منطقه آمده بود بیدارش کردم و سرش را در آغوش گرفته و بی اختیار گریستم بعد از اینکه به خودم مسلط شدم گفتم مادر جان چرا پشت در خوابیده ای چرا در نزدی و به خانه نیامدی خندید و گفت:
ساعت ۲ نصف شب رسیدم چراغها خاموش بودند حدس زدم باید خواب باشید کلید نداشتم دلم نیامد که از خواب بیدارتون کنم پشت در نشستم و از خستگی خوابم برد .
این حرف را که زد باز بغض گلویم را فشردو دوباره او را در آغوش گرفتم و گفتم تو با این دل نازکت چطور در جبهه با دشمن میجنگی؟با دست اشکهایم را پاک کرد و گفت:جنگ !!!
من نمیجنگم فقط برای رزمنده ها چایی میریزم، ظرف ها و لباسهایشان را می شویم؛ من انجا کاره ای نیستم فقط سیاهی لشکرم .
"او قائم مقام اطلاعات عملیات لشکر ۲۱ امام رضا(ع) بود"
مادر شهید محمدرضا پیله وران🌷
@khaimahShuhada
#خـــاطـــره_تـــفـحـص...🌷🇮🇷
❂حـــسـیـــن_جـانـم...💞
یکی از شهدا که داخل یک سنگر نشسته بود و ظاهراً تیر یا ترکش به او اصابت کرده و شهید شده بود را یافتیم. خواستم بدنش را داخل یک کیسه بگذاریم و جمع کنیم که انگشت و انگشتر وسط دست راست او نظرمان را جلب کرد. از آن جالبتر این که، تمام بدن کاملا اسکلت شده بود، ولی آن انگشت، سالم و گوشتی مانده بود. خاک های روی عقیق انگشتر را که پاک کردیم، اشک همه مان درآمد. روی آن نوشته شده بود: «حسین جانم!»
@khaimahShuhada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦💦 بارون منو یاد تو میندازه ...
🔹🌹 شهید باران رحمت الهی است که به زمین خشک جانها، حیات دوباره میبخشد!
@khaimahShuhada