#روز_نامه
🔰شنبه ۲۱ آبان ۱۴٠۱
روزنامه هایی که خبر
موشک ایرانی را تیتر
کردند.
🇮🇷 @shahidmedadian
💫مناجاٺــــ شھـــــدا
✨خدايا
دلـــــم تنگ است
هم جاهلـــــم هم غافـــــل
نہ در جبهۂ سخـــــت، مےجنگـــــم
نہ در جبهۂ نـــــرم!!!
كربلاے حسيـــــن(ع)
تماشاچے نمیخواهد
يا حقـــــے يا باطــــل
راستے من ڪجا هستـــــم؟؟
#شهیـد_عبـــــاس_دانشگـــــر🌹
التــــــــــماس دعـــــــا 🤲
هدیه کنیم صلواتی نثارشان🌹
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
الّلهُـمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَـــ_الْفَـــرَج
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
🇮🇷 @shahidmedadian
شلمچه 2.mp3
41.39M
🎧 #پادکست
🏷 قطعه ای از بهشت
یادمان شلمچه.
🎤حاج حسین یکتا.
#شهادت
#شلمچه
#روایتگری
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان ↙️
🇮🇷 @shahidmedadian
اهمیت وفضیلت #نماز اول وقت📿
انجام هر کاری زمان خاصی دارد و در صورت تحقق یافتن در آن زمان، دارای تاثیر مناسب و بیشتری خواهد بود. به طور مثال خوردن غذا یا مصرف دارو در زمانهای مشخصی باید باشد تا تاثیر مطلوب را بر جای گذارد در غیر اینصورت انسان با مشکل مواجه می شود.
چنانچه پیامبر اکرم(ص) در این زمینه فرمودند:
«کارها در گرو زمان و فرصت خاص خویشند».
(بحارالأنوار، ج 74، ص 166)
اوقات نماز نیز فرصت هایی هستند که نوعاً مناسب ترین شرایط برای نماز است از همین رو نماز خواندن در آن اوقات نشاط آور، انرژی بخش و دارای تأثیرات ویژه است
#نمازاول وقت📿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽موزیک ویدئو #برای_دختر_همسایه
شعری از دختران افغانستانی خطاب به دختران ایرانی🇮🇷
🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرط شهادت
شهید حاج قاسم سلیمانی
📍قرارگاه شهیدرحمان مدادیان ↙️↙️
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شما از مرز چه خبر دارید ؟!
🔻اینو باید سلبریتی های خوشگذران ببینن..
اگر ما در آرامش هستیم دلیلش در این ویدیو است...☝️
حتما دانلود کنید
#شهدامرزی
نشرمعارفشهدادرپیامرسانایتا
🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️حاج قاسم گفت منم به زودی به طهرانیمقدم میپیوندم
🔹روایت برادر شهید طهرانی مقدم از روز شهادت شهید: حاج قاسم به من گفت نمیگذاریم بعد شهادت حاج حسن قدرت موشکی ایران فشل شود
🔸حاج حسن را از روی پیراهنش شناختیم چون هیچ چیزی باقی نمانده بود
📍قرارگاه شهید رحمان مدادیان 👇
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
شهادتتون مبارک:)
۲۱ آبان۱۳۹۴ روز شهادت این ۴ شهید عزیز
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
#شهید_احمد_عطایی
#شهید_مسعود_عسگری
🇮🇷 @shahidmedadian
مهربـانم . .
عالم از توست . .
غریبـانه چرا میگردی . . ؟!
#امام_زمان
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌴🥀 #نخل_سوخته 🌴🥀 +خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی+ #قسمت_دوم ◽بعد از ظهر وقتی به خانه آمد، دیدیم
🌴🥀
#نخل_سوخته 🌴🥀
+خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی+
#قسمت: سوم
◽من و او ایام تحصیل مان را با هم در دبیرستان شریعتی گذراندیم. آن زمان اسم مدرسه شاهپور بود. توی دبیرستان ما زیاد با هم دوست نبودیم امّا جریانات انقلاب و فعالیتهای سیاسی خیلی ما را به هم نزدیک کرد. دیگر اکثر اوقات با هم بودیم. در مسجد، در تظاهرات و درگیری ها و خلاصه در همهٔ برنامه ها.
- یک هفته قبل از آغاز سال تحصیلی امام دستور تعطیلی سراسری دانشگاهها و مدارس را دادند. آن زمان هنوز حرکت های دانش آموزی به آن صورت در کرمان شکل نگرفته بود. یکشنبه اول مهر بود و روز بازگشایی مدارس. شب قبل من و حسین در شبستان مسجد جامع نشسته بودیم و راجع به پیام امام صحبت میکردیم. حسین به این فکر بود که کاری کند تا هر طور شده فردا مدرسه تعطیل شود.
- بالاخره نقشه ای طرح کرد و قرار شد همان شب وارد عمل شویم. یک اسپری قرمز رنگ و دوتا ماژیک آبی رنگ تهیه کردیم و حوالی ساعت ده از مسجد جامع به طرف مدرسه شاپور راه افتادیم. توی راه در فکر تغییر نام مدرسه بودیم. من پیشنهاد دادم که اسم دکتر شریعتی را روی مدرسه بگذاریم، حسین هم قبول کرد.
