#شهیدانه
سیره ستارگان آسمان شهادت
نزدیک ساعت سه صبح بود که اومد
یه نقشه هم دستش بود و خیلی خسته به نظر می رسید
ازش پرسیدم چیزی خوردی؟
گفت نه!
اون شب غذا نداشتیم
دلم براش سوخت
سوار ماشین شدم که برم و براش غذا بگیرم
جلوم رو گرفت و نذاشت برم
گفت این وقت شب نمی خواد بری دنبال غذا
هر چی هست بیار می خوریم
چیزی نبود
کمی نان خشک آب زد و خورد
بعدش هم پاشد و رفت کارهاش رو انجام داد
گریه ام گرفته بود
کجای دنیا یه فرمانده لشکر تا ساعت سه گرسنه می موند؟
بعد هم با نون خشک...
#سردارشهیدحسنباقری #امام_زمان