فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه شهادت شهید والامقام تاسوعا ۱۳۹۴ ، سید ابراهیم ( #مصطفی_صدرزاده )
انتشار بمناسبت سالروز شهادت
#تاسوعا
#ما_ملت_امام_حسینیم
@sardaraneashgh
🚨کودکی که شب #مرد و صبح #زنده شد!😱
(بخش #اول)
🔵مصطفی را خیلی دوست داشتم.برای من #هم_بازی شده بود.تازه چهار دست و پا راه افتاده بود و بریده بریده حرف میزد.روز به روز هم دوست داشتنی تر می شد.شیرین زبانی های او ادامه داشت تا اینکه اتفاق بدی افتاد! شدیداً تب کرد. چند روزی بود که تب پایین نمی آمد. دکتر هم رفتیم و دارو داد. اما فایدهای نداشت. وضعیت #بهداشت و درمان مثل حالا نبود. ساعت به ساعت حالش بدتر میشد. هیچ کاری از دست ما بر نمی آمد. یکی دیگر از #فرزندان مادرم قبلاً به همین صورت از دنیا رفته بود. برای همین خیلی میترسیدیم. کمکم نفسهای او به شماره افتاد. #تشنج کرد. هر لحظه داغ تر می شد. مادر گریه میکرد.#مادربزرگ هم کنار او بود و از هیچ کاری دریغ نمی کرد. انواع داروهای گیاهی و... بالای سر بچه پر بود از جوشانده و دارو. من هم در گوشه ای نشسته بودم و گریه میکردم. سه روز بود که حال برادرم خراب بود و هیچکاری نمیتوانستیم انجام دهیم. ساعتی بعد صدای #شیون و ناله مادر بلند شد! مصطفی جان به جان آفرین تسلیم کرد.برادر داشتنی من در سن یک سالگی از دنیا رفت!! آمدم جلو همه میخواستند مادر را آرام کنند. همان جا جنازه او را دیدم.هیچ تکانی نمیخورد. دهانش باز مانده بود. مادربزرگ برای اینکه داغ مادر تازه نشود جنازه #مصطفی را لای پارچه پیچید و کنار حیاط گذاشت.به من گفت: صبح فردا پدرت از روستا برمیگردد و بچه را دفن میکند! خیلی ناراحت بودم. تازه به شیرین زبانی های او عادت کرده بودم. این جدایی برای من خیلی سنگین بود. نشسته بودم گوشه حیاط و گریه می کردم. این #صحنه های غم انگیز در دوران کودکی هیچ گاه از ذهن من پاک نمی شود.#صبح روز بعد را دقیقاً به خاطر دارم روز #چهارشنبه.بود پدر هنوز از روستا برنگشته بود که صدای #مرشد آمد!
🔹ادامه دارد...
📚منبع:کتاب شهید #مصطفی_ردانی_پور صفحه ۱۶ انتشارات شهید #ابراهیم_هادی
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
ما همسایه شهید رجائی بودیم و او نخست وزیر شده بود. اتفاقا همان روزها ما کمی کار تعمیرات ساختمانی داشتیم . صبح روزی که مواد زاید بنایی را با شوهرم به کوچه می بردیم او از نانوایی محل نان خریده بود و به منزل می رفت . ما را دید و طبق معمول سلام کرد و گفت : کمک نمی خواهید شوهرم تشکر کرد و اظهار داشت : کار مهمی نیست ; اما او خیلی سریع نان را به منزل رساند و پیش ما برگشت و جدی آستین را بالا زد و با خلوص خاصش به کمک ما شتافت . هر چه اصرار کردیم و خواستیم او را از این کار پر زحمت باز داریم نپذیرفت و به کمکش ادامه داد و در همان حال تلاش گفت :
همسایه بودن یعنی همین .
او با این بزرگواری ما را در نهایت بهت و حیرت شرمنده ساخت . #شهید_رجایی
@sardaraneashgh
روایتگری شهیدوالامقام #محسن_حججی برای همرزم و رفیق شهیدش #پویا_ایزدی :
#سلام برسقای دشت کربلا
#سلام برمسافرتاسوعا
#سلام برمردانگی وغیرت عباس گونه ات
🍂منطقه ای که بودیم، لوله کشی آب وجود نداشت. آب مصرفیمون رو با یه بشکه 200لیتری میرفتیم ازچاه می آوردیم...
اکثر اوقات که خستگی کار بهانه میشد برا فراموش کردن آب . پویا بدون اینکه حرفی بزنه باتمام خستگی که داشت میرفت آب می آورد...
هیکل رشید و قشنگی داشت... مثل عباس...
قرارشد تاسوعا بریم عملیات...
جنگید...
تاجواب سقایی کردن هاشو گرفت...
موشک که خورد، از روی تانک پرت شد پایین. درست مثل عباس...
از روی مرکب...
عصر تاسوعابود...
# شهادتت مبارک رفیق...
#کاش یادت نرودمارا....
