پشت آن درخت و کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودن . 📿همان جا خدا را صدا زدم و گفتم خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه میکند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه می گذرم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. 💨 خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. 💖 گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم ومناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم یا الله یا الله…😭 🗣به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده میشد به اطرافم نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد!!! همه می گفتند سبوح القدوس و رب الملائکه والروح… از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”🌹 📔در سال ۱۳۹۱ ،دفترچه ای که ۲۷ سال پس از شهادت احمد اقا داخل کیفی قدیمی که متعلق به ایشان بود ،بدست آمد .در آخرین صفحه نوشته بود که در دوکوهه مشغول وضو گرفتن بودم که مولای خوبان عالم حضرت مهدی(عج) را زیارت کردم...🌸💞 📚 کتاب عارفانه 🌹شهید احمد علی نیری🌹 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

🔺طرح تروریستی انفجار در کاظمین خنثی شد 🔹دولت عراق از خنثی شدن طرح تروریستی برای انفجار بمب در شهر مقدس کاظمین خبر داد 🔹فرد تروریست در یکی از هتل‌های شهر کاظمین دستگیر شده است 🔹مشخص شد او برادر تروریستی است که در ژوئن گذشته اقدام به انفجار بمب در این شهر کرده است/ تسنیم #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

سلیمان، ای سبکبارِ سفر تا خانه خورشید صدایم کن که برخیزم از این سنگ و سکون، من هم 🎥 شعرخوانی مصطفی محدثی خراسانی 🔺در آستانه اختتامیه نخستین کنگره ملی شعر «سردار سربداران» #سالگرد_دوم_حاج #قاسم_سلیمانی

سلام دایی من به نام ابوالفضل غفور زاده دراسفندماه سال 62 در جزیره مجنون به شهادت میرسه.این خاطره از رو از خاله شوهر دختر داییم نقل میکنم.دختر داییم در سالهای آخر عمرش که از بچگی با بیماری آسم دست و پنجه نرم می‌کرد خیلی حالش بد شده بود به حدی که در بهترین بیمارستان مشهد تحت درمان قرار گرفت ولی دکترای اونجا ازش قطع امید شدن. قبل از فوتش خاله شوهرش(شوهر خاله شوهرش شهید شده) شوهرش را در خواب می‌بیند که به طرف داییم میره ومیبینه که دسته گلی در دست دارد بهش میگه کجا میری دست گل واسه کی میبری داییم میگه دخترم زیاد اذیت شده میرم دنبالش بیارم پیش خودم. وبعداز چند روز از این خواب دختر داییم فوت می‌کنه. شهدا زنده اند. #خاطره_یکی_از_اعضا_خوب_کانال 🌷

به اون روز فکر کردیم؟ حواسمون هست تو یه لحظه دیگه همه چی تموم میشه؟ استاد مسعود عالی🌹 #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

📹 رونمایی از سردیس حاج قاسم توسط "کاروان هنری روایت حبیب" 🔺به‌مناسبت دومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج #قاسم_سلیمانی 📍اصفهان ۱۶ آذر ۱۴۰۰

🔴شوک به مزدوران سعودی در جبهه مارب ؛ انصارالله به وسیله بالگرد مواضع مزدوران سعودی را منهدم کرد 🔹منابع وابسته به دولت «منصور هادی» ادعا کردند نیروهای ارتش و کمیته‌های مردمی یمن برای اولین بار با یک بالگرد مواضع ائتلاف سعودی را در جبهه «مأرب» هدف قرار داده‌اند که این اقدام باعث غافلگیری آن‌ها شده است. 🔹این منابع مدعی شده‌اند این بالگرد نزدیک به سطح زمین پرواز می‌کرده و هدف قرار دادن آن چندان دشوار نبوده اما آن‌ها گمان کرده‌اند بالگرد متعلق به نیروهای خودی است و از شلیک به سمت آن خودداری کرده‌اند. 🔹ارتش و کمیته‌های مردمی یمن هنوز واکنشی به این خبر نشان نداده است. #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

🔴‏مزین شدن خیابان‌های بغداد به تصاویر شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی ‌المهندس در آستانه دومین سالگرد شهادت فرماندهان مقاومت ✍️ حسین کازرونی #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

🔴سکوت کن تا بتوانی از ده توبره بخوری! رحیم‌پور ازغدی: 🔹ظلم میبیند، انحراف اخلاقی و فکری میبیند حرفی نمیزند، چرا که میخواهد خودش را حفظ کند این شخص نه به فکر خداست نه مردم #آیا_میتوانند_جواب_خون_شهدا_را_بدند #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃

در خاطرات برادر مرندی آمده است : خاطره‌ای که از جلسات مشترک با ارتش ... دارم ، این است که در یک قرارگاه تاکتیکی مشترک ، نماز جماعت می ‌خواندیم . یک روز از یکی از سرهنگهای ارتش خواستند که پیش نماز شود. پای سرهنگ به شدت آسیب دیده بود. وقتی از او خواستند امام جماعت شود، رد کرد. چند تا از فرماندهان ما از جمله بروجردی اصرار کردند. هرچه سرهنگ گفت نمی ‌تواند نماز بخواند، قبول نکردند. او هم مجبور شد برود جلو صف نماز . رکعت اول را خواندیم . وقتی می ‌خواست برای رکعت دوم از جا بلند شود ، گفت: « یا حضرت عباس» . همه زدند زیر خنده و نماز به هم خورد. او برگشت و گفت : «بابا من که گفتم من رو جلو نفرستید» . او از شدت درد پا نتوانسته بود جلو خودش را بگیرد و گفته بود « یا حضرت عباس » . منبع : مجله کوله بار #نشرمطالب_صدقه_جاریه_است 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