- وقتی به مدرسه رسیدیم هیچکس در محوطه نبود. خیابان بنبست بود و خلوت. حسین خطش از من بهتر بود. اسپری را برداشت و نام مدرسه را از شاپور به دکتر شریعتی تغییر داد. او خیلی بزرگ روی سر در مدرسه نوشت: دبیرستان پسرانه دکتر شریعتی.
- و به این ترتیب اولین تغییر نام مدارس از کرمان به دست او انجام گرفت.
- کنار تابلوی مدرسه تخته سنگ سفید و تمیزی بود که خیلی به درد شعار نوشتن می خورد. من تخته سنگ را نشان دادم و گفتم: حسین این بهترین جایی است که میتوانیم شعار بنویسیم و فردا وقتی دانش آموزان می خواهند وارد مسجد مدرسه بشوند تماشا کنند.
- حسین ماژیک ها را برداشت و رفت بالا. با خط درشت روی سنگ نوشت: به فرمان امام خمینی فردا اعتصاب عمومی است و ما هم برای مبارزه علیه شاه همراه مردم شهیدپرور مدرسه را تعطیل میکنیم.
- وقتی حسین پایین آمد به او گفتم: اینجا جای خیلی خوبی بود برای شعار ولی احتمالاً قبل از اینکه دانش آموزان به مدرسه بیایند، آن را پاک می کنند. بیا کارمان را حسابی محکم کنیم.
- حسین گفت: چی کار کنیم.
- گفتم: بیا یک جایی شعار بنویسیم که رفت و آمد دانشآموزان زیاد باشد و از طرفی توی دید مسئولین مدرسه هم نباشد.
- گفت: کجا؟
- گفتم: بالا سر آب خوری، اولاً پشت مدرسه است و کسی از معلمها آنجا نمیرود و ثانیاً زنگ تفریح همه دانشآموزان به طرفش هجوم می آورند.
- گفت: فکر خیلی خوبی است.
- و بلافاصله از دیوار بالا رفت و خودش را به آنجا رساند. من هم این طرف کشیک می دادم. قرار گذاشتیم اگر خبری شد، فریاد بزنم تا او خودش را پنهان کند. اینبار حسین با خط خیلی درشت تری نوشت: مرگ بر این سلسلهٔ پهلوی.
- کارمان که تمام شد دیگر نیمهشب بود. هر دو به طرف خانه حرکت کردیم.
- خانه هایمان تقریباً نزدیک هم بود. توی راه به حسین گفتم: باید فردا صبح اول وقت برویم مدرسه ببینیم اوضاع در چه حال است.
- حسین گفت: اتفاقاً من هم یکسری اعلامیه تهیه کرده ام. فردا آن ها را جاسازی می کنم و با خودم می آورم تا بین بچهها پخش کنیم.
- صبح روز بعد ساعت هفت و نیم رفتیم مدرسه. به محض ورود به خیابان متوجه اوضاع به هم ریختهٔ آنجا شدیم. غوغایی به پا شده بود. عملیات شب گذشتهٔ ما اثر خودش را کرده بود. در طول خیابان پاسبانهای زیادی مستقر بودند. گشت های شهربانی در نقاط مختلف اوضاع را زیر نظر داشتند. مستخدم مدرسه با شلنگ آب افتاده به جان سنگ سفید سر در. آن را می سابید و سعی می کرد نوشته رویش را پاک کند. امّا فایده ای نداشت. عاقبت هم نتوانست آنطور که باید پاکش کند. بالاخره نا امید شد و پایین آمد.
- مسئولین مدرسه هم دست و پای خود را گم کرده بودند. چون قرار بود آن روز استاندار به مناسبت روز بازگشایی مدارس برای بچهها سخنرانی کند.
- حسین خیلی از کاری که کرده بود شاد و سرحال بود، به راحتی میشد رضایت را از چهره اش خواند. این خوشحالی زمانی بیشتر شد که مدرسه به حالت نیمه تعطیل درآمد و بچهها متفرق شدند.
- شور و حرارت حسین هرگز فروکش نکرد و تا آخرین لحظات حیات دنیوی اش ادامه داشت. در طول جنگ نیز همان فرد پرتحرّک و پرجنب و جوش بود. دورانی که او در واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله فعالیت می کرد، پرحادثه ترین بخش زندگی اوست.
این داستان ادامه دارد...
📚برگرفته از کتاب: «نخل سوخته»
✍🏻نویسنده: به قلم مهدی فراهانی
🇮🇷 @shahidmedadian
شهیدِ مظلوم آرمان علی وردی، کنار تمثال شهید صدرزاده 💔
+ ای شهیدی که شدی رو سفید ؛ سلام ما رو به داداش مصطفی برسون (((:
#شهید_مصطفی_صدرزاده 💔
#شهید_آرمان_علی_وردی ❤️
🇮🇷 @shahidmedadian
khodahafez rafigh.mp3
772.8K
وقتی این صدا تو گلزار شهدا بلند بود ...
جوری که صدای بلند بلند گریه کردن خودمو نمی شنیدم ...
موقعی که شهید گمنام رو بردن و من فهمیدم چه قدر خوشبخت بودم که تونستم سرمو بذارم رو تابوت پاکش و زار بزنم ((((:
و چه قدر این روزا شبیه مرده هام ...
انگار دوباره یه تشیع شهید گمنام نیازمندم 🚶♂💔
#دلنوشته
#خداحافظ_رفیق
🇮🇷 @shahidmedadian