#زندگی_به_سبک_شهدا
💖 زندگی با ایشان ، #زندگی راحتی نبود !
#سخت بود ، ولی به سختی اش می ارزید !
علی خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما #آرامش می داد !
#مهربانی اش ، #ایمان اش و #قدرشناسی اش !
💖 یک روز #جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم !
پرسیدم :
حاج آقا!
چرا این طوری کرده ای ؟
رفت طرف #آشپزخانه .
گفت :
💞 به خاطر #خدا و برای #کمک به شما !
رفت توی آشپزخانه و #وضو گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن !
رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت :
#خانم !
بروید بیرون !
#مزاحم نشوید !
پشت در #التماس می کردم :
حاج آقا !
شما رو به خدا بیا بیرون !
من #نارحت می شوم !
#خجالت می کشم !
شما را به خدا بیا بیرون !
💖 می گفت : چیزی نیست .
الان تمام می شود ، می آیم بیرون !
آشپزخانه را مرتب کرد ،
ظرف ها را چید سرجایشان ،
روی اجاق گاز را مرتب کرد ،
بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست !
آشپزخانه مثل دسته ی #گل شده بود .
🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان
https://eitaa.com/joinchat/1852440749Cc4937a5cdc
🍂💚🍂💚﷽💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂
🍂
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_هفتم
🔸 اعتراض عباس قلبم را آتش زد و نفس زنعمو را از شدت گریه بند آورد. زهرا با هر دو دست مقابل صورتش را گرفته بود و باز صدای گریهاش بهوضوح شنیده میشد.
زینب کوچکترین دخترِ عمو بود و شیرینزبان ترینشان که چند قدمی جلو آمد و با گریه به حیدر التماس کرد :«داداش تو رو خدا نرو! اگه تو بری، ما خیلی تنها میشیم!» و طوری معصومانه تمنا میکرد که شکیباییام از دست رفت و اشک از چشمانم فواره زد.
🔸 حیدر حال همه را میدید و زندگی فاطمه در خطر بود که با صدایی بلند رو به عباس نهیب زد :«نمیبینی این زن و دخترا چه وضعی دارن؟ چرا دلشون رو بیشتر خالی میکنی؟ من زنده باشم و خواهرم اسیر #داعشیها بشه؟» و عمو به رفتنش راضی بود که پدرانه التماسش کرد :«پس اگه میخوای بری، زودتر برو بابا!»
انگار حیدر منتظر همین رخصت بود که اول دست عمو را بوسید، سپس زنعمو را همانطور که روی زمین نشسته بود، در آغوش کشید. سر و صورت خیس از اشکش را میبوسید و با مهربانی دلداریاش میداد :«مامان غصه نخور! انشاءالله تا فردا با فاطمه و بچههاش برمیگردم!»
🔸 حالا نوبت زینب و زهرا بود که مظلومانه در آغوشش گریه کنند و قول بگیرند تا زودتر با فاطمه برگردد.
عباس قدمی جلو آمد و با حالتی مصمم رو به حیدر کرد :«منم باهات میام.» و حیدر نگران ما هم بود که آمرانه پاسخ داد :«بابا دست تنهاس، تو اینجا بمونی بهتره.»
🔸 نمیتوانستم رفتنش را ببینم که زیر آواری از گریه، قدمهایم را روی زمین کشیدم و به اتاق برگشتم. کنج اتاق در خودم فرو رفته و در دریای اشک دست و پا میزدم که تا عروسیمان فقط سه روز مانده و دامادم به جای حجله به #قتلگاه میرفت.
تا میتوانستم سرم را در حلقه دستانم فرو میبردم تا کسی گریهام را نشنود که گرمای دستان مهربانش را روی شانههایم حس کردم.
🔸 سرم را بالا آوردم، اما نفسم بالا نمیآمد تا حرفی بزنم. با هر دو دستش شکوفههای اشک را از صورتم چید و عاشقانه تمنا کرد :«قربون اشکات بشم عزیزدلم! خیلی زود برمیگردم! #تلعفر تا #آمرلی سه چهار ساعت بیشتر راه نیس، قول میدم تا فردا برگردم!»
شیشه بغض در گلویم شکسته و صدای زخمیام بریده بالا میآمد :«تو رو خدا مواظب خودت باش...» و دیگر نتوانستم حرفی بزنم که با چشم خودم میدیدم جانم میرود.
🔸 مردمک چشمانش از نگرانی برای فاطمه میلرزید و میخواست اضطرابش را پنهان کند که به رویم خندید و #عاشقانه نجوا کرد :«تا برگردم دلم برا دیدنت یهذره میشه! فردا همین موقع پیشتم!» و دیگر فرصتی نداشت که با نگاهی که از صورتم دل نمیکَند، از کنارم بلند شد.
