یک روز #محسن به خانه آمد.گفت:خواهر بیا این پیراهنم را (پیراهن پاسداری جبهه اش را که رنگش کاملا رفته بود ودوسال بود در جبهه مدام آن را میپوشید. ) پشت ورو کن و دوباره بدوزش تا آن را بپوشم.گفتم محسن جان خب، این پیراهنت که دیگر کهنه شده،رنگش کاملا رفته،قرمز شده.تو که پاسداری و پیراهن نو به تو میدهند.گفت :نه خواهر ،این پیراهن و وسایلی که به ما میدهند، از بیت المال هست و تا زمانی که میشود از همین پیراهن استفاده شود من آن را میپوشم.
من هم آمدم پیراهن را شکافتم و پشت و رو کردم و دوختم محسن آن را پوشید و به جبهه رفت.
#شهید_محسن_خسروی
#سردار_شهید_محسن_خسروی
#شهدای_کازرون
#شهدای_فارس
#برادر
#خواهر
#شهدای_فارس
#بیت_المال
یک روز #محسن به خانه آمد.گفت:خواهر بیا این پیراهنم را (پیراهن پاسداری جبهه اش را که رنگش کاملا رفته بود ودوسال بود در جبهه مدام آن را میپوشید. ) پشت ورو کن و دوباره بدوزش تا آن را بپوشم.گفتم محسن جان خب، این پیراهنت که دیگر کهنه شده،رنگش کاملا رفته،قرمز شده.تو که پاسداری و پیراهن نو به تو میدهند.گفت :نه خواهر ،این پیراهن و وسایلی که به ما میدهند، از بیت المال هست و تا زمانی که میشود از همین پیراهن استفاده شود من آن را میپوشم.
من هم آمدم پیراهن را شکافتم و پشت و رو کردم و دوختم محسن آن را پوشید و به جبهه رفت.
#شهید_محسن_خسروی
#سردار_شهید_محسن_خسروی
#شهدای_کازرون
#شهدای_فارس
#برادر
#خواهر
#شهدای_فارس
#بیت_المال