#حسینیه_برای_نماز
هنوز آفتاب نزده بود که به #دوکوهه رسیدیم. بعضی بچه ها تازه رسیده بودند و کنار راه آهن داشتند #نماز می خواندند. حاجی تا این صحنه را دید، رنگش پرید و قدم هاش تند شد. .....
ـ این چه وضعشه؟ بچه ها باید رو سنگ و کلوخ ها نماز بخونن؟ اقلًا یه #حسینیه بزنین این جا.
ـ بودجه نیست، حاجی.
حاجی از کوره در رفت.
ـ اگه بودجه نیست، یه #صندوق بزنین که هر کی از این جا رد می شه دو تومن توش بندازه. این
جوری بودجه تأمین می شه.
آشفتگی حاجی را که دید، با شرمندگی گفت ... دیگه چوب کاری نكنین. ان شاء اهلل درست می
شه.
گوشه ی انبار یک کلنگ بود. حاجی برش داشت و گفت ... کلنگ اول رو می زنم. اگه تا بیست
روز دیگه پول جور نشد، صندوق رو به پا می کنم.
۲۲۳-📚یادگاران، جلد ۳ کتاب شهید محمد ابراهیم همت، ص ۵۱
@sardaraneashgh
چهارده قرن، زمین میل تکامل دارد!
#آیهی_چهاردهم ، شوقِ تنزّل دارد!
چهارده قرن، #مادر_تاریخ در انتظار بلوغ فرزندانی است...
که با صیحهی جبرئیل، صف به صف چون کوهی استوار میایستند،
و سینه به سینه، عَلم مادر را به حسین زمان خویش میرسانند!
🌷امروز زمین، نفسهای عمیق خود را در بینالطلوعین تاریخ، میکشد،
تا فردا برای یاریِ آفتاب، نفس، کم نیاورد ...
🤲اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🤲
@sardaraneashgh
به روایت از همسر شهید :
در سال ۱۳۶۱ با#شهيد قنواتي ازدواج کردم حاصل ازدواجمان ۴ فرزند هست.
#شهيد بزرگوار در #لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) خدمت مي کردند چون من شاغل بودم در
کارهاي خانه و نگهداري از بچه ها کمک مي کردند.😭
🍃⚘🍃
خيلي #صبور بودن و نظرشون اين بود که #جنگ در دفاع از اسلام حد و مرزي ندارد و سرانجام براي مقابله با داعش و کفر به #سوريه رفتند و در منطقه حمص با اصابت ترکش به #شهادت رسیدند.😭
🍃⚘🍃
سرانجام #شهیدعلیرضا قنواتی هم درتاریخ 1394/7/11 در#سوریه _ حمص براثر اصابت ترکش به پهلوی راستش به آرزویش که همانا #شهادت بود رسید.
@sardaraneashgh
حاجاحمد میگفت :
اگر در پادگانت دوتا سرباز را
نمازخوان و قرآنخوان کردی
این برایت میماند.
از این پستها و درجهها
چیزی در نمیآید!👌👌👌
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خود امام زمان عجل الله
چه می فرماید؟ 😔
آقای رائفی پور
@sardaraneashgh
✨مجالس اهل بيت عليهم السلام را جدي بگيريد (چه ميلادهاي نوراني و چه شهادت ها) و توشه آخرت خود را از اين مجالس به ويژه مجالس سوگواري حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام و شهداي كربلا و اسارت عمه سادات خانم زينب سلام الله عليها فراهم آوريد و بدانيد كه بهشت حقيقي را مي توانيد در همين مجالس جست و جو كنيد.
✨حسين گونه و زينب وار زندگي كنيد و با همين حال به ديدار خدايتان برويد. ذكر و ياد مولايمان حضرت بقيه الله ارواحنا فداه را هرگز فراموش نكنيد و توسل به مادر سادات خانم زهراي اطهر را كار هر روزتان قرار دهيد. نيكي به مادرتان را فراموش نكنيد. او براي استحكام خانواده و تربيت شما خون دل ها خورد و استقامت ها كرد.
✍فرازهایی از وصیتنامه شهید
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_ابراهیم_عشریه
#بهشت_نشین
@sardaraneashgh
خاطره ای ناب از فرمانده #تیپ27 حاج احمد متوسلیان و عمليات فتح المبين
💠 عمليات #فتحالمبين، اولين عمليات بزرگي بود كه به #تيپ۲۷ واگذار شد. قبل از شروع عمليات، قرار بر اين شد گروهي براي شناسايي به منطقه اعزام شوند تا بتوانيم باشناخت بيشتر و حساب شده به دشمن ضربه بزنيم.
