فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽وقتی بلدچی عرب زبان اسم ناحیه "محلبیه" رو اشتباهی "حلیمه" تلفظ میکنه و حاج قاسم باهاش شوخی میکنه و اشتباهش رو تصحیح میکنه!😅
@sardaraneashgh
داستان دستمال قرمز دور گردنها چیست؟
دستمال سُرخها ....
#وفاداری_یاران
#آنها_مرد_بودند
@sardaraneashgh
@emam_asr_268.mp3
4.3M
🔷داستان تشرف
🔴 #داستان_تشرف سیدکریم پینه دوز
@sardaraneashgh
#شهید_حمیدرضا_زمانی
فدایی اباعبدالله الحسین (؏)
شهیدی که فقط سَر و دست چپش را
برای دختر ۳ساله اش برگرداندند ..!
💢 #شهید_راه_ڪربلا
حمیدرضا متولد سال 1366 بسیجی دلاوری از حسین آباد (توابع اسلامشهر) از دوران نوجوانی به عضویت گردان 207 امام علـی (ع) درآمد . وی تراشکار زبردستی بود . شاید خـودش هم هرگـز نمی دانست این مهـارت او می تواند روزی در عـراق و سـوریه برای مقـابله با دشمنان اسلام مفید باشد.
با شروع جنگ در سوریه و عراق خود را موظف دانست که برای دفاع از حرم آل الله عازم آن دیار شود. وی سه دوره به مدت 45 روز به سـوریه رفت ، تـا اینڪہ حدود 2 ماه مانـده به محـرم خبرهـایی آمد ڪہ داعش ڪربلا را تهدید ڪرده و گفته ڪہ راه را بر زائریـن امام حسیـن (؏) خواهیم بست و حرمـی باقی نمیگذاریم. او این بار تصمیم گرفت که برای باز کردن راه زوار و دفاع از حرم به عراق برود و بعد از حلالیت گرفتن از رفقا راهی کربلا شد.
حمیدرضا سرانجـام در 4 آبان سال 1393 مصادف با اولیـن روز ماه محـرم در عملیات آزادسازی شهر "جرفالصخر" که گلـوگاه مهم در تأمین امنیت ڪربلا بـود بر اثر انفجار تله انفجاری در 35 ڪیلومتری ڪربلا به فـیض شهادت رسید و مـزد نوڪری خالصانهاش را از اباعبدالله (؏) گرفت ، همانطور که آرزو داشت، به ارباب اقتدا ڪرد ، پیکر ارباً اربای او سه روز زیر آفتاب سوزان ڪربلا مانـد. شدت انفجار به حدی بود که بدنش را در ڪربلا دفن ڪردند و فقط سـر و دست چـپ او را برای دختـر سه سالاش برگرداندند تا سنگ مزارش مرهمی باشد برای دلتنگیهـای هلنـا...
@sardaraneashgh
"طنز در جبهه ها"
"تانکر آب"
در به در دنبال آب مى گشتيم جايى كه بوديم آشنا نبود، وارد نبوديم.
تشنگى فشار آورده بود «بچه ها بيايين ببينين... اون چيه؟»🤔، يك تانكر بود. هجوم برديم طرفش اما معلوم نبود چى توشه!؟
روى يه اسكله نفتى هر چيزى مى تونست باشه
گفتم: «كنار... كنار... بذارين اول من يه كم بچشم، اگه آب بود شما بخورين»
با احتياط شيرش رو باز كردم، آب بود.
به روى خودم نياوردم، یه دلِ سير آب خوردم.
بعد دستم رو گذاشتم روى دلم نيم خيز پا شدم اومدم اين طرف بچه ها با تعجب و نگرانى نگام مى كردن، پرسيدند «چى شد؟»😱 هيچى نگفتم.
دور كه شدم، گفتم «آره... آبه... شما هم بخورين ...» يك چيزى از كنار گوشم رد شد خورد به ديوار.
پوتين بود...😂
@sardaraneashgh
#حاجحسینیکتا💕
بچهها!
یهجوریتوجامعهراهبرید....
کههمهبگناینبویامام زمانمیده..🌱
@sardaraneashgh
#یاد_شهدا
محافظ درهای حرم حضرت زینب(سلام اللہ علیها)
همسر شهید مدافع حرم ؛ امین کریمی میگوید:
دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند، خوابی دیده بودم که نگرانی من را نسبت به مأموریت دو چندان کرده بود .
خواب دیدم یک صدایی که چهرهای از آن به خاطر ندارم، نامهای برایم آورد که در آن دقیقاً نوشته شده بود:
جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) منصوب شده است .
و پایین آن امضا شده بود .
راوی: همسر شهید
🌷شهید #امین_کریمی چنبلو🌷
یاد شهدا با صلوات🌷
تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱۳۶۵
تاریخ شهادت : ۳۰ مهر ۱۳۹۴.حلب سوریه
🥀مزار شهید : علی اکبر چیذر
@sardaraneashgh