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
@sardaraneashgh
سقای دشت ڪربلا ابالفضل...
دستت شده از تن جدا ابالفضل😭
🏴یا كاشِفَ الْكَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِكْشِفْ كَرْبى بِحَقِ اَخْیكَ الْحُسَیْنِ..👈۱۳۳ مرتبه امروز خوانده شود دوستان بعد حاجت خودرا بیان کنید✋🏴
معنی ذکر👈💔💔اي برطرف کننده غم و اندوه از روي حسين بحق برادرت حسين ، اندوه و مشکل من را برطرف کن💔💔
#یا_باب_الحوائج
@sardaraneashgh
شهید تاسوعا 🌹
🍁روزے ڪه میرفت سوریه
ازش پرسید
حسین ڪی برمیگردی؟
گفت طول نمیڪشه
ولی تاسوعاخونه ام😊
ڪہ صبح تاسوعا شهید میشه
وبرش میگردونن💔
#شهـید_حسین_جمالی
#شهادت_تاسوعای_۹۴
@sardaraneashgh
◾️اعمال شب عاشورا
۱ـ چند نماز برای این شب در روایات آمده است که یکی از آنها چنین است:
چهار رکعت نماز که در هر رکعت بعد از سوره حمد، ۵۰ بار سوره توحید خوانده میشود. پس از پایان نماز، ۷۰ بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اکبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلیّ العظیم» خوانده شود.
۲ـ احیای این شب کنار قبر امام حسین(علیه السلام).
۳ـ دعا و نیایش.
◾️روز عاشورا
۱ـ عزاداری بر امام حسین(علیه السلام) و شهدای کربلا، در این مورد از امام رضا(علیه السلام) نقل شده است:
هر کس کار و کوشش را در این روز، رها کند، خداوند خواستههایش را برآورد و هر کس این روز را با حزن و اندوه سپری کند، خداوند قیامت را روز خوشحالی او قرار دهد.
۲ـ زیارت امام حسین(علیه السلام).
۳ـ روزه گرفتن در این روز کراهت دارد؛ ولی بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشامیدن خودداری شود.
۴ـ آب دادن به زائران امام حسین(علیه السلام).
۵ـ خواندن سوره توحید هزار مرتبه.
۶ـ خواندن زیارت عاشورا.
۷ـ گفتن هزار بار ذکر «اللّهم العن قتلة الحسین(علیه السلام).»
▪️روز دوازدهم محرم
ورود کاروان اسیران کربلا به کوفه و شهادت حضرت سجاد(علیه السلام) در سال ۹۴ ه .ق.
📚پینوشتها:
۱- مصباح کفعمی، ص ۵۰۹٫
۲- فرهنگ عاشورا، ص ۴۰۵، جواد محدثی.
۳- وسائل الشیعه، ج ۵، ص ۳۹۴، حدیث ۸٫
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴مداحی سید رضا نریمانی :امشبی را شه دین در حرمش مهمان است مکن ای صبح طلوع....
@sardaraneashgh
#خاطرات_شهدا
شب عاشورا ، همه بچهها رو جمع کرد و گفت ،
حر وقتی توبه کرد امام بخشیدش و به جمع خودشون راهش داد ، بیایید امشب ما هم حر امام حسین بشیم ، بعد گفت ،
پوتین هاتون رو در بیارید ، بند پوتینش را گره زد و توش خاک ریخت و انداخت روی گردنش و پیاده توی بیابان شروع به عزاداری کرد .
آن شب احمد زمزمه های داشت که تا آن موقع ندیده بودیم....
#شهیداحمد_پلارک
📕 خط عاشقی ، ج 1
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
@sardaraneashgh
#تفکر
میخواهید ثواب عزاداری امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در محرم برای شما هم محاسبه شود؟!
روایت زیر را بخوانید و به آن عمل کنید👇
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّه ص مَنْ عَزَّى مُصَاباً كَانَ لَه مِثْلُ أَجْرِه مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أَجْرِ الْمُصَابِ شَيْئاً
📕 الكافی ، الشيخ الكلينی - ج 3 ص 205
ترجمه:
هرکس به عزاداری تسلیت بگوید ، به اندازه اجر آن عزادار بدون این که از اجر او کاسته شود به تسلیت گوینده اجر داده می شود.
در عزاداری ها به صاحب این عزا امام زمان عجل الله تعالی فرجه تسلیت بگوییم تا ثواب عزاداری ایشان بر اساس این روایت برای ما محاسبه شود انشاءالله
⚫آجَرَکَ الله یا بَقیَّهَ الله فی مُصیبَتِ جَدِّکَ الحُسین علیه السلام
#شبتون_شهدایی
التماس دعای فرج.....
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمین خورده ها
#یاعلی می گویند و...
گرفتارها،
نام #عباس را!
باب الحوائج، پسوندِ نام خانوادگی این خانواده است!