🔸كار شناسايي به پايان رسيد، تمامي برادران به خصوص #حاج_احمد و #حاج_همت متفق القول شدند كه بايد فكري به حال توپخانه دشمن كرد . دشمن با داشتن قبضه هاي فراوان در عقبه خود، مي توانست بر روي بچه ها آتش بريزد و تلفات زيادي بگيرد . اين مساله تنها گره كور عمليات بود كه مي بايست هر چه سريعتر فكري به حال آن مي شد . عاقبت پس از مشورت قرار شد گردان #حبيب_بن_مظاهر براي از كار انداختن و محاصره توپخانه دشمن وارد عمل شود . ساعتي از رفتن نيروها مي گذشت و ما هيچ اطلاعي از آنها نداشتيم : #حاج_احمد و #حاج_همت ساكت و آرام در گوشه اي از سنگر نشسته و به نطقه دوري خيره شده بودند. شايد به وسعت كار عمليات فكر مي كردند يا شايد هم ...
📞 ناگهان صداي خش خش بيسيم بلند شد و كسي از آن طرف با جملات رمز چيزي گفت : #محسن_وزوايی بود. آنچه كه #حاج_احمد از اين مكالمه متوجه شد اين بود: "ما راه را گم كرديم نمي توانيم پيش برويم . اصلا در اين تاريكي نمي شود جايي را ديد".
#محسن_وزوايی
#حاج_احمد
@sardaraneashgh
#به_سبک_شهدا
✅ شهید محسن حججی
🔹از بازار رد میشدیم.
خانم بی حجابی را دید!
سرش را پایین انداخت و گفت:
خواهرم جلوی امام رضا حجابت رو رعایت کن❗️
🔸با آرنج زدم به پهلویش: «ما رو میگیرن تا حد مرگ میزنن!»
🔹کوتاه بیا نبود:
«آدم باید امر به معروف و نهی از منکرش
سر جاش باشه؛ خون ما که رنگی تر از خون امام حسین نیست!» ❗️
[...]خودمانی تر که شدیم، گفت:
«از خدا و امام رضا یک خواسته دارم،
میخوام تو راه امام حسین شهید بشم.»
مکثی کرد و سرش را انداخت پایین.
🔻گفتم: «حاضر نیستم زجری که امام حسین کشید، تو بکشی.»
🔺گفت: «به خدا حاضرم، نمیدونی چه کیفی داره!»
📚سربلند | روایت هایی از زندگی شهید حججی
@sardaraneashgh
🔰انگشتر و تخت_بهشتے
💍روزے فاطمہ سلام اللہ علیها از پیامبر صلے اللہ علیہ و آلہ و سلم انگشترے خواست،
پیامبر(ص) فرمود:
فاطمہ جان! مےخواهے مطلبے بہ تو بیاموزم بهتر از انگشتر باشد؟
- آرے پدر جان!
- هرگاہ نماز شب خواندے از درگاہ خدا انگشترے بخواہ، ڪہ حاجت تو روا مےشود.
فاطمہ سلام اللہ علیها بہ دستور پیغمبر عمل ڪرد، پس از نماز شب حاجتش را از خدا طلبید، ناگاہ هاتفے ندا داد:
فاطمہ! انگشترے ڪہ مےخواستے زیر جا نمازت مےباشد.
✨زهراے مرضیہ گوشہ ے جانماز را بلند ڪرد، انگشتر یاقوتے را ڪہ بسیار گرانبها بود دید.
آن را بر انگشت ڪردہ و با خوشحالے بہ خواب رفت. در عالم رؤیا دید ڪہ در بهشت است و در آنجا سہ قصر زیبا را دید ڪہ نظیر نداشتند.
پرسید: این قصرها از آن ڪیست؟
گفتند: از آن فاطمہ دختر رسول خدا است.
فاطمہ سلام اللہ علیها داخل یڪے از آنها شد و بہ گردش پرداخت، تخت زیبایے را دید ڪہ بہ جاے چهار پایہ، سہ پایہ دارد.
