29.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«چه کربلا نرفتهها، که کربلایی شدن...»
بی قراری شهید فخری زاده برای سفر کربلا
🔹 میدونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده، کربلا نرفته بود؟!
◇ ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
◇ یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین(ع) نرفتم یه بار برم و بیام..
◇ حاج قاسم بهش گفته بود: محال نیست، اما من موافق نیستم.
◇ چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!!
◇ روایت حاج حسین کاجی از شهید گرانقدر فخری زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صحنه زیبا رو از دست ندید😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀مسیر پیاده رویی اربعین #شهیدمدافع_حرم_حسین_معزغلامی🌷🌷
درمسیرنجف تا کربلا😔😭
8.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تنها_طلایهدار_زیارت_نرفتهها...
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹🏴
🌹محله انبیا🌹
@camsha
ڪربلا تعظیم ڪن،
پیرِ قبیله میرسد،
ڪوچه وا ڪن باادب،
دارد عقیله میرسد!
آقای خوبیها...
ڪربلا را چگونه ساختی ڪه اینگونه آرام میڪند هر دل بی دل را وقتی قدم به خاڪش میگذاری؟!
آقای مهربانم...
ڪربلا چگونه است ڪه به دست فراموشی میسپارد تمام غم و غصههای دنیا را و تمام غصهات میشود دیدن حرم و ضریح و…
ڪاش میشد بیاییم و بمانیم و…
اربعین ڪه میآید، باید از زینب گفت؛ از حاصل زخمها و نمازهای نشستهای ڪه هنوز او را به یاد دارند.
اربعین میآید؛ اما تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام باید جست. اربعین میشڪفد و نام زینب گل میڪند. زینب از آن چه یزیدیان شرمزده هراس داشتند هم بالاتر بود. زینب علیهاالسلام ، با خطبهای از غربت در میان هلهله زنان شام، گل گریه ڪاشت.
اربعین است و ڪاروان تأثیرگذار عشق آمده است. فرزند مڪه و منا ـ زینالعباد ـ آمده است؛ پیڪ انقلابگر، برای شامیانی آمده است ڪه دلهاشان از بنای مسجد دمشق هم سختتر بود.
اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار و وارثان خون و روشنی.
چهل روز پیش ...
چهل روز از اشڪ های ڪربلا میگذرد؛ قطراتی ڪه حاوی پیام فتحاند و دلاورمردی. امروز «جابر» و «عطیه» خود را به مدفن حنجره آزادگی رساندهاند.
در چهلمین روز، تنها چیزی ڪه برای همه تداعی میشود، حدیث خون و پیروزی است.
چهل روز گذشت. نه اشکها در چشم دوام آوردند، نه حرفها بر زبان! روایت درد، آسان نیست. خاکهای بیابان میدانند ڪه سیلی آفتاب یعنی چه؟
تشنگی را باید از ریگهای ساحل پرسید تا بگویند آب به چه میارزد؟
هم ڪوفه از سڪوت پر بود و هم شام. تنگ راههای شام، انتظار ڪشیدند تا صدای قدمهای ڪسی بگذرد و دریغ! مسلمانان شهر بیگانهاند، غریبهاند با برادران خویش! حرفها فاسد شدهاند پشت میلههای زندان سینهها. دستی بیرون نمیآید ڪه سلامی را پاسخ دهد. فریاد را از قاموس ڪوفه و شام ربودهاند. ارادهها را چپاول ڪردهاند. دستها را بریدهاند. به آدمها یاد دادهاند خم و راست شوند. ڪسی نمیداند شجاعت چیست و جوانمردی را با ڪدام قلم مینویسند؟ چهل روز گذشت؛ نه از آب خبری شد، نه بابا! آسایش از فراز سرمان پر ڪشیده بود. چشمهایمان به تاریڪی خرابه عادت ڪرده بود. اشڪ هایمان را چهل روز است ڪه نشستهایم! چهل روز است ڪه از پا ننشستهایم. زنجیر بر دستهایمان نهادند و در میدانهای شهر گرداندند؛ غافل ڪه چلچراغ را به دیار شب میبرند. خواب ڪودڪانمان را آشفتند تا بر مصیبتمان بیفزایند؛ غافل ڪه ما صبر را سالهاست میشناسیم؛ ما صبر را در خانه علی علیهالسلام آموختهایم.
