eitaa logo
شهید جمهور
175 دنبال‌کننده
10.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
52 فایل
🌹 شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت به کسی «منتظر» گفته می‌شود که منتظر شهادت باشد، منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
✨من خواب دیدم که حضرت زینب کبری (س) پسرم را از من درخواست کرد. چند روز بعد محمد آمد و گفت می خواهم بروم سوریه. ✨به او گفتم مادر جان برای چه می خواهی بروی؟ تو تنها پسر من هستی. جواب داد وقتی حضرت زینب (س) مرا خواسته باید بروم. افتخار می کنم پسرم را در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) دادم. ✨تنها سرمایه زندگی من محمد بود، شرمنده زینب (س) هستم که چیز دیگری ندارم تا فدایش کنم." ✍فرازهایی از وصیتنامه شهید @sardaraneashgh
📸 امدادگری که سردار سلیمانی دستش را بوسید. ✍در ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ سردار حق بین به همراه یارانش در عملیات نصر ۲ با توسل به حضرت زهرا(س) منطقه شیعه‌نشین نبل و زهرا را پس از ۴ سال از دست ناپاک داعش نجات داد. پس از پیروزی بزرگ مدافعان حرم گیلان سردار شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به پاس قدردانی در جمع مدافعان حرم گیلان حضور یافت و دست سردار حق‌بین را بوسید و عملیات نصر ۲ را همچون عملیات فتح خیبر دانست. در سال ۱۳۹۸ نیز از سوی فرمانده کل قوا نشان فتح ۲ را دریافت کرد. @sardaraneashgh
🌸تفحص🇮🇷 پرچم مقدس جمهوری اسلامی ایران درمناطق جنگی بعداز ۳۵سال🌸 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ تو تهران یکی می گفت : خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد می زنند : 💢 آزادی 💢 آزادی 💢 آزادی 💠 و عابران خسته می پرسیدند : آزادی چند ؟؟ ✅ من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد : آزادی کجاست ؟؟ و راننده با لحن معنی داری گفت : رد کردی ؛ آزادی قبل از انقلاب بود. و من به او گفتم : 💢 آری ⬅ از "غرب" که به میدان آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است؛ ولی ✅ از میدان " امام حسین (ع) " که به آزادی نگاه کنی، می بینی آزادی درست بعد از انقلاب قرار دارد. ⬅ پس بنگر در کدام سوء ایستاده ای، 🌳طرف امام حسین (علیه السلام) 🌳یا طرف غرب 🔴 دهه فجر مبارک 🌺🌺 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
nf00004201-1.mp3
12.18M
روایتگری ... فکه یادمان شهدای کانال کمیل و ♥️ شهید هادی..... 🕊🕊🕊🕊 @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ 🔹رفتݩد تا بمـاݩیم❗️ ایݩڪہ استاد پݩاهیاݩ گفتݩد: شاید بزرگتریٖݩ اثرۍ ڪہ براۍ ما دارد،ایݩ است که ما را بہ وا مۍدارݩد❗️ فڪر••• فڪر••• فڪر••• فڪر ایݩڪہ قرباݩۍ ڪردند را! و قرباݩۍ ڪرد آݩہا را••• ایݩ ڪہ شہیدۍ آݪبوم عڪس ـہاے خود را از بیݩ مےبرد که نڪند حاݪا ،اسمش بر سر زباݩ ـہا بیفتد و دیده شود😔••• و یا شہیدی پݪاڪش را پرت ڪݩد در ڪاناݪ !ڪہ در فڪرش تشییع با شڪوهی برای خودش متصور شد! ••• و شہیدے ڪہ حاضر شدݩد! در جمع سربازاݩ سیݩہ خیز بروݧد••• در پوتیݩ بسیجیہا آب بخورݩد••• و ••• درس است! براے خدا شدݧ آساݩ نیست! چوݩ نباید قدرت داشتݩ، داشت••• نباید دیده شدݩ داشت••• و براۍ ما سخت است قرباݩۍ ڪردݩ چوݩ براۍ ما تقرب به خداوݩد از ݪذت هاۍ ڪم ارزش دنیــا است••• حاݪا ما چہ ڪارها ڪہ ݩڪردیم براۍ ⁉️ و از آݩ سو بہ ما بیچارگاݩ مےخندند😊! و شاید اشڪ 😭مےریزݩد؛ڪہ در ماندیم!و ݪباس را از تݩ در نیاوردیم••• در ماݩدیم••• بہ قوݪ : و هݩوز گیر یہ قروݩ و دو زار ایݩ دنیاییم ڪہ یڪی بیاد ݩگاهموݧ ڪݩہ••• شہدا مےخشکوندند! ڪہ یوسف زهرا ݩگاشون ڪرد••• جاݧ بہ هر حاݪ قرار است ڪہ بشود👌••• پس چہ خوب است که قرباݩے بشود••• @sardaraneashgh
