هدایت شده از در محضر استاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی مقام معظم رهبری(مدظله العالی)در مراسم تشییع پیکر مطهر استاد مطهری(ره)
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنرانی آیت الله مصباح یزدی(ره) در همایش بزرگداشت استاد مطهری(ره)-سال 1361
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
#اطلاع_رسانی_برنامههای_سالگرد_شهادت_استاد
📚 مسابقه کتابخوانی «آزاد مرد» به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری
از گزیده کتاب «آزادی معنوی» (۳۰ صفحه)
📦 همراه با جوایز نقدی به 30 نفر از شرکت کنندگان به قید قرعه
🔸مهلت شرکت در مسابقه: ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
❗️نصب اپلیکیشن و شرکت در مسابقه رایگان است
🔸 دانلود رایگان اپلیکیشن از:
motahari.ir/app
⭕️ کانال رسمی «بنیاد شهید مطهری» در ایتا، تلگرام و سروش👇
eitaa.com/motahari_ir
t.me/motahari_ir
sapp.ir/motahari_ir
هدایت شده از بنیاد شهید مطهری
#اطلاع_رسانی_برنامههای_سالگرد_شهادت_استاد
🔔 نشست «استاد فکر بر محور اندیشههای استاد شهید مطهری(ره)»
👤 با حضور:
حجت الاسلام و المسلمین #محمدجواد_رودگر
عضو هیأت علمی گروه عرفان پژوهشگاه
📆 سه شنبه ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
⏰ ساعت ۱۱:۰۰
🏷 پخش زنده و مستقیم:
➡️ heyatonline.ir/pasokh.tv
#کلام_استاد
✳️«امر به معروف و نهی از منکر» نشانه ای از محبّت و مودّت میان مسلمین
🔹اسلام خواسته است مسلمانان به صورت واحد مستقلّی زندگی کنند، نظامی مرتبط و اجتماعی پیوسته داشته باشند، هر فردی خود را عضو یک پیکر که همان جامعه اسلامی است بداند، تا جامعه اسلامی قوی و نیرومند گردد، که قرآن میخواهد جامعه مسلمانان برتر از دیگران باشد: وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحْزَنوا وَ انْتُمْ الأعْلَوْنَ انْ کنْتُمْ مُؤْمِنینَ، سست نشوید و اندوهگین نباشید که اگر به حقیقت مؤمن باشید شما برترید. ایمان، ملاک برتری قرار گرفته است. مگر ایمان چه میکند؟ ایمان ملاک وحدت و رکن شخصیت و تکیهگاه استقلال و موتور حرکت جامعه اسلامی است. در جای دیگر میفرماید: وَ لا تَنازَعوا فَتَفْشَلوا وَ تَذْهَبَ ریحُکمْ، با یکدیگر نزاع نکنید و اختلاف نداشته باشید که سست و ضعیف خواهید شد. جدال و اختلاف، کیان و شخصیت جامعه اسلامی را منهدم میکند.
🔹ایمان، اساس دوستی و وداد و ولاء مؤمنان است. قرآن کریم میفرماید: وَ الْمُؤْمِنونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اوْلِیاءُ بَعْضٍ یأْمُرونَ بِالْمَعْروفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ. مؤمنان نزدیک به یکدیگرند و به موجب اینکه با یکدیگر نزدیکاند، حامی و دوست و ناصر یکدیگرند و به سرنوشت هم علاقهمندند و در حقیقت به سرنوشت خود که یک واحد را تشکیل میدهند علاقه میورزند و لذا امر به معروف میکنند و یکدیگر را از منکر و زشتیها باز میدارند. این دو عمل (امر به معروف و نهی از منکر) ناشی از وداد ایمانی است.
🔹علاقه به سرنوشت اشخاص از علاقه به خود آنها سرچشمه میگیرد. پدری که به فرزندان خویش علاقه دارد قهراً نسبت به سرنوشت و رفتار آنان نیز احساس علاقه میکند؛ امّا ممکن است نسبت به فرزندان دیگران در خود احساسی نکند، چون نسبت به خود آنها علاقهای ندارد تا به سرنوشتشان نیز علاقهمند باشد و کار نیکشان در او احساس اثباتی به وجود آورد و کار بدشان احساس نفیی. امر به معروف در اثر همان احساس اثباتی است و نهی از منکر در اثر احساس نفیی، و تا دوستی و محبّت نباشد این احساسها در نهاد انسانی جوشش نمیکند، اگر انسان نسبت به افرادی بیعلاقه باشد، در مقابل اعمال و رفتار آنها بیتفاوت است، امّا آنجا که علاقهمند است، محبّتها و مودّتها او را آرام نمیگذارند ولذا در آیه شریفه با کیفیت خاصّی، امر به معروف و نهی از منکر را به مسئله ولاء ارتباط داده است و سپس به عنوان ثمرات امر به معروف و نهی از منکر، دو مطلب را ذکر کرده است: یقیمونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّکاةَ. نماز را به پا میدارند و زکات را میدهند. نماز نمونهای است از رابطه خلق و خالق، و زکات نمونهای است از حسن روابط مسلمانان با یکدیگر که در اثر تعاطف و تراحم اسلامی از یکدیگر حمایت میکنند و به هم تعاون و کمک میکنند. و سپس بر آن متفرّع کرده است: اولئِک سَیرْحَمُهُمُ اللهُ، آن وقت است که انواع رحمتهای الهی و سعادتها بر این جامعه فرود میآید.
