eitaa logo
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
659 دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
7.8هزار ویدیو
72 فایل
فراموشم نکن حسین جان فراموشت نخواهم کرد قسمتی از وصیت نامه ی شهید مدادیان بیسمچیمون ⤵️⤵️⤵️ https://abzarek.ir/service-p/msg/584740 پیج اینستاگرام ⤵ https://www.instagram.com/shahidmedadian 💖 خادم کانال @Zsh313 اومدنت اینجا اتفاقی نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شرط شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی 📍قرارگاه شهیدرحمان مدادیان ↙️↙️ ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ شما از مرز چه خبر دارید ؟! 🔻اینو باید سلبریتی های خوشگذران ببینن.. اگر ما در آرامش هستیم دلیلش در این ویدیو است...☝️ حتما دانلود کنید نشر‌معارف‌شهدا‌درپیامرسان‌ایتا 🇮🇷 @shahidmedadian
4_5798546470571347187.mp3
4.68M
روحشان شاد و یادشان گرامی را یاد کنیم با ذکر 🇮🇷 @shahidmedadian
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☑️حاج قاسم گفت منم به زودی به طهرانی‌مقدم می‌پیوندم 🔹روایت برادر شهید طهرانی مقدم از روز شهادت شهید: حاج قاسم به من گفت نمی‌گذاریم بعد شهادت حاج حسن قدرت موشکی ایران فشل شود 🔸حاج حسن را از روی پیراهنش شناختیم چون هیچ چیزی باقی نمانده بود 📍قرارگاه شهید رحمان مدادیان 👇 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهربـانم . . عالم از توست . . غریبـانه چرا میگردی . . ؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عاشقان رابرسرخودحکم نیست هرچه فرمان توباشدآن کنند...🌷 برگرفته از کتاب نخل سوخته🌴🥀 قسمت دوم👇👇 🕊🌷🕊
شهید رحمان مدادیان (عمو رحمان)
🌴🥀 #نخل_سوخته 🌴🥀 +خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی+ #قسمت_دوم ◽بعد از ظهر وقتی به خانه آمد، دیدیم
🌴🥀 🌴🥀 +خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی+ : سوم ◽من و او ایام تحصیل مان را با هم در دبیرستان شریعتی گذراندیم. آن زمان اسم مدرسه شاهپور بود. توی دبیرستان ما زیاد با هم دوست نبودیم امّا جریانات انقلاب و فعالیت‌های سیاسی خیلی ما را به هم نزدیک کرد. دیگر اکثر اوقات با هم بودیم. در مسجد، در تظاهرات و درگیری ها و خلاصه در همهٔ برنامه ها. - یک هفته قبل از آغاز سال تحصیلی امام دستور تعطیلی سراسری دانشگاه‌ها و مدارس را دادند. آن زمان هنوز حرکت های دانش آموزی به آن صورت در کرمان شکل نگرفته بود. یکشنبه اول مهر بود و روز بازگشایی مدارس. شب قبل من و حسین در شبستان مسجد جامع نشسته بودیم و راجع به پیام امام صحبت می‌کردیم. حسین به این فکر بود که کاری کند تا هر طور شده فردا مدرسه تعطیل شود. - بالاخره نقشه ای طرح کرد و قرار شد همان شب وارد عمل شویم. یک اسپری قرمز رنگ و دوتا ماژیک آبی رنگ تهیه کردیم و حوالی ساعت ده از مسجد جامع به طرف مدرسه شاپور راه افتادیم. توی راه در فکر تغییر نام مدرسه بودیم. من پیشنهاد دادم که اسم دکتر شریعتی را روی مدرسه بگذاریم، حسین هم قبول کرد. - وقتی به مدرسه رسیدیم هیچکس در محوطه نبود. خیابان بن‌بست بود و خلوت. حسین خطش از من بهتر بود. اسپری را برداشت و نام مدرسه را از شاپور به دکتر شریعتی تغییر داد. او خیلی بزرگ روی سر در مدرسه نوشت: دبیرستان پسرانه دکتر شریعتی. - و به این ترتیب اولین تغییر نام مدارس از کرمان به دست او انجام گرفت. - کنار تابلوی مدرسه تخته سنگ سفید و تمیزی بود که خیلی به درد شعار نوشتن می خورد. من تخته سنگ را نشان دادم و گفتم: حسین این بهترین جایی است که می‌توانیم شعار بنویسیم و فردا وقتی دانش آموزان می خواهند وارد مسجد مدرسه بشوند تماشا کنند. - حسین ماژیک ها را برداشت و رفت بالا. با خط درشت روی سنگ نوشت: به فرمان امام خمینی فردا اعتصاب عمومی است و ما هم برای مبارزه علیه شاه همراه مردم شهیدپرور مدرسه را تعطیل می‌کنیم. - وقتی حسین پایین آمد به او گفتم: اینجا جای خیلی خوبی بود برای شعار ولی احتمالاً قبل از اینکه دانش آموزان به مدرسه بیایند، آن را پاک می کنند. بیا کارمان را حسابی محکم کنیم. - حسین گفت: چی کار کنیم. - گفتم: بیا یک جایی شعار بنویسیم که رفت و آمد دانش‌آموزان زیاد باشد و از طرفی توی دید مسئولین مدرسه هم نباشد. - گفت: کجا؟ - گفتم: بالا سر آب خوری، اولاً پشت مدرسه است و کسی از معلم‌ها آنجا نمی‌رود و ثانیاً زنگ تفریح همه دانش‌آموزان به طرفش هجوم می آورند. - گفت: فکر خیلی خوبی است. - و بلافاصله از دیوار بالا رفت و خودش را به آنجا رساند. من هم این طرف کشیک می دادم. قرار گذاشتیم اگر خبری شد، فریاد بزنم تا او خودش را پنهان کند. اینبار حسین با خط خیلی درشت تری نوشت: مرگ بر این سلسلهٔ پهلوی. - کارمان که تمام شد دیگر نیمه‌شب بود. هر دو به طرف خانه حرکت کردیم. - خانه هایمان تقریباً نزدیک هم بود. توی راه به حسین گفتم: باید فردا صبح اول وقت برویم مدرسه ببینیم اوضاع در چه حال است. - حسین گفت: اتفاقاً من هم یکسری اعلامیه تهیه کرده ام. فردا آن ها را جاسازی می کنم و با خودم می آورم تا بین بچه‌ها پخش کنیم. - صبح روز بعد ساعت هفت و نیم رفتیم مدرسه. به محض ورود به خیابان متوجه اوضاع به هم ریختهٔ آنجا شدیم. غوغایی به پا شده بود. عملیات شب گذشتهٔ ما اثر خودش را کرده بود. در طول خیابان پاسبانهای زیادی مستقر بودند. گشت های شهربانی در نقاط مختلف اوضاع را زیر نظر داشتند. مستخدم مدرسه با شلنگ آب افتاده به جان سنگ سفید سر در. آن را می سابید و سعی می کرد نوشته رویش را پاک کند. امّا فایده ای نداشت. عاقبت هم نتوانست آنطور که باید پاکش کند. بالاخره نا امید شد و پایین آمد. - مسئولین مدرسه هم دست و پای خود را گم کرده بودند. چون قرار بود آن روز استاندار به مناسبت روز بازگشایی مدارس برای بچه‌ها سخنرانی کند. - حسین خیلی از کاری که کرده بود شاد و سرحال بود، به راحتی می‌شد رضایت را از چهره اش خواند. این خوشحالی زمانی بیشتر شد که مدرسه به حالت نیمه تعطیل درآمد و بچه‌ها متفرق شدند. - شور و حرارت حسین هرگز فروکش نکرد و تا آخرین لحظات حیات دنیوی اش ادامه داشت. در طول جنگ نیز همان فرد پرتحرّک و پرجنب و جوش بود. دورانی که او در واحد اطلاعات و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله فعالیت می کرد، پرحادثه ترین بخش زندگی اوست. این داستان ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: «نخل سوخته» ✍🏻نویسنده: به قلم مهدی فراهانی 🇮🇷 @shahidmedadian
شهیدِ مظلوم آرمان علی وردی، کنار تمثال شهید صدرزاده 💔 + ای شهیدی که شدی رو سفید ؛ سلام ما رو به داداش مصطفی برسون (((: 💔 ❤️ 🇮🇷 @shahidmedadian
khodahafez rafigh.mp3
772.8K
وقتی این صدا تو گلزار شهدا بلند بود ... جوری که صدای بلند بلند گریه کردن خودمو نمی شنیدم ... موقعی که شهید گمنام رو بردن و من فهمیدم چه قدر خوشبخت بودم که تونستم سرمو بذارم رو تابوت پاکش و زار بزنم ((((: و چه قدر این روزا شبیه مرده هام ... انگار دوباره یه تشیع شهید گمنام نیازمندم 🚶‍♂💔 🇮🇷 @shahidmedadian
پـا روی نـفســت که بگذاری؛ می شــوی یـوسـف... یـوسـف که شوی؛ عزیـز دلش میکندت... آنوقت درهای بسته را جوری می گشاید که خــودت متـحیر شــوی... یـوسـفـش باش... هر شب قبل از خواب اعمالمان را کنیم. 🇮🇷 @shahidmedadian
🤲 ما رو از دعای خیرتان فراموش نکنید 🌷
♦️برای اولین بار توی آلمان سوپرمارکت‌ها هیزم میفروشن :)) @rafiq_shahidam96 @rafiq_shahidam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نگاه کنید به حملات گلچین روزگار (گلشمعدونی به قول روسها) علیه نیروهای ناتو در اوکراین این تازه گل های بدون خار بود از این به بعد گلهای خاردار هم صادر میکنیم ✅✅✅✅ https://eitaa.com/joinchat/3309109376Cec5ab8b2a9
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
4_5791793128419625721.mp3
21.59M
.. ❀❀ با امـام زمانت یه قـرار عـاشقانه بذار و هــر روز بخون... ❀❀❣ 🎙با صدای آقای ❣الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــــ_الْفَــرَج❣
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ‏... 🌱سلام بر آن مولایی که عصاره همه انبیا و اولیاست و معدن تمام شرافت ها و بزرگواری ها. سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند. 🍃 🇮🇷 @shahidmedadian
💡خۅݩ حاج قاسمـ اذان ظهور است... 🇮🇷 @shahidmedadian
🌷چقدر راهیان خاطره داریم اون گریه و خنده ها یادتونه ؟ 🇮🇷 @shahidmedadian
گاهی وقتا چقدر دلم برای شهدا و اون دنیای قشنگی که داشتن تنگ میشه...