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🔮  نصرالله می گوید: از یکی از مسئولین اطلاعات پرسیدم "یعنی چی گردانها محاصره شدن آخه عراق که جلو نیومده اونها هم که توی کانال سوم (کمیل) و دوم (حنظله) هستن". اون فرمانده هم جواب داد "کانال سومی که ما تو شناسایی دیده بودیم با این کانال فرق داره، و این کانال و چند کانال فرعی دیگه رو عراق ظرف همین دو سه روز درست کرده. این کانال درست به موازات خط مرزی بود ولی کوچکتر و پر از موانع. گردانهای خط شکن برای اینکه زیر آتیش🔥 نباشن رفتن داخل کانال. با روشن شدن هوا تانکهای عراقی هم جلو اومدن و دو طرف کانال رو بستن... عراق هم همینطور داره رو سر اونها آتیش میریزه. میدونی عراق شانزده نوع مانع سر راه بچه ها چیده بود... میدونی عمق موانع نزدیک چهار کیلومتر بوده... میدونی منافقین تمام اطلاعات این عملیات رو به عراقی ها داده بودن..." خیلی حالم گرفته شد...😔 با بغض گفتم "حالا باید چیکار کنیم؟" گفت "اگه بچه ها بتونن مقاومت کنن یه مرحله دیگه از عملیات رو انجام می دیم و اونها رو میاریم عقب" ... @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 طنین الله اکبر در شب سالروز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی 🔰 از صحن و سرای علی بن موسی الرضا علیه السلام @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نامه_منتشرنشده_سردار_سلیمانی_به_فرزندش.pdf
476.5K
♦️انتشار نامه تکان‌دهنده شهید سلیمانی به فرزندش 🔹من دیدم هرکس در این عالم راهی برای خود انتخاب کرده است یکی علم می‌آموزد و دیگری علم می‌آموزاند. یکی تجارت می کند کسی دیگر زراعت می کند و میلیون‌ها راه 🔹با خود اندیشیدم و چند موضوع را مرور کردم و از خود پرسیدم اولا طول این راه چقدر است انتهای آن‌ها کجاست، فرصت من چقدر است. و اساساً مقصد من چیست. دیدم من موقتم و همه موقت هستند. 🔹دیدم من باید به کسی متصل شوم که این مهم مرا علاج کند و او جز خدا نیست 🔹من خدا را انتخاب کرده ام و راه او را 🔹عزیزم من متعلق به آن سپاهی هستم که نمی خوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. 🔺سی سال است که نخوابیده‌ام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلک‌هایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بی‌پناه را سر ببرند @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 سخنان اشک‌بار سردار شهید حاج احمد سوداگر در محضر امام خامنه‌ای ● چشم‌داشتی به دنیا و مظاهر دنیوی نداریم ● دلمان خوش است به شفاعت اباعبدالله ● دلمان خوش است که بسیجی هستیم و فرمانده شما هستید ۲۱ بهمن‌ماه، سالروز سردار شهید، حاج احمد سوداگر گرامی‌باد. @sardaraneashgh
┄┅═══✼✼═══┅┄ قبل از اذان صبح برگشت. پیکر هم روی دوشش بود. خسته بود و خوشحال. می گفت: یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین شهید جا مانده بود. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ پیرمردی جلو آمد. بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود. سلام کردیم و جواب داد. همه ساکت بودند. انگار می خواهد چیزی بگوید اما! لحظاتی بعد سکوتش را شکست: آقا ابراهیم ممنون! زحمت کشیدی! اما پسرم...! پیرمرد مکثی کرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است! لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.😔 چشمانش گرد شده بود از تعجب! بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود. صدایش هم لرزان و خسته: دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت: در مدتی که ما و بی نشان بر خاک افتاده بودیم، هر شب مادر سادات سلام الله علیها به ما سر می زد. اما حالا، دیگر چنین خبری برای ما نیست...!😭 می گویند مهمانان ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها هستند! پیرمرد دیگر ادامه نداد. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ سکوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهیم هادی نگاه کردم. دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلت میخورد و پایین می آمد.😭 می توانستم فکرش را بخوانم. ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود! ... @sardaraneashgh
