1.02M
☝️صحبتهای پروفسور کرمی
درباره تزریق واکسن توسط رهبر معظم انقلاب.
حتما گوش کنید
@sardaraneashgh
گذاشته بودشان توی دبیرخانه ی شورای انقلاب. اوایل کارها نقص داشت، دیر می شد.اعتراض ها که زیاد شد، گفت:جوانند، باید یاد بگیرند، برای آینده ی انقلاب. باید نسل جوان با ایمان را بیاوریم در میدان، با خامی هایشان بسازیم و از خود سازی هایشان لذت ببریم. خیلی ها ساخته شدند برای آینده.
❇️مجموعه پوستری (بهای بهشت)
روایاتی از سیره شهید دکتر محمدحسین بهشتی
10 پوستر
طراح: علیرضا باقری
مدیر تولید: امین زاده تقی
به سفارش سازمان فضای مجازی سراج کرمان و مجتمع فرهنگی سرچشمه
#پوستر #ابابیل #امین_زاده_تقی #هنر_متعهد #فتوشاپ #فرهنگ #شهید_بهشتی #7تیر #ایران #حزب_جمهوری_اسلامی
@sardaraneashgh
⭕️ #خیابان_شهدا ⭕️
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!
🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...
🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...
🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...
🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..
🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...
🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...
🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
🔴از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...
🌹 #شهدا همیشه ،نگاهی😔...🌹
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادرها خواهرها عاشق شوید، زندگی به عشق است.
@sardaraneashgh
برش هایی از کتاب 📚" پرواز بغداد - بهشت"
💎💎بخش دوم زندگی نامه
آذر و دی به بهمنماه رسید و روزبهروز حاج قـاسم خودش را بیشازپیش پیدا و نسبتش را با انقلاب اسلامی شفافتر میکرد. روزهای گرم سال 1359 رسیده بود که تصمیم گرفت کار و بارش در ادارۀ آب را برای دیگران بگذارد و برود سراغ سپـاه پاسداران که بهدستور امام خمینیقدسسره همچون دیگر استانها و شهرستانها، در کرمان شکلگرفته بود.
هرچند مسئول ثبتنام سپاه کرمان جهت عضویت حاج قاسم در سپاه، بهدلیل داشتن موهای بلند فِر و پوشیدن لباس آستینکوتاه و وضعیت ظاهریاش موافقت نمیکرد ولی بالاخره تابستان سال 1359 عضو سپاه کرمان شد و بهدلیل آمادگی جسمانی که براثر ورزش پرورش اندام بهدست آورده بود، عضو واحد آموزش و مربّی پادگان آموزشی قدس کرمان گشت و در پـادگان مشغول به کار شد. همان سال بههمراه گروهی از پـاسداران کرمانی، مدّتی در پادگان امام علیعلیهالسلام تهران دورۀ آموزشی دید و در اینجا شاگرد تکاور نامداری چون (شهید) محمّد ناظری بود. حاج قاسم هر آنچه از اصول نظامیگری را در چَنته داشت، مدیون استاد خود میدانست. بعد از شهادت استادش در منزل ایشان حضور یافت و گفت:
«بـزرگترین ویژگی شهید نـاظری این بود که در این سالها از ابتدای انقلاب تاکنون، از سال 1359 که بنـده نیـروی آموزشی ایشان بودم، هیچ تغییـری یا خستگی در ایشان بهوجود نیـامد. همیشه پـرکار و درصحنه و هر جای انقلاب که نیاز بود مسئولیت سختترین کارها را بهعهده میگرفت. ما جهاد مهمی را به یاد نداریم که شهید ناظری در آن شریک نبوده باشند.»
ادامه دارد
@sardaraneashgh
بخشی از وصیت نامه شهید علی امرایی🌹
خواب دیدم خواب کربلا را.حضرت از ضریح مبارک بیرون آمد و فرمودند توهم مال این دنیا نیستی خودت را صاف کن اعمالت را صاف کن بیا پیش ما
اگر به زیارت کربلا رفتید سلام مرا به اقا برسانید وبگویید ارباب غریبم دلم برایتان تنگ شده بود ولی دیدم پاسبانی از حریم خواهر ودخترتان برمن واجب تر است
راستی به جای من سفر مشهد بروید که خیلی دلم تننگ است
#من_شنیدم_سر_عشاق_به_زانوی_شماست
#و_از_انروز_سرم_میل_بریدن_دارد
نثار روحش صلوات❤️
@sardaraneashgh
بر جلوه ي روي ماه مهدي صلوات
بر جذبه ي هر نگاه مهدي صلوات
ما را نبود چو هديه اي در خور او
بفرست به پيشگاه مهدي صلوات
🕊اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🕊
@sardaraneashgh
یادم میاد بعداز عملیات خیبر .پیرمردی داشت از دور می اومد به یکی از همراهان گفتم بد جور گرسنه هستیم حتما پیر مرد توکوله پشتیش چیزی داره ،بعداز احوالپرسی کنارمون نشست بصورت من نگاه کرد گفت پسر خیلی سیاه شدی ،گفتم بخاطر دود انفجار خمپاره وتوپ هاست آب هم نداریم ،قمقمه آبش بهمون داد ویه مقداری نون خشک که آب بهش زدیم وخوردیم ولی برایک لحظه نشست واشک امانش نداد ،،،گفتیم پیر مرد چی شد منقلب شدی .ناراحت شدی ...جمله ای گفت هنوز دل آدم رو آتیش میزنه...رفیقم گفت حق شناس دل پیرمرد به درد آوردی ولی پیرمرد سریع گفت نه شما هم جای پسر شهید من هستید ،،گفتیم موضوع چیست ..پیرمرد گفت :اول صبح تو عقب نشینی پسرم تو باتلاق جزیره گیر کرد هرکاری کردم نشد آتش دشمن زیاد بود ،پسرم رفت ومن تنها موندم ...سه تایی بغضمون ترکید ،،پیرمرد ادامه داد درد من اینه که چجوری پیش مادرش بر گردم چی به مادرش بگم ...
محمود حق شناس1394/06/16
#یاد_شهدا_صلوات
@sardaraneashgh
🔰 لوح | #باافتخار_ایرانی
🔺 رهبر انقلاب: به دوستان گفتم که منتظر میمانیم تا انشاءالله واکسن داخل کشور تولید بشود و از واکسن خودمان استفاده کنیم؛ این افتخار ملّی را به معنای واقعی کلمه پاس بداریم. 1400/4/4
#کالای_ایرانی
#تولید_ملی
@sardaraneashgh