🔹این آیه و برخی آیات دیگر که ولاء اثباتی عام را ذکر میکنند، تنها ناظر به محبّت و وداد قلبی نمیباشند، نوعی تعهّد و مسؤولیت برای مسلمین در زمینه حسن روابط مسلمین با یکدیگر اثبات میکنند. پیغمبر اکرم (ص) در حدیث معروف و مشهور فرمود: مثل المؤمنین فی تواددهم و تراحمهم کمثل الجسد اذا اشتکی بعض تداعی له سائر اعضاء جسده بالحمّی و السّهر، داستان اهل ایمان در پیوند مهربانی و در عواطف متبادل میان خودشان، داستان پیکر زنده است که چو عضوی به درد آید، سایر اعضاء با تب و بیخوابی با او همراهی میکنند.
🔹قرآن کریم میفرماید: مُحَمَّدٌ رَسولُ اللهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ اشِدّاءُ عَلَی الْکفّارِ، رُحَماءُ بَینَهُمْ. در این آیه، هم به ولاء نفیی اشارت رفته و هم به ولاء اثباتی عام؛ و آیات کریمه قرآن ما را متوجّه میکنند که دشمنان اسلام در هر زمان سعی دارند ولاء منفی را تبدیل به اثباتی و ولاء اثباتی را تبدیل به منفی نمایند؛ یعنی همه سعیشان این است که روابط مسلمین با غیر مسلمین روابط صمیمانه، و روابط خود مسلمانان به بهانههای مختلف- از آن جمله اختلافات فرقهای- روابط خصمانه باشد. در عصر خود ما به وسیله اجانب در این راه فعّالیتهای فراوان صورت میگیرد، بودجههای کلان مصرف میگردد و متأسّفانه در میان مسلمانان عناصری به وجود آوردهاند که کاری جز این ندارند که ولاء نفیی اسلامی را تبدیل به اثباتی و ولاء اثباتی اسلامی را تبدیل به نفیی نمایند. این بزرگترین ضربتی است که این نابکاران بر پیغمبر اکرم (ص) وارد میسازند. امروز اگر بر مصیبی از مصیبتهای اسلام باید گریست و اگر بر فاجعهای از فاجعههای اسلام بایست خون بارید، این مصیبت و این فاجعه است.
📚ولاءها و ولایتها، صفحه29
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
☑️ سخنی پیرامون شخصیت امام صادق(علیه السلام)
به مناسبت اینکه امروز روز وفات امام ششم، صادق اهلالبیت(علیهم السلام) است، سخنان من در اطراف آن شخصیت بزرگوار و نکاتی از سیرت آن حضرت خواهد بود.
🔹امام صادق (ع) در ماه ربیعالاول سال 83 هجری در زمان خلافت عبدالملک بن مروان اموی به دنیا آمد، و در ماه شوال یا ماه رجب سال 148 هجری در زمان خلافت ابوجعفر منصور عباسی از دنیا رحلت کرد. در زمان یک خلیفه سفّاک اموی بهدنیا آمد و در زمان یک خلیفه مقتدر سفّاک عباسی از دنیا رحلت کرد، و در آن بین شاهد دوره فترت خلافت و انتقال آن از دودمانی به دودمان دیگر بود.
🔹امام صادق (ع) شیخالائمه است، از همه ائمه دیگر عمر بیشتری نصیب ایشان شد، شصت و پنج ساله بود که از دنیا رحلت فرمود. عمر نسبتا طویل آن حضرت و فتوری که در دستگاه خلافت رخ داد که امویان و عباسیان سرگرم زد و خورد با یکدیگر بودند، فرصتی طلایی برای امام به وجود آورد که بساط افاضه و تعلیم را بگستراند و به تعلیم و تربیت و تأسیس حوزه علمی عظیمی بپردازد، جمله «قال الصادق(ع)» شعار علم حدیث گردد، و به نشر و پخش حقایق اسلام موفق گردد. از آن زمان تا زمان ما هر کس از علما و دانشمندان اعم از شیعی مذهب و غیره که نام آن حضرت را در کتب و آثار خود ذکر کردهاند با ذکر حوزه و مدرسهای که آن حضرت تأسیس کرد و شاگردان زیادی که تربیت کرد و رونقی که به بازار علم و فرهنگ اسلامی داد توأم ذکر کردهاند؛ همانطوری که همه به مقام تقوا و معنویت و عبادت آن حضرت نیز اعتراف کردهاند.
🔹شیخ مفید از علمای شیعه میگوید آنقدر آثار علمی از آن حضرت نقل شده که در همه بلاد منتشر شده. از هیچکدام از علمای اهلبیت آنقدر که از آن حضرت نقل شد، نقل نشده. اصحاب حدیث نام کسانی را که در خدمت آن حضرت شاگردی کردهاند و از خرمن وجودش خوشه گرفتهاند ضبط کردهاند، چهار هزار نفر بودهاند و در میان اینها از همه طبقات و صاحبان عقاید و آراء و افکار گوناگون بودهاند.
