🌷 شهید سیدمحمد حسینزاده 🌷
✍🏻 نشست رو به رویم آرام، متین، موقر گفت: من همینم! نه خانه دارم, نه ماشین. شغلم هم تنها کفاف یک زندگی ساده را می دهد, نه بیشتر...
به خاطر همین هم هرجا رفتم #نه شنیدم ...
جواب شما چیست؟!
گفتم مهم #تقوا ست!
اخلاق و تقوای آسیدمحمد می ارزید به هزار جور خانه و ماشین...
و زندگی ساده ما حوالی سال ۷۷ شروع شد.
✍🏻 زهرا سادات شد دختر اول مان...
بعد او سیدحسین
و آخر هم سیدعلی...
✍🏻 زیادی با بچه ها مهربان و خوش اخلاق بود. همیشه میگفت:خانم... نکند وقتی خانه نیستم خدانکرده تندی کنید با بچه ها !
خانه که بود کم نمیگذاشت در محبت و مهربانی...
ظرف ها را میشست...
غذا درست میکرد...
✍🏻 گه گاه بین حرفهایش ذکر سوریه رفتن را پیش می کشید. مخالف رفتنش بودم. تا دلخوری و ناراحتی ام را می دید حرف را عوض میکرد، میخندید و میگفت شوخی کردم... نمیرم! خیالت راحت!
✍🏻 نقاش ساختمان بود. گفت: میخواهد برود کربلا برای کار یک کاغذ گذاشت پیش رویم و گفت امضای شما برای رفتنم لازم است.
از شوق کارکردنش در کربلا کاغذ را نخوانده امضا کردم.
✍🏻 موقع رفتنش که شد سرانداخت پایین و گفت شرمندتم اما من میروم سوریه نه کربلا...
دلم رضا نبود به رفتنش اما دیگر چیزی نگفتم بعد از مدتی برگشت اما نمیخواست بماند.. آمده بود که برود!
از همه حلالیت گرفت و من را هم راضی کرد و دوباره راهی شد.
✍🏻 زیاد تماس میگرفت احوال مرا میپرسید و بچه ها...
و من هم هربار پشت گوشی التماسش میکردم که برگردد.
✍🏻 آن وقتها سید علی را باردار بودم. بار آخری که زنگ زد گفت اگر برنگشتم حلالم کن... خیلی برای شما در زندگی کم گذاشتم.
گفتم انشاءالله که برمیگردی!
بچه که به دنیا آمد با دلخوری به خواهرم گفتم قرار بود آسیدمحمد خودش را برساند اما نیامد.
خواهرم چیزی نگفت و از اتاق بیرون رفت. وقتی برگشت چشم هایش سرخ شده بود.
✍🏻 حوالی ۴۰ روزگی سیدعلی بود که برادر همسرم گفت ایشان مفقود شده اند، اما خبر نداریم که شهید شدند یا نه!
این حرف را محض آرامش خاطر من زد وگرنه همه خبر داشتند از شهادتش.
مدتی گذشت یادواره ای برگزار شده بود برای شهدایفاطمیون. ما نیز دعوت شده بودیم.
آخر مراسم قرار بود از خانواده شهدا تقدیر شود. به دخترم گفتم بابا که شهید نشده مفقود شده بهتر است برویم!
اما زهراسادات اصرار کرد که بمانیم چون خبر داشت از شهادت پدرش...
بین اسامی ناگهان نام همسرم را صدا زدند:
#شهید_سید_محمد_حسین_زاده
دنیا آوار شد سرم ...
تازه آن موقع بود که خبر را فهمیدم ..یعنی حوالی سه ماه بعد از شهادت ایشان ...
✍🏻 سال ۹۳ شهید شدند و پیکرش بعد از سه سال برگشت حوالی سال ۹۶
حالا حداقل سنگ قبری هست که مرهم زخم دلتنگی هایمان باشد.
اما سیدعلی هنوز گه گاه بهانه میگیرد. میگوید من بابای شهید نمیخوام... بابای واقعی میخوام!
زیاد میبینمش... در خواب، حتی گه گاه در بیداری...
یکبار در آینه دیدمش... لبخند میزد، تا سرچرخاندم نبود.
#شهید_مدافع_حرم
#سید_محمد_حسین_زاده
@sardaraneashgh
#روش_اجرا
#ایده
امر به معروف کردن #غیبت 😍👌
🔸یکی از رفقام میگفت: توی جمع خودمونی نشسته بودم که متوجه شدم مادرم داره #غیبت کسی رو میکنه.🙁
🔹فوری با حالتی مخلوط از شوخی و جدی
گفتم 🥴
مادر جان! ظاهرا خیلی ثوابـاتون زیاد شده ها؟! دارین گونی گونی ثواب میدین به طرف...!
🔸مادرم که متوجه منظورم شد، حرف رو قطع کردند و ساکت شدند😌
🔹ادامه دادم: خب قربونت برم،
حالا طرف اگه مشکلی داره، برید به خودش بگید شاید درست بشه.
