﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
﷽؛
وَجاهِدوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ
هُوَ اجتَباكُم وَ ماجَعَلَ عَلَيكُم فِيالدّين
آبان ۱۳۶۱ ، قبل از عملیات محرم
تعدادی از رزمندگان زرهی لشکر۸ نجف
در کنار رودخانه دویریج در حال قرائت
کلامالله مجید هستند...
#انس_با_قرآن
#دفاع_مقدس
🔥 تل آویو
#طوفان_الأقصى
#پایان_اسرائیل
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
از دست روزگار تنم تیر می کشد
جای مصیبت و محنم تیر می کشد
ازمن نمانده جزدوسه تاتکه استخوان
هرآنچه مانده از بدنم تیر می کشد
رفتم حمایت ازتوکنم،بازویم شکست
گفتم #علی، ببین دهنم تیر می کشد
این سینه ای که شد سپردردهای تو
وقت نفس نفس زدنم تیر می کشد
از بعد روز کوچه و سیلی و صورتم
هر روز صورت حسنم تیر می کشد
ازبس که زینب ازغم من سینه میزند
جسم کبود سینه زنم تیر می کشد
وقتی حسین بی کفن افتدبه روی خاک
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #خامس_آل_عبا
#بهیادشهیدمدافعحرمروحانیعلیتمامزاده
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
#سالروزشهادت.....🕊🌸
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
یک تڪه جواهرید، نورید شما
اسطورۀ غیرت و غرورید شما
رفتید اگر چه، زود برمیگردید..
زیرا که ذخیرۀ ظھورید شما :)
#حااجی جوون............❤️🩹
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
آخرین مرخصی شیخ شهید...درکنار حاج آقا موسوی مسابقه تیراندازی با تفنگ بادی...
🌷 نحــــــــــوه آشنایي شهید تمامـ زاده با لشڪر فاطمیوڹ🌷
جت الاسلام علی تمام زاده" یا همان "ابوهادی" از روحانیون حاضر در تیپ فاطمیون رزمنده ی ایرانی لشکر فاطمیون که درس طلبگی را از 18 سالگی آغاز کرد و سال های آخر زندگی خود را در جبهه های سوریه گذراند. آشنایی شهید تمام زاده با فاطمیون به نزدیک دو سال قبل برمی گردد. زمانی که لشکر فاطمیون با حضور ابوحامد در آغاز مسیر سرافرازی رزمندگان اسلام در سوریه فعالیت های جدی خود را شروع کرد شیخ علی تمام زاده خود را به جمع نیروهای رزمنده رساند و با اینکه بعد از مدتی مجبور به بازگشت شد اما با پیگیری ابوحامد به جمع نیروهای فاطمیون بازگشت.و به فعالیتهای خود علیه تکفیریهای داعش ادامه داد.
#سالروزشهادت.....🕊🌸
🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات🦋
الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم
صبحتون شهدایی و مملو از دلتنگی برای شهدا 🥀🥀
🦋🦋🦋
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
#شهیـدمدافعحرمـ
|💔| #پاسـدارشهیـدهادےزاهـد🌼
تاریخ تولد: ۱۳۵۸/۰۱/۰۱
محل تولد: تهران
تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۸/۱۶
محل شهادت: حلب_سوریه
وضعیت تأهل: متأهل_دارایدوفرزند
محل مزار شهید: بهشتزهرا(س)
#دربارهےشهیـد👇🌹🍃
✍...از مستشاران نظامی که از ابتدای حضور متشاران و مدافعان حرم در سوریه حضور داشت..شهید هادی زاهد وصیت کرده است ثلث اموالش را مصروف محصلان و دانشآموزان مستمند کنند.
#ختمصلواتبهنیابتتعجیلدرامرظهور
#یوسفزهرا(عج)
#سلامتیرهبرعزیزمان #امامخامنهای🥀
#بهنیابتشهیدهادیزاهد
#اندازهارادتتانبهشهداگل #صلواتهدیهکنید
🦋🦋🦋
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
.
#فقط شهدا را که #تفحص نمی کنند!
گاهی باید آدم های زنده(#مرده) را هم
تفحص کرد و پیدا کرد!!
خود شان را...
#دل شان را...
عقل شان را...
.
گاهی در این #راه پر پیچ و خم!
مردانگی ، غیرت ، #دین ، عزت ، شرف ، #تقوا...
را گم می کنیم...
.
نمی گوییم نداریم!
داریم!
اما #گم می کنیم...
.
باید گشت و پیدا کرد...
نگردیم، وِل معطل هستیم!
باید بگردیم و در این #رمل زار دنیا!
که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر #رمل های #دنیا گم کند...
.
خودمان را پیدا کنیم...
ببینیم کجای قصه ایم...