🔹محمد بن عبدالکریم شهرستانی، از علمای بزرگ اهل تسنن و صاحب کتاب معروف الملل والنحل، درباره آن حضرت میگوید: «هُوَ ذو عِلْمٍ غَزیرٍ، وَ اَدَبٍ کامِلٍ فِی الْحِکمَةِ، وَ زُهْدٍ فِیالدُّنْیا، وَ وَرَعٍ عَنِ الشَّهَواتِ.» یعنی او، هم دارای علم و حکمت فراوان و هم دارای زهد و ورع و تقوای کامل بود. بعد میگوید مدتها در مدینه بود، شاگردان و شیعیان خود را تعلیم میکرد، و مدتی هم در عراق اقامت کرد و در همه عمر متعرض جاه و مقام و ریاست نشد و سرگرم تعلیم و تربیت بود. در آخر کلامش در بیان علت اینکه امام صادق(ع) توجهی به جاه و مقام و ریاست نداشت اینطور میگوید: «مَنْ غَرَقَ فی بَحْرِ الْمَعْرِفَةِ لَمْیقَعْ فی شَطٍّ، وَ مَنْ تَعَلّی اِلی ذِرْوَةِ الْحَقیقَةِ لَمْ یخَفْ مِنْ حَطٍّ.» یعنی آنکه در دریای معارف غوطهور است به خشکی ساحل تن در نمیدهد، و کسی که به قله اعلای حقیقت رسیده نگران پستی و انحطاط نیست.
🔹کلماتی که بزرگان اسلامی از هر فرقه و مذهب در تجلیل مقام امام صادق(ع) گفتهاند زیاد است، منظورم نقل آنها نیست، منظورم اشارهای بود به اینکه هر کس امام صادق (ع) را میشناسد آن حضرت را با حوزه و مدرسهای عظیم و پرنفع و ثمر که آثارش هنوز باقی و زنده است میشناسد. حوزههای علمیه امروز شیعه، امتداد حوزه آن روز آن حضرت است.
🔹سخن در اطراف امام صادق(ع) میدان وسیعی دارد. در قسمتهای مختلف میتوان سخن گفت زیرا اولا سخنان خود آن حضرت در قسمتهای مختلف مخصوصا در حکمت عملی و موعظه زیاد است و شایسته عنوان کردن است؛ ثانیا در تاریخ زندگی آن حضرت قضایای جالب و آموزنده فراوان است. بعلاوه احتجاجات و استدلالات عالی و پرمعنی با دهریین و ارباب ادیان و متکلمان فرق دیگر اسلامی و صاحبان آراء و عقاید مختلف، بسیار دارد که همه قابل استفاده است. گذشته از همه اینها تاریخ معاصر آن حضرت که با خود آن حضرت یا شاگردان آن حضرت مرتبط است شنیدنی و آموختنی است.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 بیست گفتار، صفحه 119
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ شخصیت امام خمینی(ره)
🔹من لااقل 12 سال در خدمت ایشان[حضرت امام]تحصیل کردهام؛ در سفری که به پاریس رفتم چیزهایی از روحیه این مرد کشف کردم که نه تنها بر ایمان من بلکه بر حیرت من افزود. وقتی که برگشتم رفقا پرسیدند چه دیدی؟ گفتم چهارتا «آمَنَ» دیدم:
🔸«آمَنَ بِهَدَفِهِ» به هدفش ایمان دارد. دنیا جمع بشوند نمیتوانند او را از هدفش منحرف کنند.
🔸«آمَنَ بِسَبیلِهِ» به راهی که برای هدف خودش انتخاب کرده ایمان دارد، امکان ندارد او را از این راه منصرف کرد؛ شبیه همان ایمانی که پیغمبر(ص) به هدفش و به راه خودش دارد.
🔸«آمَنَ بِقَوْلِهِ» من دیدم در همه رفقا و دوستانی که من سراغ دارم احدی به اندازه ایشان به روحیه مردم ایران ایمان ندارد. افرادی به ایشان میگویند کمی آرامتر، مردم سرد میشوند، مردم از پا در میآیند. میگوید مردم این طور نیستند که شما میگویید، من مردم را از شما بهتر میشناسم.
🔸از همه بالاتر: «آمَنَ بِرَبِّهِ». در جلسه خصوصی ایشان [امام] به من گفت: «فلانی این ما نیستیم [که این نهضت را ایجاد کردهایم] من دست خدا را حس میکنم.» آدمی که دست خدا و عنایت خدا را حس میکند و در راه خدا قدم برداشته، مصداق آن اصل قرآنی است: «انْ تَنْصُرُوا اللهَ ینْصُرْکمْ»، تو اول یک قدم به طرف خدا بردار، خدا به تو عنایت میکند. آیه دیگر:«انَّهُمْ فِتْیةٌ امَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدًی. وَ رَبَطْنا عَلی قُلوبِهِمْ اذْ قاموا»، جوانمردانی بودند، به پروردگارشان ایمان آوردند، اعتماد و تکیه کردند، خدا هم بر بینش آنها افزود. آنها برای خدا قیام کردند، ما هم دل آنها را محکم کردیم. این را من در این مرد میبینم. برای خدا قیام کرده و خدای متعال یک قلب قوی به این مرد داده که اصلا تزلزل، ترس، بیم در این دل راه ندارد.