❓پرسید: چرا تخت بہ این زیبایے سہ پایہ دارد؟
گفتند: صاحبش، در دنیا از خداوند انگشترے خواست لذا یڪے از پایہ هاے آن را ڪندند، انگشترے ساختہ بہ او هدیہ ڪردند.
بدین جهت آن تخت سہ پایہ است.
صبح ڪہ شد فاطمہ نزد پدرش رسول خدا آمد و ماجراے خوابش را براے پدر تعریف ڪرد.
پیامبر با چند جملہ پر معنا دخترش را موعظہ ڪرد و فرمود:
💠دخترم! دنیا براے شما نیست، آنچہ براے شماست، سراے دیگر است و وعدہ گاہ شما بهشت است. شما را با دنیاے فانے و فریبندہ چہ ڪار؟!
آنگاہ فرمود: فاطمہ جان انگشتر را بہ جاے خود (زیر جانمازت) بگذار. فاطمہ چنین ڪرد و بہ خواب رفت، در عالم معنا دید در بهشت وارد آن قصر شد، ڪنار تخت آمد دید چهار پایہ دارد.
از راز آن پرسید، گفتند: انگشتر باز گرداندہ شد، و پایہ چهارم در جاے خود قرار گرفت و تخت بہ شڪل اولیہ خود بازگشت.
✅آرے بهشت و نعمت هاے آن را اعمال خود ما مےسازد. و همچنین دوزخ را.
📗 بحارالانوار ،جلد ۹
@sardaraneashgh
پوستر| فرازی از وصیتنامه شهید «عدنان عباس قمیحه»
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حزب الله لبنان، عدنان عباس قمیحه خطاب به بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) آمده است: «سلام بر تو یا فاطمه الزهرا؛ سلام بر تو ای دختر رسول خدا؛ سلام بر تو ای مادر؛ ای رنج دیده و آزموده از سوی خداوند؛ سلام بر تو ای شکیبا و بردبار. بانوی من، من الآن زندهام در میان زندگان در حالیکه دنیای آنها میان ما جدایی افکنده. بانوی من، تمنا دارم بعد از شهادتم با شما در یک دنیا باشم و درحالیکه چشمانم را سرمه کشیدهام شما را ملاقات کنم. بانوی من، شما میدانید که آتش را به طیف وجود شما راهی نیست و بهشت آن را در برگرفته؛ به خدا سوگند به بهشت مشتاقم. گرچه اگر العیاذ بالله وجودتان در آتش هم باشد روح من به آن مشتاق خواهد بود.»
@sardaraneashgh
✍🏼 دستخط: خاک پای همهی شهدا و آرزومند مقام آنها. سیدعلی خامنهای
@sardaraneashgh
🤲 دعای عوام بهتر مستجاب می شود تا علما!
☘ شخصی از آیت الله طباطبایی پرسید:
🌱 «این دعاهای عربی را که عامه مردم بخوانند، نمیفهمند؛ آیا خواندن همان الفاظ آن دعاها- بی آنکه معانی آن را بدانند- اثری دارد؟!»
🌿 جناب علامه طباطبایی فرمودند:
👌 «اتفاقاً آن دعاها برای عامه مردم که زبان عربی و معانی آنها را نمیدانند بهتر مستجاب میشود
✨ زیرا نفس خود را به نفس امامان (علیهمالسلام) متصل میکنند و از خدا میخواهند هر چه امامان با خواندن این دعاها میخواستند، به آنان هم بدهد ولی ما به اندازه فهم خودمان از ان دعاها، از خدا میخواهیم!»
📖 زمهر افروخته ، ص۱۶۰
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎦 وقتی آقا و خانم تمرین میکنند که بعد از شنیدن خبر شهادت آقا، خانم چه عکسالعملی نشان بدهند...
#شهید_الیاس_چگینی
@sardaraneashgh
بعد از ظهر یكی از روزهای پاییزی، كه تازه چند ماهی از شروع اولین سال تحصیلی ابتدایی عباس می گذشت، او را به محل كارم در بهداری شهرستان قزوین برده بودم.
در اتاق كارم به عباس گفتم: پسرم پشت این میز بنشین و مشق هایت را بنویس.📝
سپس جهت تحویل دارو به انبار رفتم و پس از دریافت و بسته بندی📦، آنها را برای جدا كردن و نوشتن شماره به اتاق كارم آوردم.