کجای سپاه #مهدی عج هستیم...
کجا به درد #آقا خوردیم...
کجا #مثل آقا عمل کردیم...
.
کجا مثل #شهید دستواره؛
اینقدر کار کردیم تا از #خستگی خوابمان نبرد بلکه بیهوش بشیم!
.
کجا مثل #شهید ابراهیم هادی برای فرار از
گناه چهره مان را ژولیده کردیم...
.
.
حرف آخر!
به قول بچه های #تفحص؛
نقطه صفر صفر و #گرا دست مادرمان زهرا سلام الله علیها ست...
.
همون #مادری که وقتی #شهید برونسی؛
راه را در #عملیات گم کرد!
وقتی #توسل به مادرش حضرت زهرا کرد!
.
حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!!
رفتند و #مسیر را پیدا کردند...
.
پس #گرا و نقطه صفر صفر!
دست مادرمان حضرت زهرا سلام الله علیها ست...
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
🍃هزار و چهارصد و اندی سال پیش، میثم ها را به تاوانِ عشق و محبت #علی (ع) آویزِ نخل ها میکردند. امروز هم مقدر است میثمی متولد شود تا جُرمَش #عشق به علی(ع) و آلِ علی(ع) باشد!!
🍃بیست و سومین روزِ اردیبهشت ۶۳ سربازی از لشکرِ عاشورایی در آغوش #دنیا چشم گشود...نامش را #میثم نهادند تا نمونه عینی میثمِ تَمّاری شود، کشته به عشقِ علی(ع)❤
🍃برادر شهید بود و عاشق اهل بیت(ع) و دست پرورده مادری که با شیره جان، عشق #حسین(ع) را به کامِ شیر پسرش میداد🙂
🍃به واسطه پدر پایش به #مسجد و #هیئت و #بسیج باز شد تا اینکه در سال ۸۰ لباسِ مقدس پاسداری را به تن کرد. زمزمه جسارت به #حرم_آل_الله(علیهم السلام) آرامش را از جانش ربود.
🍃بابایِ مهربان، فاطمه زهرا و فاطمه کوثر را به بانوی #زینبیاش میسپارد و خود راهی دیار #عشق میشد. از #حضرت_زینب(س) خواسته بود شرمنده حضرت سقّا (غیرت الله) نشود که نشد.
🍃بعد از مقاومت بسیار، حین برگرداندن #پیکر همرزمش، خود نیز شهد شیرین #شهادت را نوشید. تیری که سرِ میثم را به پای #نگارَش انداخت...
🍃روزی که در #معراج پیکرش را به آغوش برادرانش سپردند، دستی در بدن نداشت. میثم، بر نخلِ عشقش به علی(ع) آویز شد و میثم وار، نه زبان و دست که #سر و دست هایش را در راه معشوقش فدا کرد😔
🍃وصیت کردی مزارت سنگ نشود و تنها "کلنا عباسک یا زینب"رویش نقش بزنند. حالا مزارت جاییست که حسِ "سرد نبودت" را به "گرمی حضورت" تبدیل میکند تا دخترها طعمِ شیرینِ داشتنت را به کام بکشند و دلگرم باشند به حضورِ #پدرِ آسمانی خود🌺
♡ #شهادتت_مبارک،بابا میثمِ فاطمه ها♡
🍃به مناسبت سالروز #شهادت #شهید_میثم_مدواری
🔷تاریخ تولد : ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۳
🔷تاریخ شهادت : ۱۶ آبان ۱۳۹۴
🔷مزار : قطعه ۲۹ بهشت زهرا
🔷محل شهادت :حلب
#اعتیاد 4
با ترس کنارش نشستم. اشکی از گوشه چشمم جاری شد. مهدی نگاهم کرد و با عصبانیت گفت_ باز چه مرگته؟
کمی من من کردم_ هیچی تو یخچال نداریم..تورو خدا مهدی....
اجازه نداد حرفمو کامل کنم و با تشر داد زد_ چه میخوای از جون من؟ بذار راحت باشم!
پته تته کردم_ میگم تو یخچال چیزی نیست .
عصبی غرید _ خب بگو باباجونت پرش کنه! صدام بدجوری میلرزید_ بابام چقدر به فکر ما باشه؟
خیلی عصبی بود_ مگه بابات نگفت که یا من بیاین؟ چرا ولم نکردی زن؟ الانم برو گمشو پیش همون بابا جونت من پولی ندارم!
همونطور نشسته بودم و اشک میریختم که اینبار صدای دادش تمام تنمو لرزوند_ گمشو!
از جام پریدم و به سرعت اتاق رو ترک کردم.
اشکام پشت سرهم جاری شدن. چیزی تو خونه نداشتیم و از روی اجباری بازم به بابام زنگ زدم و بهش رو انداختم.