🔹قرآن وعده داده که برای خدا قیام کنید، برای خدا عمل کنید، برای خدا بجنبید، آنوقت عنایات خدا را احساس میکنید. در خانهات بنشینی، خدا را نمیبینی، عنایت خدا را نمیبینی. ساکت باشی خدا را نمیبینی، عنایات خدا را نمیبینی. ساکن باشی خدا را نمیبینی، عنایت خدا را نمیبینی. حرکت کن، برای خدا هم حرکت کن، آنوقت است که خدا را میبینی و عنایات خدا را لمس میکنی. آدمی که به امید خدا و برای خدا حرکت کرده و عنایات خدا را دائما به چشم دل میبیند آیا او از تهدید میترسد؟
🔹به یکی از مقامات که زمانی با من صحبت میکرد، گفتم آیا هیچ کس باور میکند که این مردی که روزها مینشیند این اعلامیههای آتشین را میدهد سحرها اقلا یک ساعت با خدای خودش راز و نیاز میکند و اشکهاست که دائما جاری است؟! هیچ کس باور نمیکند. درست نمونه علی(ع) است. فرزند علی(ع) است و علیوار و «بچه علی» وار عمل میکند: هُوَ البَکاءُ فِی الْمِحْرابِ لَیلًا/هُوَ الضَّحّاک اذَا اشْتَدَّ الضَّرابُ. شاعر درباره علی(ع) گفته است: در میدان جنگ به روی دشمن لبخند میزند، در محراب عبادت در حالی که به خدای خودش توجه دارد اشک میریزد؛ و ما نمونهاش را در این مرد داریم میبینیم. کسی باور نمیکند که این فردی که در روزها اینچنین اعلامیههای آتشین میدهد شبها با خدای خودش چه عوالمی دارد! چه راز و نیازی دارد! چه اشکها میریزد!
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 آینده انقلاب اسلامی ایران، صفحه 50
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
☑️امام جواد (ع) و سیاست خلفای عباسی
🔹امام جواد از ائمهای هستند که خیلی زود شهید شدند؛ یعنی 25 سال بیشتر از سن مبارکشان نگذشته بود که شهید شدند و بعد از پدر بزرگوارشان حضرت علی بن موسیالرضا (ع) ایشان عمر زیادی در دنیا نکردند.
🔹سیاست خلفای عباسی با سیاست امویها فرق داشت. امویها خشنتر بودند ولی اینها موذیتر بودند یعنی سیاستمدارانهتر عمل میکردند. آنها خیلی با خشونت و شمشیر و این طور چیزها عمل میکردند، ولی اینها خیلی موذیانه عمل میکردند که فقط عده قلیلی میتوانستند دست سیاست اینها را بخوانند. اکثریت مردم به اشتباه میافتادند و نتیجه این شده است که الآن قضیه شهادت امام رضا حتی بر مستشرقین اروپا مورد اشتباه است. مأمون آن قدر سیاستمدارانه عمل کرده که اینها میگویند: مأمون نسبت به حضرت رضا حسن نیت داشته و هیچ سوءنیتی نداشته و خیلی هم به ایشان ارادت داشته است و حضرت رضا به مرگ طبیعی از دنیا رفتند. این برای این است که سیاست او سیاست موذیگری است؛ یعنی به ظاهر دوستی نشان میداد و در باطن دشمنی میکرد.
🔹یکی از کارهایی که اینها میکردند این بود که چون میخواستند ائمه را تحتنظر داشته باشند، به زور و اجبار، یکی از دخترهایشان را به آنها میچسباندند که باید با این ازدواج کنی! بعد که ازدواج میکردند، میگفتند: دختر ما که نمیشود از ما دور باشد! دختر ما و داماد ما باید همین جا کنار خودمان باشند! این برای چه بود؟ برای این که به یک شکلی که مردم نفهمند اینها را تحت نظر و تحت مراقبت شدید و اذیت شدید داشته باشند. حالا چه جریانهایی در زمان مأمون و بعد از او در زمان معتصم برادر مأمون [اتفاق افتاد، خدا میداند!] باز مأمون وضع خاصی داشت، مرد عالم و تحصیل کردهای بود و چون تحصیل کرده و عالم بود از مسائل علمی لذت میبرد. گاهی، هم در زمان حضرت رضا و هم در زمان حضرت جواد، مجالس علمی تشکیل میداد، علمای بزرگ را جمع میکرد، بعد امام را احضار میکرد و خوشش میآمد که در آنجا سؤال و جواب و مباحثه شود. ولی معتصم از این جهت درست برعکس مأمون است، یعنی اُمّی است. اُمّی یعنی بیسوادِ بیسواد. معتصم یک آدم بیسواد عجیبی است. خیلی بیسواد است. خودش به خودش میگفت: خَلیفَةٌ اُمّی. یک وقت در مورد لغتی از لغات قرآن از وزیرش پرسید، اتفاقا او هم نمیدانست. گفت: به به! خَلیفَةٌ اُمّی و وَزیرٌ عامّی. خلیفه بیسواد که هیچ سوادی ندارد و وزیر عوام که هیچ نمیفهمد. یک مستوفی و دبیر داشته به نام محمد بن عبدالملک زیاد، که وقتی از او پرسیدند، او لغت را تشریح کرد و خیلی خوب بیان کرد و همین سبب شد که معتصم آن وزیرش را برداشت و این محمد بن عبدالملک را ـ که خیلی آدم خبیثی از آب درآمد ـ به جای او آورد. او که بعدها وزیر متوکل هم شد ـ همان کسی است که آن تنور معروف را برای شکنجه افراد ساخته بود، و بعد خودش در همان تنور شکنجه شد و در همان تنور هم مُرد. آدم خیلی بد ذات و خبیثی بود.