روی میز به دنبال مداد می گشتم. دیدم عباس با مداد من مشغول نوشتن مشق است.✏️
پرسیدم: ـ عباس! مداد خودت كجاست؟
گفت: در خانه جا گذاشتم.
به او گفتم: پسرم! این مداد از اموال اداری است و با آن باید فقط كارهای مربوط به اداره را انجام داد. اگر مشق هایت را با آن بنویسی ، ممكن است در آخر سال رفوزه شوی.
او چیزی نگفت.
چند دقیقه بعد دیدم بی درنگ مشق خود را خط زد ❌و مداد را به من برگرداند.
(راوی: مرحوم حاج اسماعیل بابایی، پدرشهید عباس بابایی)
#تلنگر
#الگوی_خودسازی
#شهید_عباس_بابایی🌷
@sardaraneashgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌀🌀🌀🌀🌀🌀
_به فکر آینده نباشیم!؟
+به فکر آینده باش؛ ولـــــی...
#استادپناهیان
#پای_درس_استاد
اَلَّلهُمـّ_عجِّللِوَلیِڪَالفَرَج_اَلــــــسٰاعة 🌤
@sardaraneashgh
نقل میکنند که شاه عباس وقتی میدان نقش جهان را میساخت، دم دمای غروب خودش میرفت و مزد کارگران را میداد. کارگران هم برای دیدن شاه و هم برای گرفتن پول صف میکشیدند و خوشحال و قبراق مدتها در صف میماندند تا از دست شاه پول بگیرند.
در این میان عدهای بودند که کار نکرده بودند و روی خاک غلت میزدند و لباسهای خود را خاکی میکردند و در صف میایستادند تا بدون زحمت کشیدن حقوق دریافت کنند. وقتی نوبت به آنان میرسید، سر کارگرانِ عصبانی که کار نکردههای مرد رند را خوب میشناختند، به پادشاه ندا میدادند و کارگران خاکمالیشده را با فحش و بد و بیراه بیرون میانداختند اما شاه عباس آنها را صدا میزد و به آنها نیز دستمزد میداد و میگفت: من پادشاهم و در شان من نیست که اینان را ناامید برگردانم!
یا صاحب الزمان!
مدتهاست در بساط شما خودم را خاکمالی کردهام!
گاهی در نیمهی شعبان،
گاهی جمعهها،
گاهی در زیارت و گاهی در قنوت نماز، دعایتان کردهام!
میدانم این کارها کار نیست و خودم میدانم کاری نکردهام ولی خوب یاد گرفتهام خودم را خاک مالی کنم و در صف، منتظر بمانم تا دستمزد دریافت کنم.
ای پادشاه مُلک وجود!
این دستهای نیازمند،
این چشمهای منتظر،
این نگاههای پرتوقع،
گدای یک نگاه شمایند!
یک نگاه!
از همان نگاهها که به کارکردههای با اخلاصتان میکنید!
@sardaraneashgh
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#من_شهیدمیشوم
باخانواده عروس خانم قرار خواستگاری گذاشته بودیم . معمولا همه جا برای مراسم خواستگاری بزرگترها می روند . اما آقا محمود خیلی اصرار داشت که من همراهش باشم ؛ علت اصرار ایشان آشنایی مختصری بود که من با این خانواده داشتم . آقا محمود روز خواستگاری دنبالم آمد ؛ زمانیکه راه افتادیم از خانه بیرون برویم گفت :
حتما با این بنده خدا ( عروس خانم)
صحبت کن و بگو که من حداکثر پانزده سال
می توانم زندگی کنم !! با تعجب نگاهش کردم !! گفت : من شهید می شوم * ناراحت شدم ، نشستم و با عصبانیت گفتم : پس دختر مردم را اذیت نکن ، حالا که این طور است من نمی آیم . شما که می خواهی شهید شوی اصلا ازدواج نکن . خندید و گفت : عصبانی نشو خواهر من !! ازدواج سنت پیغمبر اکرم "صل الله و علیه و آله و سلم" است . و من برای پیروی از سنت پیغمبر اسلام "صل الله علیه و آله وسلم" ازدواج می کنم . محمود ازدواج کرد و چهار سال و نیم بعداز ازدواجش به فیض عظیم شهادت نائل آمد .
#خاطرات_شهید
#شهید_محمود_نریمانی🌷
راوی : #خواهر_شهید
#یاد_شهدا_صلوات
@sardaraneashgh