#یا_باب_الحوائج
#حضرت_سقا
به دست سقا سیراب شد...👆
@sardaraneashgh
◾️ دهمین شب دلا بی تاب...
شب عاشورای ارباب...
🌹و اینک #عاشورا
مردی کنار #قتلگاه، سالهاست صبح و شب خون گریه میکند
♦️و در انتظار ٣١٣ علمدار که عباس وار: یاریَش کنند تا ندا دهد
الا یا اهل العالم، انَّ جدّی الحسین قَتلوه عطشانا
◾️شب دهم #محرم
@sardaraneashgh
#عاشورا
بلند مرتبہ شاهےو پیڪرت افتاد
همیݩ ڪه پیڪرٺ افتاد خواهرٺ افتاد
تو نیزه خوردے و یڪ مرتبہ زمیݩ خوردے
هزار مرتبہ #زینب برابرٺ افتاد
#یا_اباعبدالله🖤
#ما_ملت_امام_حسینیم🖤
@sardaraneashgh
Mahmood karimi - Be Samte Godal Az Kheyme Davidam 128 (MusicTarin).mp3
5.96M
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلو تر بود دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ناله کشیدم من
سر تو را بردند دیر رسیدم من
#غریب_گیر_آوردنت
#ما_ملت_امام_حسینیم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله💚
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما به زیارت امام حسین(ع)دعوت شده اید
@sardaraneashgh
🚨کودکی که شب #مرد و صبح #زنده شد!😱
(بخش #دوم)
🔵پیرمرد #عارفی در محله ما بود.هر روز در کوچه ها راه می رفت و مدح #امیرالمومنی_علیه السلام را میخواند. مردم هم به او کمک میکردند. مادرم من را صدا کرد و گفت: برو این پول را بده به مرشد. رفتم دم در. دیدم مرشد پشت درب خانه ما ایستاده. پول را که به او دادم بی مقدمه گفت:برو به مادرت بگو بچه را #شیر بده!! من در حالی که بغض کرده بود بودم گفتم:دادام مرد! ما بچه کوچیک نداریم. مرشد یا الله گفت و از دهانه ی در وارد شد.سرش پایین بود. در همان دالان ایستاد خانه های #قدیمی به گونهای بود که از داخل دالان خانه و #حیاط پیدا نبود پیرمرد مرشد با صدای بلند گفت: #همشیره،دعا کردن و برات عمر پسرت را از خدا گرفته ام! برو بچه ات را شیر بده!!دوباره مادربزرگ همان #جملات را تکرار کرد: این بچه مرده.منتظر پدرش هستیم تا او را دفع کند. و #مرشد بار دیگر جمله خودش را تکرار و رفت!مادربزرگ با ناباوری #جنازه بچه را که حالا سرد شده بود از گوشه حیاط برداشت. وارد اتاق شد.مادر که صدای مرشد را شنیده بود و می دانست انسان با خدایی است با #تعجب بچه را از داخل #بغچه خارج کرد! او را زیر سینه قرار داد. اما هیچ اثری از حیات در #مصطفی نبود. من گوشه اتاق ایستاده بودم.با چشمانی #گرد شده از تعجب به مصطفی نگاه میکردم.هرچه مادر تلاش کرد بی فایده بود. و هیچ تکانی نمیخورد! مادربزرگ نگاهی به مصطفی کرد و گفت:من مطمئنم این بچه #مرده! حالا روحی همه ما ب هم ریخته بود. خواستم از اتاق بروم بیرون که یک دفعه مادر با صدای #گرفته فریاد زد: مصطفی،مصطفی بچه #زنده است!! دویدم به سمت مادر. مادربزرگ و #خواهران من هم جلو آمدند. صحنه ای که میدیدیم باور کردنی نبود. #لبهای مصطفی آرام آرام تکان خورد!! آهسته،آهسته شروع به شیر خوردن کرد. و همه ی ما با تعجب فقط نظاره می کردیم.موبر بدن من راست شده بود.نمی توانم آن لحظه را ترسیم کنم.همه از خوشحالی #اشک میریختیم. فراموش نمی کنم. دقیقا سه ساعت مصطفی شیر میخورد! از بیماری و تب و... هم خبری نبود. من از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم.دیدم بالا و پایین می پریدم. شادی می کردم. خدا عمر دوباره به برادرم داده بود.خلاصه #مصطفی روز به روز بزرگتر شد. پسری با #ادب، #تیزهوش، اما با کمی شیطنت! در حالی که همه اعضای خانواده به خصوص مادر ما محبت خاصی به او داشت. خدا بعد از مصطفی دو برادر به نامهای #علی و #رسول و یک #خواهر به خانواده های ما بخشید. اما از علاقه ما به مصطفی چیزی کم نشد.
🔹پایان
📚منبع:کتاب شهید #مصطفی_ردانی_پور صفحه ۱۶ انتشارات شهید #ابراهیم_هادی
@sardaraneashgh