eitaa logo
🕊کانال شهیدمحمدنکاحی🕊
233 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
30 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 (٢ / ٢) !🌷 🌷....تو همین حال گریه‌اش گرفت و از خدا می‌خواست که چیکار کنه؟ در همین حال يک‌دفعه با حالی عجیب گویی اختیار خودشو از دست بده رو به بچه‌های گردان گفت: برپا، رو به سوی دشمن. بدون هیچ معطلی دستور حمله را داد. در همین حال یکی از بچه‌های اطلاعات جلوی حاجی رو گرفت و گفت: حاجی چیکار می‌کنی؟ کل گردان رو به کشتن دادی؟! یک‌دفعه حاجی از اون حال و هوا بیرون اومد وقتی فهمید بچه‌ها رو فرستاده میدان مین، دست‌هاشو محکم گذاشت روی گوش‌هاش و هر لحظه منتظر شنیدن صدای انفجار مین‌ها بود. ولی به لطف و عنایت بی‌بی دو عالم (سلام الله علیها) بچه‌ها تا نفر آخرشان از میدان مین رد شدند. 🌷حتی یک مین هم منفجر نشد و حاجی سر از پا نشناخته دوید به طرف دشمن از روی همان میدان مین. صبح بعد از عملیات حاجی دید چند تا از بچه‌های اطلاعات دنبالش می‌گردند! رفت جلو و گفت: چه خبره؟  چی شده؟ گفتند: می‌دونی دیشب گردان رو از کجا رد کردی؟ گفت: از کجا؟  جریان را با آب و تاب تعریف کردند حاجی به خنده گفت: ما از روی مین رد شدیم! حتماً شوخی می‌کنید. دست حاج برونسی رو گرفتند و گفتند: بیا خودت ببین. همراهشان رفت. آن میدان مین واقعاً عبرت داشت. تمام مین‌ها رویشان جای رد پا بود. حتی بعضی شاخک‌های اونا کج شده بود ولی هیچ  کدام منفجر نشده بود. 🌷محمدرضا فداکار، یکی از همرزمان شهید برونسی می‌گفت: چند روز بعد از آن عملیات، دو_سه تا از بچه‌ها گذرشان به همان میدان مین می‌افتد. به محض این‌که نفر اول پا توی میدان مین می‌گذارد، یکی از آن مین‌ها عمل می‌کند و متأسفانه پای او قطع می‌شود. بقیه مین‌ها را هم بچه‌ها امتحان می‌کنند، که  می‌بینند آن حالت خنثی بودن میدان مین، برطرف شده است. شهید برونسی تمام فکر و ذکرش درباره عملیات موفق، این بود که می‌گفت: باید نزدیکی‌مان را با اهل بیت (علیهم السلام) بیشتر و بیشتر کنیم و ایمان‌مان را قوی‌تر. 🌹خاطره اى به ياد فرمانده سردار حاج عبدالحسین برونسی ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ ❤️