👌آره؛ اگه جایی غیبت شنیدم مدل های مختلفی از #نهی_از_منکر رو امتحان کردم که جواب داده.
📌حواسمون باشه که "#گناه_سکوت در برابر غیبت، سخت تر از گناه غیبت کردنه"
اگرچه هر دوش گناهه و #حق_الناس!😨
@sardaraneashgh
شهید جمهور
🔮عملیات
🌹 #شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
یک روز با حسین به سمت آبادان میرفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چندتا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود.
من خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چندتا عملیات انجام دادیم، اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیتآمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمیدهد. گفت: برای چی؟ گفتم:، چون این عملیات خیلی سخته و بعید میدانم موفق بشویم. گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: حسین دیوانه شدهای. در عملیاتهایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق میکنه واز همه سختتر است. موفق میشویم!
حسین خندهای کرد و با همان تکهکلام همیشگیاش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو میگویم که ما در این عملیات پیروزیم.
میدانستم که او بیحساب حرفی را نمیزند. حتما از طریقی چیزی که میگوید ایمان و اطمینان دارد.
گفتم: یعنی چه از کجا میگویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب (س). دوباره سوال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چهکار داری. فقط بدان بی بی به گفت که شما دراین عملیات پیروزخواهید شد و من به همین دلیل میگویم که قطعا موفق میشویم.
هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود.
همان طور که گفتم همیشه به حرفی که میزد. ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود؛ و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم.
🌷 #شهیدمحمدحسین_یوسف_اللهی
@sardaraneashgh
کـاشروزیبـرسـد،کهبههممژدهدهیم...
یوسـففـاطـمـهآمـد💚
دیـدیـــ....؟!
مـنسـلامـشکـردم...
پاسـخـمدادامـام،😌
پاسـخـشطـوریبـود!!
باخودمزمزمهکردمکهامام...
میشناسدمگراینبیسروبیسامانرا؟!🌱
وشـنـیـدمفـرمـود...:
توهمانیکه«فـــرج»میخواندی...
#اِلٰهیعَظُمَالـبلا...
@sardaraneashgh
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀🥀🌷🌷🌷🥀🥀
#یــافاطمه_الزهرا🥀
تو را زدند و علی مانـده
اســـــت در ایــن بِـــیــن
چگونه حفظ کند بـغـضِ
ذوالـــفـــقــــــــارش را
علی که دید،ولی کاش
بـــعـــد از ایــن دیـــگــر
میان شـــعــلــه نبــیند
کــــســــی نــــگــارش را
#اللﮩـم_عجل_لولیڪ_الفرج💔
@sardaraneashgh
⚫️عکس العمل علی علیه السلام به نبش قبر حضرت زهرا سلام الله علیها
شبی که جنازه فاطمه(علیها السلام) دفن شد، در قبرستان بقیع چهل قبر تازه احداث کردند.
وقتی مسلمانان از وفات فاطمه(علیها السلام)آگاه شدند، به بقیع آمدند، ناگاه چهل قبر تازه دیدند؛ قبر فاطمه(علیها السلام)را پیدا نکردند، صدای ضجه و گریه بلند کردند،
🔻همدیگر را سرزنش میکردند و میگفتند: پیامبر شما جز یک دختر در میان شما نگذاشت، ولی او از دنیا رفت و به خاک سپرده شد و در مراسم نماز و دفن او حاضر نبودید وحتی قبرش را هم نمیدانید کجاست؟
🔸سران قوم گفتند: بروید عدهای از زنان با ایمان را بیاورید تا این قبرها را بشکافند تا او را پیدا کنیم، بر او نماز بخوانیم و قبرش را زیارت کنیم.
♦️این خبر به امیرالمؤمنین(علیه السلام)رسید، خشمگین از خانه بیرون آمد به طوری که چشمانش سرخ شده بود و رگهایش برآمده بود و قبای زردی که هنگام جنگ و سختیها میپوشید، به تن کرده بود و بر شمشیر ذوالفقارش تکیه زده بود، به قبرستان بقیع آمد و مردم را از نبش قبرها ترسانید!
▪️مردم گفتند: این علی بن ابیطالب(علیه السلام)است که آمده در حالیکه به خدا قسم خورده اگر یک سنگ از این قبرها جابجا شود تمام شما را خواهد کشت.
❗️خلیفه دوم و همراهانش با حضرت روبرو شدند؛ به حضرت امیر(علیه السلام)گفت: ای ابوالحسن این چه کاری است که میکنی؟ قطعا قبر زهرا (علیها السلام)را میشکافیم و بر او نماز میخوانیم.
💠امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)گریبان خلیفه دوم را گرفته و او را بلند کرد، بر زمینش زد و به او فرمود:
▪️ای سیاهزاده، من از حقّم گذشتم، از ترس آن که مردم از دین برنگردند، اما نسبت به نبش قبر فاطمه(علیها السلام) قسم به خدائی که جانم در اختیار اوست اگر سنگی از آن را تغییر دهید، زمین را از خون شما سیراب میکنم، اگر جانت را میخواهی برگرد.