🔹به هرحال معتصم به شکل دیگری موجبات آزار امام را فراهم کرد، تا بالاخره سبب شد که همسر امام یعنی امّ الفضل امام را مسموم کرد، آن هم با یک وضع خیلی ناراحت کنندهای. و چون برای همه مسموم کنندهها معلوم و محرز بود که دستور خلیفه بوده، جرأت این که بدن امام را دفن کنند، نداشتند. حتی معتصم دستور داد: بدنش را بیندازید در کوچه. دو سه روز بدن امام در میان کوچه افتاده بود. بعد به معتصم خبر دادند که یک وضع خارقالعادهای پیش آمده. هر میتی اگر سه چهار روز روی زمین افتاده باشد بدنش عفونت پیدا میکند و بدن این مرد روز به روز بر بوی خوشش افزوده میشود، و اگر مردم این موضوع را بفهمند اوضاع خیلی بد میشود. این بود که خودش زودتر اجازه داد بدن امام را دفن کنند. وجود مقدسش را در کنار جدش موسی بن جعفر در همین محل معروف یعنی کاظمین (علیهما السلام) دفن کردند. و حالت ایشان از این جهت، تأسّی داشت به جدّ بزرگوارشان حسین بن علی (ع) که فرمود: مُلْقاً ثَلاثاً بِلا غُسْلٍ وَ لا کفَنٍ.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚آشنایی با قرآن، جلد 12، صفحه 28
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅ دهههای با فضیلت در سال از نظر دستورهای اسلامی
🔹از نظر دستورهای اسلامی لااقل دو ده شب در سال هست که وضع خاصی دارند و عنایت خاصی به آنها هست.
1⃣ یکی ده شب اول ماه ذیالحجه است. شاید از نظر فضیلت هیچ ده شب متوالی مثل این ده شب وجود ندارد. موسی(ع) در اول ذیالقعده به میقات الهی رفت و یک میقات و به اصطلاح یک نوع خلوت سی شبی با خدای خودش داشت، ولی مثل اینکه در آن سی شب نتوانست به پایان برساند، لذا تکمیل شد به ده شب دیگر و شد چهل شب، یک اربعین. آن ده شبی که با آن تکمیل شد، همین ده شب اول ذیالحجه بود. و لهذا در اخبار و روایات ما نمازی وارد شده که در دهه اول ذیالحجه بین نماز مغرب و عشاء خوانده میشود. در کتابهای دعا هم برای این شبها آداب خاصی هست و اهل معنا معتقدند که در این شبها آثار خاصی هست که در شبهای دیگر نیست؛ یعنی اگر کسی به دستورهایی که در باره این شبها رسیده عمل کند آثار خاصی دارد.
2⃣ ده شب دیگری که در فضیلتْ بعد از این ده شب است -اگرچه بعضی از شبهایش افضل از شبهای این ده شب است- ده شب آخر ماه مبارک رمضان است. رسول خدا(ص) از شب بیست و یکم ماه رمضان دستور میدادند دیگر برای ایشان بستر پهن نشود و این ده شب را در مسجد به حال اعتکاف به سر میبردند. آنچه برای موسی(ع) در آن چهل شب حاصل شد، برای امت اسلام در ماه رمضان حاصل میشود و شب قدر در واقع برای آن کسی است که این وظیفه خودش را به پایان میرساند.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚آشنایی با قرآن، جلد 13، صفحه 67
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅وارستگی حضرت زهرا(سلام الله علیها)
🔹بهترین علامت رستگی و وارستگی از غیر خدا و بستگی به حق و اینکه اساساً برای آنها هیچ چیزی غیر از خدا مطرح نبوده است، همان چند تاریخچه کوچکی است که از زندگی این بزرگوار باقی است. برای برخی افراد، اگر بخواهند زندگیشان را بنویسند، ده هزار صفحه میشود نوشت ولی ده هزار صفحهای که یک سطر باارزش در آن پیدا نمیشود: او از کجا به کجا رفت، کجا مسافرت رفت، کجا چنین کرد؛ مانند برخی زندگینامهها. ولی یک کسی شما میبینید تاریخ برایش پنج صفحه بیشتر باقی نگذاشته، اما همان پنج صفحه که نوشته هر یک سطرش میارزد به ده هزار صفحهای که زندگی دیگران دارد.
🔹خوشبختانه جزئیات جهاز حضرت زهرا مشخص است. علی وقتی قرار میشود که عروسی او با زهرا را بگیرند چیزی ندارد جز زرهاش، میرود آن را به چهارصد درهم میفروشد. بعد با یک یا دو نفر دیگر مأمور میشوند بروند یک جهازیه تهیه کنند که قلم به قلمش مشخص است. یک پیراهن برای عروس تهیه میشود. پیراهن را میپوشد. خدای متعال وقتی که میخواهد یک ارزش واقعی انسانیت را ظاهر کند [چنین میکند.] آن روزی که آدم را میخواست بیافریند فرشتگان گفتند : أتَجْعَلُ فیها مَنْ یفْسِدُ فیها وَ یسْفِک الدِّماءَ. خدا جواب داد: من میدانم در انسان چیزی را که شما نمیدانید. آنچه خدا میدانست این جور چیزها بود. یک زن فقیر برهنهای به عنوان یک سائل میآید و خطاب به اهل بیت میگوید: من عریانم و لباس ندارم. در آن گرفتاری کسی نبود که اصلا متوجه شود که این زن هم آمده، غیر از خود این مخدّره مجلّله. فورآ میرود همان لباس نو را از تنش بیرون میآورد، پیراهن اولی خودش را میپوشد و آن را به این زن انفاق و ایثار میکند. بعد که زنها میآیند، میگویند: پیراهن عروسی کجا رفت؟ میگوید: بله، زنی به اینجا آمد و کسی به او رسیدگی نکرد، من به او انفاق کردم. بشر این است، تا این مقدار آزادگی و رهایی! تازه برای چه؟ اِنَّما نُطْعِمُکمْ لِوَجْهِ اللهِ لا نُریدُ مِنْکمْ جَزاءً وَ لا شُکوراً یعنی یک «متشکرم» هم از کسی توقع نداریم، فقط خدا و خدا.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
آشنایی با قرآن، ج11، صفحه 81
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
☑️امام باقر(علیه السلام) و مرد مسیحی
🔸امام باقر، محمدبن علی بن الحسین(علیه السلام)، لقبش «باقر» است. باقر یعنی شکافنده. به آن حضرت «باقرالعلوم» میگفتند، یعنی شکافنده دانشها.