همین که از اتاق بیرون رفت، دلم طوری شکست که سراسیمه دنبالش دویدم و دیدم کنار حیاط وضو میگیرد. حالا جلاد جدایی به جانم افتاده و به خدا التماس میکردم حیدر چند لحظه بیشتر کنارم بماند.
🔸 به اتاق که آمد صورت زیبایش از طراوت #وضو میدرخشید و همین ماه درخشان صورتش، بیتابترم میکرد. با هر رکوع و سجودش دلم را با خودش میبرد و نمیدانستم با این دل چگونه او را راهی #مقتل تلعفر کنم که دوباره گریهام گرفت.
نماز مغرب و عشاء را بهسرعت و بدون مستحبات تمام کرد، با دستپاچگی اشکهایم را پاک کردم تا پای رفتنش نلرزد و هنوز قلب نگاهش پیش چشمانم بود که مرا به خدا سپرد و رفت.
🔸 صدای اتومبیلش را که شنیدم، پابرهنه تا روی ایوان دویدم و آخرین سهمم از دیدارش، نور چراغ اتومبیلش بود که در تاریکی شب گم شد و دلم را با خودش برد.
ظاهراً گمان کرده بود علت وحشتم هنگام ورودش به خانه هم خبر سقوط #موصل بوده که دیگر پیگیر موضوع نشد و خبر نداشت آن نانجیب دوباره به جانم افتاده است.
🔸 شاید اگر میماند برایش میگفتم تا اینبار طوری عدنان را ادب کند که دیگر مزاحم #ناموسش نشود. اما رفت تا من در ترس تنهایی و تعرض دوباره عدنان، غصه نبودن حیدر و دلشوره بازگشتش را یک تنه تحمل کنم و از همه بدتر وحشت اسارت فاطمه به دست داعشیها بود.
با رفتن حیدر دیگر جانی به تنم نمانده بود و نماز مغربم را با گریهای که دست از سر چشمانم برنمیداشت، به سختی خواندم.
🔸 میان نماز پرده گوشم هر لحظه از مویههای مظلومانه زنعمو و دخترعموها میلرزید و ناگهان صدای عمو را شنیدم که به عباس دستور داد :«برو زن و بچهات رو بیار اینجا، از امشب همه باید کنار هم باشیم.» و خبری که دلم را خالی کرد :«فرمانداری اعلام کرده داعش داره میاد سمت آمرلی!»
کشتن مردان و به #اسارت بردن زنان، تنها معنی داعش برای من بود و سقوط آمرلی یعنی همین که قامتم شکست و کنار دیوار روی زمین زانو زدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🍂
💚🍂
🍂💚🍂
💚🍂💚🍂
🍂💚🍂💚🍂💚🍂
#محاسبه_مراقبه
هرشب که می خوابید #روح شما قبض می شود و ممکن است فردا برنگردد.
پس:
قبل از خواب #وضو بگیر، همینطور توی بستر نرو.
دعایی بکن، چند دقیقه ای با #امام_زمان صحبت کن،
اعمالت را محاسبه مراقبه کن، ببین امروز چکار کردی؟ #توبه کن قبل از اینکه مرگت فرا برسد، فکر کن بستر تو قبرتوست، سر به سجده بگذار، چند مرتبه الهی العفو بگو،
چند تا صلوات بفرست که اعظم اذکار است، با خودت بگو، شاید خوابیدم بلند نشدم، بعنوان دشت آخر چند تا صلوات بفرستم.
و از خدا بخواه اگر عمر دوباره بهت داد، این توفیق را داشته باشی که بهتر از امروز عمل کنی تا انسانی شایسته تر باشی.
نماز شب را به نيت ظهور امام زمان ارواحنافداه بخوانیم 🤲
شبتون شهدایی التماس دعااا
کانال شهدایی شهیدرحمان مدادیان 👇
🇮🇷 @shahidmedadian
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
نماز توبه روز یکشنبه ماه ذیقعده ✨
🌷 انس بن مالك گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله روز يكشنبه ماه ذى القعده ، خطاب به مردم فرمود:
اى مردم ! كداميك از شما خواهد كه توبه كند؟
مردم گفتند: همه خواهيم توبه كنيم اى رسول خدا صلی الله علیه و آله !
🌷 فرمود: #غسل كنيد و #وضو بگيريد و چهار ركعت نماز [دو تا دو رکعت] به جاى آريد و در هر ركعت ، سوره حمد را يك مرتبه و « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » را سه مرتبه و معوذتين [سوره ناس و فلق] را يك مرتبه ، تلاوت كنيد!
