#اندوه_طولانی ۵
اونجا خیلی براش توضیح دادم که ما به درد هم نمیخوریم اما همش حرف خودش رو میزد بهش قول دادم فعلا فکر ازدواج با هیچکس رو ندارم و میخوام مجرد بمونم.
ازم که جدا شد تا چندروز دوباره خبری ازش نشد.
هراز چندگاهی بهم زنگ میزد یه روز عاشق و دلتنگم بود و روزی متنفر ازینکه داشتم بهش خیانت میکردم.کاملا مطمین بودم فرشید به درد ازدواج نمیخوره یجورایی مشکل شخصیتی داشت.
از طریق بچه های فروشگاه تونستم ادرس خونه پدرش رو پیدا کنم.
یه روز وقتی که مطمین بودم خونه نیست سراغ پدر و مادرش رفتم و همه چی رو گفتم.
اولش کمی از حرفام ناراحت شدند ولی بعد پدرش گفت پسرم مشکل روانی داره و دوسال هم تیمارستان بستری بوده برای اینکه از بیکاری فکر و خیال نکنه میفرستادمش فروشکاه رفیقم که مشغول بشه
ادامه دارد...
کپی حرام
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺
🌸
📨#خاطرات_شهدا
🟣شهید سعید سیاح طاهری
💠عذرخواهی از یک جوان
🎙راوے: دوست شهید
پیــــرمــــردی👨🦳
در مراسم شهادتِ حاجسعید،
خیلــــی بیتابــــی میکــــرد
پرسیدم ببخشیـــد پدرجــــان👋
شما چهکارهی آقای طاهری هستی؟
گفتش
کارهای نیستم😊
ولی چندوقت پیش،
آقاسعیــــد اومده بود
دَم درِ خانهی ما، در زده بود🚪
دیدم این آقاست
به من گفت پسرت خونه است؟
گفتم بله
گفتش میشــه صــداش کنیـــد⁉️
با خودم گفتم:
این دیگه چی میخواد درِ خونهی ما🧐
بچهام با حزباللهیها سروکار نــداره📿
بچهی ما که ژیگولیــــه🤹
به پسرم گفتم:
بابا برو دم در! یکی کارِت داره⛱
پسرم که اومد پایین،
دوتاییشون پریدن تو بغل هم🫂
قبل از خداحافظی،
یه هدیه هم داد به پسرم و رفت🎁
به پسرم گفتم:
بابا ایشونو میشناختی؟
گفت: نَه بابا ولی
چند روز پیــــش🌤
داشتم تو خیابون راه میرفتم
ایشون با ماشینــــش عبور کرد🚗
آبِ زیرِ تایرِ ماشینش🌊
ریخــــت روی شلــــوار من👖
من یه دادی زدم و ناسزایی گفتم🤭
ماشینه ایستاد
و ایشون اومد پایین!👣
وای بابا باورت نمیشه
ولی نیمساعت داشت از من
عذرخواهی میکرد و میگفت:
پسرم منو ببخش💔
پسرم من حواسم نبود!
دیگه نگفت من یک چشم ندارم🧏♂
اصلا نصف اینور نمیبینم!
بعد از عذرخواهی گفت: پسرم!
میشه نشانی خونهتون رو بهم بدی🗺
با ترس و لرز دادم!😨
الان هم اومده بود در خونه🏡
برام یه شلوار جین هدیه آورده بود😘
🎂#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
💐اللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد💐
•┈┈••✾❀💕💜💞❀✾••┈┈•
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
📌 شرمندهام آقا!...
🔸 تولد شماست. امروز به هر کسی رسیدم، گفتم: عیدتون مبارک! ولی راستش از شرم، جرأت نکردم سرم را بالا بگیرم! ترسیدم با شما روبهرو شوم...
🔹 کاش از این هزار و صد و هشتاد و خوردهای سال، فقط چند لحظهاش را منتظر شما بودم…
شرمندهام آقا! اما اگر روزی چشمانمان به هم افتاد، مرا دریاب. مثل همیشه... به رویم نیاور…
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
📝 #دلنوشته_مهدوی ؛ #نیمه_شعبان
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
لُکنت...
فقط از کار افتـادنِ
زبان نیست...
چشم ها هم
گاهے روی
چهـره گیر مےکنند...😰😭
#مادران_شهدا
#چشم_انتظاری
#مادران_شهدای_مفقودالاثر
#شهدادستهایمرابگیرید.