مردی مسیحی، به صورت سخریه و استهزاء، کلمه «باقر» را تصحیف کرد به کلمه «بقر»، به آن حضرت گفت: «انت بقر». امام بدون آنکه از خود ناراحتی نشان بدهد و اظهار عصبانیت کند، با کمال سادگی گفت: «نه، من بقر نیستم، من باقرم.».
🔹مسیحی: تو پسر زنی هستی که آشپز بود.
🔸شغلش این بود، عار و ننگی محسوب نمیشود.
🔹مادرت سیاه و بیشرم و بدزبان بود.
🔸اگر این نسبتها که به مادرم میدهی راست است خداوند او را بیامرزد و از گناهش بگذرد، و اگر دروغ است از گناه تو بگذرد که دروغ و افترا بستی.
مشاهده این همه حلم از مردی که قادر بود همه گونه موجبات آزار یک مرد خارج از دین اسلام را فراهم آورد، کافی بود که انقلابی در روحیه مرد مسیحی ایجاد نماید و او را به سوی اسلام بکشاند. مرد مسیحی بعداً مسلمان شد.
📚داستان راستان، جلد1، صفحه 48
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
❇️بیان امام باقر (علیه السلام) در راضی بودن به مقدّرات الهی
🔹امام باقر (ع) تشریف بردند به عیادت جابر بن عبدالله انصاری صحابه بزرگ پیغمبر اکرم که پیر شده بود و اواخر عمرش بود. فرمود: جابر حالت چطور است؟ عرض کرد: یابنَ رسولِ الله در حالی هستم که فقر را بر غنا و بیماری را بر سلامت و مرگ را بر زندگی ترجیح میدهم.
🔹حضرت فرمود: ولی ما اهل بیت چنین نیستیم. ما هر چه خدا برایمان بخواهد همان را دوست داریم. هر چه خدا به ما بدهد ما به وظیفهمان در مورد آن عمل میکنیم. اگر خدا به ما ثروت بدهد همان را دوست داریم، اگر فقر بدهد همان را دوست داریم و اگر سلامت یا بیماری بدهد همان را دوست داریم.
📚آشنایی با قرآن، جلد13، صفحه91
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
☑️پیام تبلیغاتی اقامت امام حسین(ع) در مکه و خروج از آن در روز ترویه
🔹خروج امام از مدینه به مکه و اقامت در مکه در ماههای شعبان تا ذی الحجه که ایام عمره و سپس حج است، به نظر نمیرسد که به خاطر این بوده که دشمن احترام حرم امن الهی را حفظ میکرد، بلکه به سه علت دیگر بوده است:
1⃣یکی اینکه نفس مهاجرت ارزش تبلیغاتی داشت و تکان دهنده بود و ندای امام را بهتر میرساند و این خود اولین ژست مخالفت و امتناع بود.
2⃣دوم اینکه در مکه تماس بیشتری با افراد نواحی مختلف ممکن بود.
3⃣سوم اینکه مکه را انتخاب کردن علامت امنیت نداشتن بود گو آنکه در آنجا هم [امام] امنیت نداشت.
🔹خروج امام از مکه در روز «ترویه» یعنی روز هشتم ذی الحجه که روز حرکت به منی و عرفات است ارزش تبلیغی تکاندهنده تری از خود اقامت در مکه داشت. و از نظر رساندن پیام اسلام، این پشت کردن به کعبه تسخیر شده امویان و حجی که گردانندهاش دستگاه یزیدی بود- حجی که ظاهرش اسلامی و روحش جاهلی بود- نشان داد که اسلام این صورت خالی نیست که خاطرها آسوده باشد، معنی و حقیقت است که به خطر افتاده است.
📚حماسه حسینی، جلد2،صفحه224
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
#کلام_استاد
☑️خبر شهادت حضرت مسلم و هانی
🔹امام حسین(ع) در هشتم ذی الحجّه، در همان جوش و خروشی که حجّاج وارد مکه میشدند و در همان روزی که باید به جانب منی و عرفات حرکت کنند، پشت به مکه کرد و حرکت نمود و منزل به منزل آمد تا به نزدیک سرحد عراق رسید. حال در کوفه چه خبر است. داستان عجیب و اسفانگیز جناب مسلم در آنجا رخ داده است. امام حسین(ع) در بین راه شخصی را دیدند که از طرف کوفه به این طرف میآمد. میگویند این شخص امام حسین(ع) را میشناخت و از طرف دیگر حامل خبر اسفآوری بود. فهمید که اگر نزد امام حسین(ع) برود، از او خواهد پرسید که از کوفه چه خبر، و باید خبر بدی را به ایشان بدهد. نخواست آن خبر را بدهد و لذا راهش را کج کرد و رفت.
