eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
6.3هزار ویدیو
105 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💌 🌕شهید مدافع‌حرم حمیدرضا زمانی ❣تانک در محاصره 🌻به روایت برادر شهید:«روزی به علت هوای گرم و وجود پشه‌ها، حمیدرضا به همراه همرزمش که راننده‌ی تانک بود، وارد تانک می‌شوند. در آنجا از روی کنجکاوی نحوه حرکت تانک را می‌پُرسد. 🌻چندروز بعد، داعش پیشروی می‌کند. آنها از دور شاهد بودند که تانک در میان نیروهای سپاه و داعش قرار گرفته است. ناگهان حمیدرضا به سمت تانک می‌دَوَد و سوار بر آن می‌شود و پس از چند حرکت اشتباه توانست بر تانک مسلط شود و آن را به عقب آورد. طبق گفته دوستانش، حمیدرضا ۲۵ ماشین و آمبولانس داعش را هم به غنیمت گرفت.» 🎁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات 💞اللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد💞 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ ❤️شـ‌هـيـد مـدافـع حـرم❤️ 💚 به روایت برادرشهید💚 وصـیـت نـامـه بعد از ،سپردم همه جا را دنبال اش گشتند.🍃 حتی توی وسایلی که در جامانده بود.اما وصیت نامه ای در کار نبود.🍃 چیز مکتوبی که از او موجود است ای است که برای خو در (ع) نوشته بود.☝️ این نامه را بعد از منتشر کردم.محض اطمینان،یکبار از درباره ی وصیت نامه سوال کردم.🙂 :یک بار در درباره ی وصیت نامه از او پرسیدم،پوستر را نشان داد و گفت: من این است.🙂☝️ پوستری از حاج همت در اتاق کوچکش روی کمد وسایل شخصی اش چسبانده بود.🙂 روی این پوستر،زیر تصویر همت این فراز از نامه اش نوشته شده بود،با خدای☝️ خود بسته ام تا آخرین خونم در حفظ و حراست از یک آن آرام و قرار نگیرم.🌹 🌸🌿🌸🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى 🌸مُحمَّــــــــدٍ وآلِ مُحَــمَّد🌸ٍ وعَــــجِّلْ فَـــرَجَهُـــم 🌷✨✨✨💫 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ نمازهـایت را عاشقـانه بخوان حتے اگر خسته اے یا حوصله ندارے ، تڪرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست. 🌺 شهید_دڪتر_چمران 🌺 🕊التماس_دعا در لحظات ملڪوتے اذان...🥀🥀 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
🛑 برخورد مغازه داران با فتنه کشف حجاب در تهران👌
‍ ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💞‍ وقتی به خانه برمیگشت پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد ،غذا می پخت، ظرف می شست . حتی لباس هایش را نمی گذاشت من بشویم . می گفت لباس های کثیف من خیلی سنگین است ؛ تو نمی توانی چنگ بزنی . بعضی وقت ها فرصت شستن نداشت . زود برمیگشت . با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباس ها نزنم . در کمترین فرصتی که به دست می آورد ما را به گردش می برد . 🌿به روایت همسر شهید 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
این اتفاقی را که می خواهم نقل کنم با یک واسطه از یکی از خادمان حرم رضوی شنیده ام. وی قسم جلاله خورد که این داستان واقعیت دارد حال می خواهید باور کنید یا نه: روزی پیرمردی به همراه دختری که رویش را با چادر پوشانده بود و وی را روی زمین می کشید وارد صحن روضه منوره حضرت رضا علیه السلام شد، جلوی او را گرفتم و پرسیدم با این وضع کجا میخواهی بروی. جواب داد، این دخترم هست و برای گرفتن شفا به محضر حضرت می برم، با درخواست من صورتش را باز کرد و شگفت زده دیدم که... https://eitaa.com/joinchat/2024079688C01c059a803
22.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:تین،العلق🦋 من سوره:تین :1الی8 :کامل من سوره:العلق :1الی5 :الاستاد:ابوالعینین شعیشع اجراشده:حرم مطهرحضرت علی بن موسی الرضا(ع) سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ بسم رب الشهدا و الصدیقین بازهم ساعت به وقت قـرار تپـش قلبــ❤️ـهاست برای شنیدن عاشقانه هایی که شهیدان خلق کردند زیارتنامه‌ی‌شهدا 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَےا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم شهید محمدهادی ذوالفقاری 🌹 شهید مصطفی زال نژاد 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