🍃🌸الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌸
🍃شبتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 💔
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
#چرا_خانــمها_شهـــید_نمیشن⁉️
#حاج_آقا_پـنــاهـــیـان:
🔴 چون به شهادت احتیاج ندارن این
آقایونن که باید شهید بشن، تا به سعادت
برسن😊
🔴 خانم ها یه تحمل بکنند تو خونه،
اجر یه شهید رو بهشون میدن
دیگه نمیخواد کار زیادے بڪنن 😊
🔴 خانمها واقعا امکانات معنویشون بالاست
فقط باید بدونند ڪجا باید چیڪار ڪنند
مرد بداخلاقشو تحمل ڪنه, بچه " #ولایتمدار " میشه...
🔴 اون رفتارهایے ڪه براے آقایون گفتیم هم همین تاثیر رو داره...
🔴 همون روز اول ڪه حضرت ام البنین(س)
اومدن تو خونه حضرت ،
حسنین ڪسالت داشتند، شروع ڪرد به تیمار ڪردن...
🔴 تا سالها به احترام بچه هاے حضرت،
خودشون بچه دار نشدند...
🔴 بعد ڪه چهار پسر آورد،
همیشه به پسرانش تاڪید میڪرد؛↓
📌 من ڪنیز بچه هاے امیرالمومنین(ع) هستم
و شماها خدمتگزاران بچه های آقا هستید...
🔴 " #مــادر" ولایتمدار تربیت میڪنه
مادرهاے بزرگوار! نقشتون ویژه هست
به حق حضرت ام البنین یه همت بزرگے بڪنید،در تربیت بچه ها...😊
🔴 پدر اگر امیرالمؤمنین هم باشه،
نمیشه نقش" #مادر " رو انڪار ڪرد...
دخترها رو دارید تربیت میڪنید،
به گونه ای خاص تربیت بڪنید
ڪه پس فردا ام البنین باشند.
🕊🌹أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌹🕊
🦋🦋🦋
#فقط شهدا را که #تفحص نمی کنند!
گاهی باید آدم های زنده(#مرده) را هم
تفحص کرد و پیدا کرد!!
خود شان را...
#دل شان را...
عقل شان را...
.
گاهی در این #راه پر پیچ و خم!
مردانگی ، غیرت ، #دین ، عزت ، شرف ، #تقوا...
را گم می کنیم...
.
نمی گوییم نداریم!
داریم!
اما #گم می کنیم...
.
باید گشت و پیدا کرد...
نگردیم، وِل معطل هستیم!
باید بگردیم و در این #رمل زار دنیا!
که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر #رمل های #دنیا گم کند...
.
خودمان را پیدا کنیم...
ببینیم کجای قصه ایم...
کجای سپاه #مهدی عج هستیم...
کجا به درد #آقا خوردیم...
کجا #مثل آقا عمل کردیم...
.
کجا مثل #شهید دستواره؛
اینقدر کار کردیم تا از #خستگی خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم!
.
کجا مثل #شهید ابراهیم هادی برای فرار از
گناه چهره مان را ژولیده کردیم...
.
.
حرف آخر!
به قول بچه های #تفحص؛
نقطه صفر صفر و #گرا دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست...
.
همون #مادری که وقتی #شهید برونسی؛
راه را در #عملیات گم کرد!
وقتی #توسل به مادرش حضرت زهرا کرد!
.
حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!!
رفتند و #مسیر را پیدا کردند...
.
پس #گرا و نقطه صفر صفر!
دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست...
#سلام شبتون ذاکری و عاقبتتان شهدایی
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
﷽
🌷سربند یا زهرا(س)...🌷
همراه نيروهاے عراقے مشغول تفحص پیکر شهدا بوديم. فرمانده اين نيروها دستور داده بود در ظرفے کہ ايرانےها آب مےخورند، حق آب خوردن ندارند!
همکلام شدن با ايرانےها خشم اين افسر را در پـے داشت.
✳️نمی دانم چه شد گه مدتی بعد همين افسر بہ من التماس مےکرد کہ تو را بہ خدا اين سربند گه همراه پیکر شهید پیدا شد را امانت بہ من بده.
من همسرم بيماره، بہ عنوان تبرّک ببرم، براتون بر مےگردونم!
✅روے سربند نوشتہ شده بود «يا فاطمة الزهرا(س)»
داخل يک نايلون گذاشتم و تحويلش دادم. اول بوسيد و بہ چشماش ماليد. بعد از چند روز برگرداند. باز هم بوسيد و بہ سينہ و سرش کشيد و تحويلمون داد.
از آن بہ بعد سفره غذاے عراقےها با ما يکے شد. سر سفره دعا مےکرديم، دعا را هم اين افسر عراقے مےخواند.
📚برگرفته از کتاب شهید گمنام.
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره:النبا🦋
#آیه:33الی36
#القاری:الاستاد:عبدالباسط محمدعبدالصمد
#سلطان القرا
#حنجره طلایی
#صدای ملکوتی
سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید.