🔻خلیفه اول به حضور علی(علیه السلام) آمد و عرض کرد: ای ابوالحسن(علیه السلام) به حق رسول خدا و به حق کسی که بالای عرش است او را رها کن، ما کاری را که تو نخواهی انجام نمیدهیم.
▪️حضرت(علیه السلام)دست از او برداشت و مردم متفرق شدند و دیگر برنگشتند.
🌸امیرمؤمنان (علیه السلام) بدین سان قبر شریف همسر مظلومش فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را از نبش قبر رهانید و به وصیت خود فاطمه زهرا كه فرموده بود كسی در غسل، كفن و نماز و دفنش حاضر نشود، عمل نمود.
🏴 تا اعتراضی باشد برای همیشه بر آنانی كه حقشان را غصب و حرمتشان را شكسته و آنان را مظلومانه به شهادت رسانیدند.
🏴السلام علیكِ یا سیدة نساء العالمین..
📚بحار الانوار، ج43، ص 172.
@sardaraneashgh
👈هرچی دزدی و اختلاس بعد از انقلاب اتفاق افتاده، عمراً به پای این مورد برسه!!!
🚨بزرگترین اختلاسگر تاریخ ایران به روایت روزنامه فایننشال تایمز ☝️
🔹 پی نوشت
علی رغم اینکه به همه ی کسانی که از دزدی و اختلاس در جمهوری اسلامی گلایه دارند، حق می دهم؛ این نکته را یادآوری می کنم که هاضمه ی جمهوری اسلامی، فساد را بر نمی تابد و با آن کمابیش مبارزه می کند. اما در رژیم گذشته، دزدی از جیب ملت ایران، #حق یک خانواده به نام پهلوی و اطرافیان و ارادتمندان آنها بود. درست است که نبود فضای مجازی و ضعف رسانه، یکی از دلایل، مخفی ماندن دزدی سران رژیم گذشته است، اما دلیل اصلی را باید در فساد سیستمی، آن رژیم جویا شد.
#۲۶_دیماه سالروز فرار بزرگترین دزد تاریخ!
ــــــــــــــــ
🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش...
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴شوخی حاج قاسم سلیمانی درباره نحوه انتقام ایران در صورت شهادتش توسط دشمن از زبان سردار حاجیزاده
@sardaraneashgh
برگی از زندگی شهید :
سید مجتبی تهرانی معروف به #نواب_صفوی ، در سال 1303 شمسی در خانواده ای روحانی و اصیل در خانه محقری در خانی آباد #تهران قدم به عرصه ی وجود گذاشت. وی با علاقه و عشقی وصف ناشدنی به روحانیت و به قصد ادامه راه آبا و اجداد خود، در اواخر سال 1320، پس از طی تحصیلات ابتدایی و متوسطه، رهسپار حوزه علمیه نجف اشرف شد. شهید از طرف مادر به سادات درچه اصفهان منتسب و از طرف پدر میرلوحی است.
شهید عنوان نواب صفوی را از خاندان مادر به ارث برده است. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحی، دانشمندی روحانی بود که در اثر فشار حکومت رضاخان مجبور به ترک لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدی وکالت دادگستری همچنان به داد مظلومان می رسید.
مرحوم سید جواد در سال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیری لفظی با (داور) وزیر عدلیه ی رضاخان، غیرت علویش به جوش آمد و یک سیلی نثار وی کرد که در اثر آن سه سال به زندان افتاد.
شهید نواب پس از چهار سال اقامت در نجف به دستور آیت اللَّه سیدابوالحسن اصفهانی جهت مبارزه با کجرویهای کسروی به ایران آمد و با تشکیل "جمعیت فداییان اسلام" به مبارزه با بدخواهان و بداندیشان پرداخت. ترور وابستگان استعماری مانند احمد کسروی، عبدالحسین هژیر، علی رزمآرا و حسین علاء از جمله فعالیتهای سیاسی این جمعیت میباشد.
شهید نواب صفوی همچنین با حکومت دکتر مصدق به خاطر عدم عمل به احکام اسلامی به مخالفت برخاست و به همین جهت در ایام نخست وزیری مصدّق، دستگیر و به زندان افتاد و تا سقوط حکومت مصدق در زندان بود. سرانجام این مجاهد خستگی ناپذیر به همراه سه تن از همرزمانش به نامهای #خلیل_طهماسبی ، #مظفرعلی_ذوالقدر و #سیدمحمد_واحدی در بیدادگاه رژیم پهلوی محکوم و در صبحگاه 27 دی 1334 شمسی #تیرباران شده و به خیل شهدا پیوستند. بدین ترتیب پرونده ده سال فعالیت سیاسی و اجتماعی جمعیت فداییان اسلام بسته شد و جنایت دیگری در پرونده سیاه خاندان پهلوی ثبت گردید.
@sardaraneashgh