۶ ناچار به مشاور مذهبی که یکی از اقوامم بود زنگ زدم بهم گفت تهمت زدی و حالا باید پای اشتباهت بمونی و جبران کنی و حلالیت بطلبی..‌ یادم داد چطور بیان کنم که کمتر ازم دلخور بشن. گفت در تمام مدتی که عروس اون خونواده شدم خیلی از رفتارهای بظاهر انسان‌دوستانه غلط بوده. من اگه رضای خدا رو در نظر داشتم ‌که دیگه بابت ناسپاسی مادرشوهرم و همسرم نباید ناراحت میشدم چون با خدا معامله کرده بودم و اگر بخاطر رضایت بقیه می‌بود که باید همیشه راضی نگهشون میداشتم. بهم یاد داد چطور رفتار کنم تا هم در دایره ی صبر و طاقتم بگنجه و هم ناسپاسی بقیه رو نداشته باشم. بهم گفت حتی اگه دیگران خوبیهات رو نمیبینن تو بخاطر اینکه انسان خوبی باشی نباید از خوب بودن دست بکشی. خلاصه درس اخلاق بود یا زندگی.هرچی بود زندگیم رو نجات داد پایان کپی حرام
‍ ﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 💞‍ وقتی به خانه برمیگشت پا به پای من در آشپزخانه کار می کرد ،غذا می پخت، ظرف می شست . حتی لباس هایش را نمی گذاشت من بشویم . می گفت لباس های کثیف من خیلی سنگین است ؛ تو نمی توانی چنگ بزنی . بعضی وقت ها فرصت شستن نداشت . زود برمیگشت . با این حال موقع رفتن مرا مدیون می کرد که دست به لباس ها نزنم . در کمترین فرصتی که به دست می آورد ما را به گردش می برد . 🌿به روایت همسر شهید 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽ 🌹 زنـــگ خــنده با شهــدا ☺️ 🔸ای عراقی قاتل🔸 در خاطره ای از سردار عراقی، فرمانده لشکر پیاده ۱۷ علی بن ابی طالب(ع) آمده است: شب عملیات بدر، بعد از عبور از آبراههای هور فکر می کردم سنگر کمین دشمن پاکسازی شده است، غافل از اینکه دشمن از آن سنگر، حرکات ما را نظاره می کرد. 😶😬 و ناگهان از پشت سر، قایق ما زیر آتش تیربار سنگر قرار گرفت.🎇💣 دو تن از همراهــــانم و یکــی هم مجــروح شد. 😔❤ دو گلوله به سمت راست سینه ام اصابت کرد و ریه هایم را سوراخ و از پشت کمرم بیرون آمد… 😬 همان وقت، به چهار نفر از همراهان که سالم بودند، دستور دادم که برگردند،… و من با پیکر دو شهید، یکه و تنها ماندم… عراقیها آمدند، جیبهای ما را خالی کردند و قایق را هم به کنار سنگرشان بردند…🚥 بعد از آن دوباره عراقیها به طرف قایــق آمــدند و یــکی از آنها متـــوجّه شـد که من زنده ام و به صــــورتم آب ریخت.🌀 چشمهایم باز شد. 😵 مرا به سنگر خود بردند. دستهای مرا بستند و شکنجه ام کردند و اطلاعات می خواستند و حتی دوبار مرا با ریه تیر خورده به داخل آب انداختند. وقتی مرا از آب بیرون کشیدند، دیگر تنفس برایم سخت بود و با دست و پا زدن، خون و آب از ریه هایم خارج می شد. 🤕 آن ها هم ایستاده بودند تا ظهر شد. به آنها گفتم دستم را باز کنید تا بخوانم اما اعتنا نکردند. بااشاره نماز خواندم🕋 تا اینکه متوجه شدم عراقیها دارند وسایلشان را جمع می کنند تا عقب نشینی کنند.✌ آنها رفتند و مرا که دیگر رمقی نداشتم، تنها گذاشتند. تلاش کردم و دستهایم را باز کردم و به زحمت جلیقه ای پوشیدم و تصمیم گرفتم به داخل آب بروم و در نیزارها مخفی شوم. وقتی وارد آب شدم،آب به داخل ریه هایم رفت و دیگر قادر به نفس کشیدن نبودم.😬😵 با زحمت زیاد خودم را از آب بیرون کشیدم و بی حال روی زمین افتادم.😶 ناگهان متوجه صدای قایقهای خودی شدم. بچه های یکی از گردانهای لشکر قم آمدند. مرا شناختند و به عقب منتقل کردند. بی هوش شدم. در بیمارستان شهید دستغیب شیراز چشمهایم را باز کردم. بالای تخت من کاغذی زده بودند که نوشته بود: عراقی .... خانم پرستاری وارد اتاق شد و تا به تخت من رسید، محکم بر سر من کوبید 😶😬 و گفت: ای قاتل عراقی! اما من که بی رمق روی تخت افتاده بودم، به او گفتم: من عراقی نیستم، فامیلی من عراقی است😑😂 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ 📝 ❓می‌دونی با شهادت یاد چی افتادم؟ 👈🏻جمله ی معروف "حاج‌احمدکاظمی" 👈🏻که تو وصیتنامه‌ش نوشته: 🔹"خداوندا ! روزی شهادت می‌خواهم 🔹که از همه چیز خبری هست 🔹الّا شهادت . . . !! "💔 🔸میدونی ! 🔸فرقی نداره کجا باشی... 🔸لایق باشی هر جایی شهید میشی 👈🏻فرقی نداره مَرد باشی یا زن... 👈🏻فرقی نداره جنگ بری یا نری... 👈🏻تو لیاقت پیدا کن 👈🏻شهادت خودش میاد دنبالت ⚠️فقط کافیه لایق شی ⚠️عاشق شی اونوقت همه چی دست به دست هم میدن تا تو شهید شی ان شاءالله ... رفیق! این رو شهدا بهمون ثابت کردن،شک نکن. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