از دشنه و دشنام ڪم نگذاشتند. از «گرد و خاڪ ڪردن» ڪم نگذاشتند تا حقیقت پاڪیمان پوشیده شود؛ ولی چه باڪ! حقیقت، بینیاز از این گرد و خاڪ ڪردنهاست. حضرت دوست اگر با ماست، چه باڪ از این همه دشمنی! زبانها را دستور به سڪوت دادند؛ ولی آنچه البته نمیپاید، سڪوت است.
قلبها را نتوانستند باز دارند از اندوه.
مغزها را نتوانستند باز دارند از تأمل. خطبههای زین العابدین علیهالسلام قیام ڪرده بود و قد برافراشته بود در جمعیت تا پیامرسان خون تو باشد. طنین شهادت تو، پردهها را لرزاند، ریسمانها را گسیخت و قلبها را گشود؛
چهل روز گذشت. اما چهل سال دیگر چهارصد سال،... هم بگذرد، صدای «هل من ناصر» تو بیجواب نخواهد ماند.
روزگار این چنین نخواهد ماند دولتِ ظالمین نخواهد ماند
قرنها میروند و میآیند پرچمت بر زمین نخواهد ماند.
اربعین؛ مقصدی برای مبدأ؛ پس از چهل روز دلدادگی، چهل روز آوارگی، چهل روز جدایی؛ فرصتی برای کمال.
اربعین؛ رجوعی دوباره، بازگشتی به عاشورا، تداوم عاشقانههایی آسمانی، سلامهایی مکرر؛ سلامی بر بازوان بریده، سلامی بر جانبازی عباس علیهالسلام ، سلامی بر پیکر پاره پاره علی اکبر علیهالسلام ، سلامی بر قاسم، سلامی بر غزلوارههای حسین علیهالسلام ، سلامی بر گلوی پاره شش ماهه، سلامی بر لبهای تشنه.
اربعین؛ فرصتی برای دیدارها، مجالی برای زیارت آسمانیها، طواف حاجیان داغدیده بر مزار حسین، فرصتی برای یکدله شدن، پیوستن به صاحبان فضیلت و کرامت، آشنایی با عاشقانههای هفتاد و دو پروانه.
اربعین؛ تمرین سوختن، تمرین شعلهور شدن، مشق ققنوسی بودن، مشق سوختن در آتش عشق، مشق فداکاری و ایثار، تمرین پرواز با بالهای شکسته، تمرین ایثار با اسبهای تشنه، تمرین جانبازی با دستان بریده، مشق عاشقی با سری بریده.
اربعین؛ روز بازگشت پرستوهای داغدار به کاشانه؛ روز رهایی از اسارتها، روز گسستن غل و زنجیرها، هجرت از غربت و آوارگی، ساکن شدن در حریم امن دوست.
اربعین؛ روز پاداش صابران، روز تحقق وعده خدا، روز «جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ»، روز افتادن نقاب از چهره کریه «منکر»ها، روز سربلندی «معروف»ها.
اربعین؛ روز زیبایی حقیقت، روز زیارت چشمها از زیباییهای کربلا، روز تماشای واقعه عاشورا، روز به گل نشستن خون ذبح عظیم کربلا.
اربعین؛ پایان شمرها و حرملهها، پایان قهقهه ها و هوسرانیها، پایان تشنگیها، پایان هراس دخترکان.
اربعین؛ روز «نَصْرٌ مِنَ اللّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ»، روز پیروزی خون بر شمشیر، روز جاودانگی حسین علیهالسلام .
... و اربعین، تداوم امامت در بازگشت سید ساجدین، پس از چهل روز غربت است؛
روز پیوند فاصله ها، روز وصل هجران ها، روز زینب و روز حسین.