🔹دو نفر دیگر از قبیله بنی اسد که در مکه بودند بعد از آنکه کار حجشان به پایان رسید، چون قصد نصرت امام حسین(ع) را داشتند، به سرعت از پشت سر ایشان حرکت کردند تا خودشان را به قافله اباعبدالله(ع) برسانند. اینها تقریباً یک منزل عقب بودند. برخورد کردند با همان شخصی که از کوفه میآمد. به یکدیگر که رسیدند به رسم عرب انتساب کردند. بعد گفتند: از کوفه چه خبر؟ گفت: حقیقت این است که از کوفه خبر بسیار ناگواری است و اباعبدالله که از مکه به کوفه میرفتند وقتی مرا دیدند توقفی کردند و من چون فهمیدم برای استخبار از کوفه است نخواستم خبر شوم را به حضرت بدهم. تمام قضایای کوفه را برای اینها تعریف کرد.
🔹این دو نفر آمدند تا به حضرت رسیدند. صبر کردند تا آنگاه که اباعبدالله در منزلی فرود آمدند که تقریباً یک شبانه روز از آن وقت که با آن شخص ملاقات کرده بودند فاصله زمانی داشت. حضرت در خیمه نشسته و عدهای از اصحاب همراه ایشان بودند که آن دو نفر آمدند و عرض کردند: یا اباعبدالله! ما خبری داریم، اجازه میدهید آن را در همین مجلس به عرض شما برسانیم یا میخواهید در خلوت به شما عرض کنیم؟ فرمود: من از اصحاب خودم چیزی را مخفی نمیکنم، هرچه هست در حضور اصحاب من بگویید. یکی از آن دو نفر عرض کرد: یا ابن رسول الله! ما با آن مردی که دیروز با شما برخورد کرد ولی توقف نکرد، ملاقات کردیم؛ او مرد قابل اعتمادی بود، ما او را میشناسیم، هم قبیله ماست، از بنی اسد است. ما از او پرسیدیم در کوفه چه خبر است؟ خبر بدی داشت، گفت من از کوفه خارج نشدم مگر اینکه به چشم خود دیدم که مسلم و هانی را شهید کرده بودند و بدن مقدس آنها را در حالی که ریسمان به پاهایشان بسته بودند در میان کوچهها و بازارهای کوفه میکشیدند. اباعبدالله خبر مرگ مسلم را که شنید، چشمهایش پر از اشک شد ولی فوراً این آیه را تلاوت کرد: «مِنَ الْمُؤْمِنینَ رِجْالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ ینْتَظِرُ وَ ما بَدَّلوا تَبْدیلًا».
🔹در چنین موقعیتی اباعبدالله نمیگوید کوفه را که گرفتند، مسلم که کشته شد، هانی که کشته شد، پس ما کارمان تمام شد، ما شکست خوردیم، از همین جا برگردیم؛ جملهای گفت که رساند مطلب چیز دیگری است. فرمود: مسلم وظیفه خودش را انجام داد، نوبت ماست.
🔹عدهای هم بودند که در بین راه به اباعبدالله ملحق شده بودند، اینها همین که فهمیدند در کوفه خبری نیست یعنی آش و پلویی نیست، بلند شدند و رفتند. «لَمْ یبْقِ مَعَهُ الّا اهْلَ بَیتِهِ وَ صَفْوَتَهُ» فقط خاندان و نیکان اصحابش با او باقی ماندند که البته عده آنها در آن وقت خیلی کم بود. شاید بیست نفر بیشتر همراه اباعبدالله نبودند. در چنین وضعی خبر تکان دهنده شهادت مسلم وهانی به اباعبدالله و یاران او رسید.
🔹بعضی از موّرخین نقل کردهاند امام حسین(ع) بعد از شنیدن این خبر میبایست به خیمه زنها و بچهها برود و خبر شهادت مسلم را به آنها بدهد، درحالی که در میان آنها خانواده مسلم هست، بچههای کوچک مسلم هستند، برادران کوچک مسلم هستند، خواهر و بعضی از دخترعموها و کسان مسلم هستند. حالا اباعبدالله به چه شکل به آنها اطلاع بدهد؟ مسلم دختر کوچکی داشت. امام حسین(ع) وقتی که نشست او را صدا کرد، فرمود: بگویید بیاید. دختر مسلم را آوردند. او را روی زانوی خودش نشاند و شروع کرد به نوازش کردن. دخترک زیرک و باهوش بود؛ دید که این نوازش یک نوازش فوقالعاده است، پدرانه است. اباعبدالله متأثر شد، فرمود: دخترکم! من به جای پدرت هستم. بعد از او من جای پدرت را میگیرم. صدای گریه از خاندان اباعبدالله بلند شد. اباعبدالله رو کرد به فرزندان عقیل و فرمود: اولاد عقیل! از بنی عقیل یک مسلم کافی است؛ شما اگر میخواهید برگردید، برگردید. عرض کردند: یا اباعبدالله! یابنَ رسول الله! ما تا حالا در رکاب تو بودیم، حالا که طلبکار خون مسلم هستیم رها کنیم؟ ابداً، ما هم در خدمت شما خواهیم بود تا همان سرنوشتی که نصیب مسلم شد نصیب ما هم بشود.
حماسه حسینی، جلد 1، صفحه 307
╭───────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰───────────
هدایت شده از در محضر استاد
#کلام_استاد
✅عید قربان؛ نماد اخلاص و توحید عملی
🔹دین اسلام دین تعقّل و دین فهم است. بسیاری از دستورها و شاید همه دستورهایی که در قرآن هست به فلسفهاش هم اشاره میکند. فلسفه احکام را دانستن برای معرفت بسیار خوب است اما برای عمل چطور؟ آیا ما اول باید فلسفهها را بفهمیم بعد عمل کنیم، که اگر نفهمیدیم عمل نمیکنیم ولو بدانیم که اسلام گفته است؟ اگر این جور شد، دیگر عمل ما خالص نیست، اخلاصمان کم است. بنده مخلص در مقام بندگی میگوید من باید همین قدر بدانم که امر او هست یا نه. اگر امر او هست، من به امر او اعتماد دارم، میدانم امر او بیهوده نیست.