🌷 سپس هفتاد مرتبه « اَستَغفِرُالله » بگوييد و بعد از پایان آن بگویید « لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ». آن گاه بگوييد: « يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ »
🌹 سپس فرمود: هر كس از امت من چنين كند، از آسمان ندا آيد كه عملت را دوباره از سر گير! كه خدا توبه ات را پذيرفته و گناهانت را بخشيده است. و ملكى زير عرش ندا سر دهد كه :
اى بنده ! بر تو و خاندان و ذريه ات بركت باد! ملكى ديگرى ندا دهد: اى بنده ! دشمنانت را روز قيامت راضى خواهى كرد! منادى ديگر گويد: اى بنده مؤ من ! خواهى مرد و دينت از تو سلب نخواهد شد و قبرت وسيع شود و منّور گردد.
🌻 ملكى ديگر ندا سر دهد كه : پدر و مادرت از تو راضى شوند؛ گرچه از تو در غضب باشند. آنان و ذريه ات بخشيده شوند و تو در دنيا و آخرت در فراخى و گشايش روزى خواهى بود.
❤️ جبرييل ندا كند: من همراه ملك الموت شوم ، تا با تو مدارا كند و مرگ ، تو را آزار ندهد و روح از بدنت به سلامت بيرون آيد.
💚 مردم گفتند: اى رسول خدا! صلی الله علیه و آله اگر كسى غير ماه ذى القعده اين عبادت را انجام دهد، چگونه است ؟
فرمود: تفاوتى نكند و همان طور خواهد شد كه بيان نمودم ، اين كلمات را جبرئيل در معراج به من آموخته است.
📚 علامه حسن زاده آملی؛ رساله لقاءالله ، ص 226- 225.
💍 این نماز را از دست ندهید و این متن رو برای دوستانتون هم ارسال نمایید
#نماز_توبه
#نماز_روز_یکشنبه_ذیقعده
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها🍃🌹
✨نماز توبه روز یکشنبه ماه ذیقعده ✨
🌷 انس بن مالك گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله روز يكشنبه ماه ذى القعده ، خطاب به مردم فرمود:
اى مردم ! كداميك از شما خواهد كه توبه كند؟
مردم گفتند: همه خواهيم توبه كنيم اى رسول خدا صلی الله علیه و آله !
🌷 فرمود: #غسل كنيد و #وضو بگيريد و چهار ركعت نماز [دو تا دو رکعت] به جاى آريد و در هر ركعت ، سوره حمد را يك مرتبه و « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ » را سه مرتبه و معوذتين [سوره ناس و فلق] را يك مرتبه ، تلاوت كنيد!
🌷 سپس هفتاد مرتبه « اَستَغفِرُالله » بگوييد و بعد از پایان آن بگویید « لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ». آن گاه بگوييد: « يَا عَزِيزُ يَا غَفَّارُ اغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ ذُنُوبَ جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فَإِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ »
🌹 سپس فرمود: هر كس از امت من چنين كند، از آسمان ندا آيد كه عملت را دوباره از سر گير! كه خدا توبه ات را پذيرفته و گناهانت را بخشيده است. و ملكى زير عرش ندا سر دهد كه :
اى بنده ! بر تو و خاندان و ذريه ات بركت باد! ملكى ديگرى ندا دهد: اى بنده ! دشمنانت را روز قيامت راضى خواهى كرد! منادى ديگر گويد: اى بنده مؤ من ! خواهى مرد و دينت از تو سلب نخواهد شد و قبرت وسيع شود و منّور گردد.
🌻 ملكى ديگر ندا سر دهد كه : پدر و مادرت از تو راضى شوند؛ گرچه از تو در غضب باشند. آنان و ذريه ات بخشيده شوند و تو در دنيا و آخرت در فراخى و گشايش روزى خواهى بود.
❤️ جبرييل ندا كند: من همراه ملك الموت شوم ، تا با تو مدارا كند و مرگ ، تو را آزار ندهد و روح از بدنت به سلامت بيرون آيد.
💚 مردم گفتند: اى رسول خدا! صلی الله علیه و آله اگر كسى غير ماه ذى القعده اين عبادت را انجام دهد، چگونه است ؟
فرمود: تفاوتى نكند و همان طور خواهد شد كه بيان نمودم ، اين كلمات را جبرئيل در معراج به من آموخته است.
📚 علامه حسن زاده آملی؛ رساله لقاءالله ، ص 226- 225.
💎 این نمازارزشمند را از دست ندهید و به دوستانتون هم یادآوری کنید
#نماز_توبه
#نماز_روز_یکشنبه_ذیقعده
#فرهنگی_مجازی_هادی_دلها🍃🌹