شهید سید مجتبی علمدار
شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
🍃┅🦋🍃┅─╮
@shahidma
╰─┅🍃🦋🍃
🌹🕊 #زیارتنامهیشهدا 🕊🌹
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم
#سلام_بر_شهدا 🌹
🦋🦋🦋
﷽
🌷سربند یا زهرا(س)...🌷
همراه نيروهاے عراقے مشغول تفحص پیکر شهدا بوديم. فرمانده اين نيروها دستور داده بود در ظرفے کہ ايرانےها آب مےخورند، حق آب خوردن ندارند!
همکلام شدن با ايرانےها خشم اين افسر را در پـے داشت.
✳️نمی دانم چه شد گه مدتی بعد همين افسر بہ من التماس مےکرد کہ تو را بہ خدا اين سربند گه همراه پیکر شهید پیدا شد را امانت بہ من بده.
من همسرم بيماره، بہ عنوان تبرّک ببرم، براتون بر مےگردونم!
✅روے سربند نوشتہ شده بود «يا فاطمة الزهرا(س)»
داخل يک نايلون گذاشتم و تحويلش دادم. اول بوسيد و بہ چشماش ماليد. بعد از چند روز برگرداند. باز هم بوسيد و بہ سينہ و سرش کشيد و تحويلمون داد.
از آن بہ بعد سفره غذاے عراقےها با ما يکے شد. سر سفره دعا مےکرديم، دعا را هم اين افسر عراقے مےخواند.
📚برگرفته از کتاب شهید گمنام.
التماس دعای فرج و شهادت یا علی مدد
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
دلتنگی...🕊
آرزوهایم...
زیاد نیست...
بزرگ است...
دست نیافتنی ست...
اما...
آرزو بر جوانان عیب نیست!
هست
یعنی میشود؟؟
روزی...
اسم من هم شهیده شود؟؟
خدایا من گناهکارم...
قبول...
اما فضل تو کم نیست؛هست؟
مهربانی ات دریاست و لطفت بی همتا...
میشود روزی بگویند:
فلانی
هم
شهیده🌹
شد...🕊
سر سجاده کارم شده
دعا و اقتدا به شَه کرب و بلا...
خدایا!💔
گناهکار تر از حُر هستم؟؟؟
توبه کرد ؛ برگشت!!..
و شهید هم شد....
تازه فهمیدم مردن بی فایده است...
باید شهید شد....
اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیل_الله 🕊
باید_شهیدانه_زیست_تا_که_شهید_شد.
🦋🦋🦋
#اندوه_طولانی
ولی ظاهرا شما همه چی رو خراب کردی چون پسرم هنوز کاملا خوب نشده و دکتر گفته اصلا شرایط ازدواج نداره.
با شرمندگی گفتم ولی من نیومدم که ازتون بخوام بیایین خواستگاری من.اومدم ازتون بخوام پسرتون بی خیال من بشه. چند روز بعد باهام تماس گرفت و گفت حال فرشید بدتر شده گفت اون دچار اختلال شخصیتیه و دکترش گفته حضور من تو زندگیش روند درمانش رو دچار مشکل کرده و اگه الان بخوایم بیرون بکشیم اوضاعش بدتر از قبل میشه.نمیدونستم چیکار باید بکنم. اگه خونوادم میفهمیدند بدبخت میشدم.تنها کاری که تونستم بکنم این بود که دیگه از خونه بیرون نرم تا فرشیدمن رو نبینه.دوسال از اون ماجرا میگذشت و من همه خواستگاران خوبم رو بخاطر فرشید ردمیکردم. خودمم دچار افسردگی شده بودم. فرشید هرروز وضعیت روحیش بدتر از قبل میشد پدرومادرش هم از جهت مالی وضعیت خوبی نداشتند و نمیتونستند دوباره بستریش کنند و من هم دیگه نمیتونستم به اون وضعیت ادامه بدم، دلم رو به دریا زدم و به فرشید زنگ زدم و گفتم من دوست ندارم با تو ویا با هیچ کسی ازدواج کنم.اومد دم خونمون ابروریزی راه انداخت تا مدتها روم نمیشد تو چشم خونوادم نگاه کنم.پدرومادرم ازم دلخور و دلشکسته بودند.من بخاطر دوستی بافرشیدهمهایندهموتباهکرده.بودم،خواهرای کوچکترم کم کم به سن ازدواج رسیدند اما برای منی که اون افتضاح رو به بار اورده بودم دیگه خواستگار نیومد و الان که سالها از اونموضوع میگذره مجردم و در حسرت زندگی مشترک و عشق و محبت همسر و فرزند میسوزم
پایان.
کپی حرام