🔹موضوع، قربانی دادن است، از نظر اسماعیل جان خود را فدا کردن و از نظر ابراهیم فرزند را در راه خدا دادن، و از نظر مقام تعبّد و تسلیم یک موضوعی است که اصلًا برای ابراهیم هیچ توجیهی نداشت ولی با خود میگوید خدا گفته، چون خدا گفته من عمل میکنم. کاردی را تیز و آماده میکند. به توصیه خود اسماعیل ریسمانی هم با خودش برمیدارد که دست و پای این بچه را ببندد. کارد را آماده کرده است، به گلوی فرزند میکشد، یعنی آن آخرین کاری که به دست ابراهیم باید صورت بگیرد همین است. دیگر بعد از این کاری است که کارد انجام میدهد و مردن فرزندش.
🔹قرآن میگوید: فَلَمّا اسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبینِ. وَ نادَیناهُ انْ یا ابْراهیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا. همین که ایندو اسلام خودشان را ظاهر کردند (اسلام یعنی تسلیم) یعنی پدر و پسر تا این اندازه نشان دادند که به دستور خدا اعتماد دارند، تسلیم امر خدا هستند، دستور رسید که کافی است. خدا هم که واقعاً نمیخواست ابراهیم فرزندش را بکشد، چون فایده و خاصیتی نداشت که پدری به دست خودش پسرش را بکشد و بلکه یک سنتی بود که قبلًا انسانها را میکشتند و ابراهیم باید این سنت را نسخ کند. اما چطور این سنت را نسخ کند؟ اگر ابراهیم قبل از این قضیه این سنت را نسخ میکرد، مردم حق داشتند بگویند ابراهیم خودش ترسید، برای اینکه بچهاش را قربانی نکند گفت: انسان را قربانی کردن، دیگر ملغی! اما ابراهیم مقام تسلیم را تا اینجا رساند که صد در صد حاضر شد بچهاش را به دست خودش قربانی کند، مقام اسلام و تسلیمش در نهایت درجه ظاهر شد، آنوقت دستور رسید که نه، کافی است.
🔹خلاصه معنایش این است که به فرمان عمل کردی، یعنی ما بیش از این نمیخواستیم، ما واقعاً نمیخواستیم تو بچهات را بکشی، ما میخواستیم ببینیم تو واقعاً تا این حد حاضر هستی؟ تو حاضری فرزندت را در راه خدا قربانی کنی؟ حاضری به دست خودت فرزندت را قربانی کنی؟ فرزندت هم تا این مقدار تسلیم امر خدا هست؟ ما از بندگان تسلیم در راه حق را میخواهیم، شما امتحان خودتان را دادید. به جای اینکه یک انسان را اینجا قربانی کنی، یک گوسفند را قربانی کن که حیوانی است که خدا او را برای اینکه گوشتش مورد استفاده قرار بگیرد خلق کرده، گوشتش را به فقرا و به افراد دیگر صدقه بده، که از آن وقت این سنت معمول شد. بنابراین یک رکن عید قربان که ما مسلمین باید آن را عید بگیریم برای این است که یک یادگار و خاطره بزرگی از توحید دارد که نه تنها توحید فکری است، بلکه توحید عملی است.
🔹قسمت دوم این عید این است که برادران ما در این سالها یک اجتماع بسیار بزرگی را در مکه تشکیل دادهاند، مناسک حج را انجام دادهاند. روزی است که شاید میتوانم بگویم صدی نود دستور خدا را عمل کردهاند. ارکان عمل حج را انجام دادهاند، رمی جمرات کردهاند، قربانی کردهاند و بعد از قربانی، دیگر از لباس احرام خارج شدهاند. آنها یک موفقیتی دارند. برای برادران ما مستقیماً عید است، عید انجام وظیفه است، مثل اینکه عید فطر عید انجام وظیفه است. ما هم که اینجا هستیم، داریم با آنها همدلی و همدردی میکنیم، اظهار خوشحالی میکنیم که برادران ما چنین توفیق عظیمی نصیبشان شده است. خود اینها چقدر ارزش دارد، چقدرهمبستگی را میرساند و چقدر اسلام به همبستگی مسلمین علاقهمند است!
🔹واقعاً عجیب است؛ این الآن مسئلهای شده که اگر انسان بخواهد اسمی از همبستگی اسلامی، از همدردی، از وحدت اسلامی ببرد، یک عده میگویند: آقا این حرف جرم است، ما شیعه هستیم نباید با دیگران اتحادی داشته باشیم، همدلی داشته باشیم، همبستگی داشته باشیم ولی اسلام میگوید آقا! شما در شهر خودت هستی، در مملکت خودت هستی، در ایرانی، در دورتر از ایرانی؛ این روزی را که روز موفقیت برادران مسلمانتان و روز انجام وظیفه آنهاست، به یاد آنها و به یاد انجام وظیفه آنها مراسم عید و مراسم سرور داشته باشید.
(این نوشتار، تلخیص می باشد. برای مطالعه بیشتر به متن اصلی مراجعه شود.)
📚 حج، صفحه 115
╭──────────
🆔@shahidmotaharihowzeh
╰──────────