📌 🔰مرحوم دولابی رحمةالله: در بازار چوب فروشها🎋🎋، در هر حجره روزی چند كاميون چوب معامله می شود ولی در پايان روز كه سؤال كنی چقدر كاسبی كرده ايد، می گويند مثلاً ده هزار تومان. 👈امّا يك مُنبّت كار، تكّه ی كوچكي از آن چوبها را می گيرد و حسابي روی آن كار مي كند و بر روی آن نقش مي اندازد و همان تكّه چوب را صد هزار تومان يا بيشتر می فروشد. گاهی اوقات آن قدر نفيس می شود كه نمي توان روی آن قيمت گذاشت. ✅در هم زياد عبادت كردن چندان ارزش ندارد بلكه ، حسابی كار كردن و آن را خوب از كار درآوردن و حقّ آن را ادا كردن است. @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آدم بعضی وقتا احساس میکنه که خدا با بعضیا داره حال میکنه! و میخواد به همه جوونا نشون بده... @sardaraneashgh
قسمت دوم 🔮 در همین حین بیسیم چی📞 مقر گفت "از گردان های محاصره شده خبر اومده" همه ساکت شدن... بیسیم چی گفت "میگه با () دست داد" این خبر کوتاه یعنی فرمانده گردان حنظله به شهادت رسید...😭 عصر همان روز هم خبر رسید ( بنکدار) و ، معاون و فرمانده هم به رسیدند.🌷 توی قرارگاه بچه ها ناراحت بودند و حال عجیبی در آنجا حاکم بود... بیستم بهمن ماه، بچه ها آماده حمله مجدد به شدند. صبح، یکی از رفقا را دیدم که از قرارگاه می آمد پرسیدم "چه خبر؟" گفت "الان بیسیم چی📞 گردان کمیل تماس گرفته بود و با صحبت کرد و گفت: شارژ بیسیم داره تموم میشه، خیلی از بچه ها شدن، برای ما دعا کنید، به امام هم سلام برسونید و بگید ما تا آخرین لحظه مقاومت می کنیم" با دلی شکسته و ناراحت گفتم "وظیفه ما چیه؟ باید چیکار کنیم؟ گفت "توکل به خدا، برو آماده شو که امشب مرحله بعدی عملیات آغاز میشه"💪 غروب بود که بچه های توپخانه💣 ارتش با دقت تمام خاکریزهای دشمن رو زیر 🔥 گرفتند و گردان ها بار دیگر حرکت خودشان را شروع کردند و تا نزدیکی و پیش رفتند. تعداد کمی از بچه های محاصره شده توانستند در تاریکی شب🌑 از کانال عبور کنند و خودشان را به ما برسانند ولی این حمله هم ناموفق بود و به خط خودمان برگشتیم. در این حمله و با آتش خوب بچه ها بسیاری از ادوات زرهی دشمن منهدم شد. ... @sardaraneashgh
🎐 l 🔸دل شهید وسیع وبی انتهاست زیرا هرگاه رود به اقیانوس متصل شود دیگر رود نیست اقیانوس است دل شهید است که به معدن عظمت الهی متصل است و معدن عظمت هم که می دانی بی انتهاست @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹22بهمن سالروزشهادت ابراهیم هادی 🌹وصیتنامه:خدايا عشق به انقلاب اسلامي ورهبرانقلاب چنان دروجودم شعله‌وراست كه اگرتكه‌تكه‌ام كنندويازير سخت‌ترين شكنجه‌هاقرارگيرم،اوراتنهانخواهم گذاشت @sardaraneashgh
🔴🔴 خیلی جالب ومهم/ خیلی زیبا ♦️ سید جوانی وارد جلسه درس آیت الله قاضی ره (که استاد آیت الله بهجت و صاحب کراماتی عظیم و عجیب هستند) شد ♦️ناگهان آیت الله قاضی ره درس را متوقف کردند و برخواستند و در میان بهت شاگردان آن جوان را با احترام به بالای مجلس دعوت کردند. ♦️موضوع درس آیت الله تغییر کرد و شروع کردند به صحبت از قیام علیه ظلم! بهت شاگردان بیشتر شد! ♦️جلسه که تمام شد آن سید جوان رفت و حضرت آیت الله قاضی ره تا دم در بدرقه اش کرد! ♦️شاگردان دیگر تاب نیاوردند و سوال کردند که حضرت آیت الله این جوان که بود که اینچنین احترامش کردید؟ ♦️فرمودند ایشان کسی است که علیه ظلم قیامی خواهد کرد که احدی نکرده و غالب خواهد شد و تصویرش بر سکه ها زده میشود و بعد از این سید است که امام عصر عج قیام خواهد کرد. 🌹 راوی: آیت الله ناصری / پخش از شبکه قرآن @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 تصویری از حضور شهید حاج در راهپیمایی ۲۲ بهمن سال ۱۳۹۵ هدیه کنیم صلواتی نثار ارواح مطهر شان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ @sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸روایت رهبرانقلاب از حرکتی که در لحظه اعلام پیروزی انقلاب اسلامی در #۲۲بهمن۵۷ انجام دادند. 🔸تا مدتها فکر میکردم نکند خواب باشم. @sardaraneashgh
زندگی‌اش در اردوی جهادی، سفر زیارتی برای ایتام و کمک رسانی خلاصه می‌شد. بارها افرادی را برای اولین بار به سفرهای زیارتی برده بود. هر شب 2 رکعت نماز می‌خواند، وقتی جواب خواستگاری مثبت شد از من هم خواست این 2 رکعت نماز را بخوانم. گفت این نماز به نیابت از حضرت زهرا (س) برای سلامتی حضرت صاحب الزمان (عج) است که اگر این را بخوانی شبت را با آرامش به صبح می‌رسان شهید مدافع حرم راد @sardaraneashgh
روز سوم بهمن ماه بود علی از استراحتگاه که خارج شد، نگاهی به آسمان انداخت و گفت: «تو به من قول دادی،‌ تو ده روز دیگه فرصت داری به قولی که به من دادی عمل کنی وگرنه میرم و دیگه پشت سرم رو نگاه نمی‌کنم»... پای مصنوعی‌اش شکسته بود با خنده کمی لی‌لی‌ رفت و به ما گفت: «این پا روی مین رفتن داره»... بالاخره یوم‌الله ۲۲ بهمن ماه از راه رسید علی به میدان مین رفت، و حدود ۶۲ الی ۶۳ مین را پیدا کرد من نیز کنارش بودم،‌ به آخرین مین که رسیدیم، کسی مرا صدا زد حدود ۷ متر از علی دور شدم،‌ ناگهان صدای انفجاری مهیب در دشت پیچید، به طرف دویدم، ‌او با پیکری خونین روی زمین افتاده بود باورم نمی‌شد اما خدا هیچ‌گاه خلف وعده نمی‌کند... حسین شریفی‌نیا با شنیدن خبر او به سراغ مهر متبرک حاجی رفت، بهترین یادگاری از علی، مهری که خاک پیکر ۱۰۰ شهید را با خود به همراه داشت، حالا هربار که سر بر سجده می‌گذارد، عطر حضور او را میان سجاده‌اش احساس می‌کند... @sardaraneashgh
قسمت سوم 🔮 درباره چگونگی نیز یکی از همرزمانش نقل می‌کند: « به بچه‌های گردان گفتم عراق دارد کار را تمام می‌کند چون فقط آتش 🔥و دود بود که دیده می‌شد. اما هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: شرایط بدتر از این را سپری کرده اما وقتی یاد حرفاهایش افتادم دلم لرزید. نزدیک غروب بود احساس کردم چیزی از دور در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم کاملا مشخص بود سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند، در راه مرتب زمین می‌خوردند و بلند می‌شدند. میان سرخی غروب بالاخره آنها به خاکریز ما رسیدند. پرسیدیم از کجا می‌آیید؟ گفتند: از بچه‌های هستیم. با اضطراب پرسیدم: پس بقیه چی شدند؟ حال حرف زدن نداشتند، کمی مکث کردند و ادامه دادند:ما این دو روز زیر جنازه‌ها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود. یکی از این سه نفر دوباره نفسی تازه کرد و ادامه داد: عجب آدمی بود! یک طرف آر. پی. جی💣 می‌زد، یک طرف با تیربار شلیک می‌کرد. عجب قدرتی داشت. یکی از آنها ادامه داد: همه شهدا را انتهای کنار هم چیده بود. آذوقه🍞 و آب رو تقسیم می‌کرد، به مجروحان رسیدگی می‌کرد. اصلا این پسرخستگی نداشت.گفتم: از کی دارید حرف می‌زنید مگر فرمانده‌ه‌تان نشده بود؟ گفت:جوانی بود که نمی‌شناختمش. موهایش کوتاه بود، شلوار «کردی» پایش بود، دیگری گفت: روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود.چه صدای قشنگی داشت. برای ما مداحی هم می‌کرد و روحیه می‌داد. داشت روح از بدنم خارج می‌شد. سرم داغ شده بود.😰 ... @sardaraneashgh