بابام هم که طبق معمول روی دخترش رو زمین ننداخت.
ادامه دارد.
کپی حرام.
﷽یاد خاطرات عاشقان خدا ﷽
.
#همشیره ی مشتی و شهداایی!!؟؟
#زیبــاترین پنجــره ی دنیا برای شهدااااااا،
. قــاب چــادر توست! ⇤وقتی چـادرت را کمی روی صورتت می کشی و با غـرورتمــام از انبـــوه نـــگاه نـ↯ـامحرمان عبور میکنی،⇣
آنگاه تو میمانی و ←نورُ علے نور→
و چه زیباست انعکاس ⇦حیـــــا⇨از پشتِ این سنگـرِ سادهٔ سیاه سنگین ...
#محجبه واقعی؛
حجـابش را در شبکــه های اجتمـاعی محکـم می گیرد !
وحجــاب "گفتــارش"را محکــم تر!
#خوشبختی یعنی لایق لبخند آقایی ( مهدی زهرا )
با #خدا باش و پادشاهی کن همشیره ی باامراام...
Ghasedake par par shodeh 🖤
🦋🦋🦋
👇👇👇👇#شهید_مدافع_حرم
#وحید_فرهنگی_والا🌹 (دلنوشته همسر شهید)
بسم الله...
چه ضدونقیض اند روزهای پس ازتو برایم ...
وقتی خاطرات هجوم می آورند بر دل وجانم خیال می کنم که همین دیروز بود آخرین خداحافظی مان اما وقتی به روزهای نبودنت فکر می کنم انکار چندین سال است که این زخم ها وتنهایی برتنم جا خوش کرده اند.... حرفهایم تکراریست برایت اما باور کن که هنوز باور نکرده ام نبودنت را ته دلم خالی می شود وقتی فکر میکنم که دوسال گذشت!!!!
عزیزترینم ...بهترینم ...سایه سرم در این مدت نبودنت خیلی سعی کرده ام که مردانه بایستم پای تمام سختی ها اگر جایی از دستم در رفت وباعث نگرانیت شدم حلالم کن ... میدانم که چه مقامی نزد خدا واهل بیت داری آرامِ جانم تمام حرف من بعد از شهادتت این بود که مبادا فراموشم کنی کنار اهل بیت(ع) مبادا رفیق نیمه راهم باشی که میدانم نیستی ...گوارای وجودت هرآنچه نصیبت شد به خاطر این از خودگذشتگی وشهامتت....
خدایا چه چیزی از این بهتر که بعد از مرگمان نیز چراغ راهِ دیگران باشیم وچه چیزی بالاتر از شهادت!!!
#همسرانه_(شهید_وحید_فرهنگی_والا_)
بعد از تو جز صراحت این درد آشنا
چیزی نصیب این من تنها نمی شود
به مناسب سالگرد شهادت
این روزهای پاییز خیلی از همسران شهدا چشم به راه بودند و عشق شان بر روی دست ها آمد
#یا_زیب_یا_عمه_سادات
#سربازان_اسلام
حاجی پور ...
مسئول آموزش رزمندهها
در لشکر۲۷ محمدرسولالله ﷺ بود.
در اولين جلسه کلاس
با خنده به بچهها گفت :
« من يک مقني هستم »
قبلا کارم کندن چاه و قنات بود ؛
تا اينکه انقلاب پيروز شد ،
من چندسالی به کردستان رفتم
در آنجا با اشرار و ضدانقلاب جنگيدم.
مدتي بعد حاج همت از من خواست
که به لشکر ۲۷ بروم به او گفتم:
«حاجي، من جنگ کوهستاني کرده ام
جنگ در دشت و بيابان را بلد نيستم »
بالاخره با اصرار حاج همت
وارد لشکر ۲۷ شدم و حالا
در خدمت شما هستم...
لهجه زيبای آذری او و صداقت کلامش
بچهها را شيفته او ڪرد.
با اتمام کلاس
حاج همت به حاجی پور گفت:
« آنقدر نگو من مقنی هستم ،
ما همه سرباز اسلام هستيم و
براي دفاع از انقلاب اسلامی
ڪنار هم جمع شدهايم»
در جلسه بعدی کلاس
علیاکبر با شادی وارد اتاق شد
نگاهی به رزمندهها انداخت و گفت:
« برادران ، سرورم همت گفته است
که من از اين به بعد نگويم که مقنی هستم
و من بنا بر اطاعت از فرماندهی
از اين پس ديگر نمیگويم
انشاءلله همه ما سربازان اسلام هستيم»
✍ راوی: همرزم شهید
#شهید_سردار_علیاکبر_حاجیپور
#فرمانده_تیپ_عمار_لشکر۲۷
#سالروز_شهادت
🦋🦋🦋