eitaa logo
کانال رسمی شهید امید اکبری
1.2هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
2.4هزار ویدیو
40 فایل
اِلهی به #اُمید تو ♡.. "خیلی به حضرت رقیه ارادت داشت.." شهــــیدمدافـع‌وطـــن امیداڪبری🍃🥀 از شهدای حادثه تروریستی میلـاد: ۶۸/۱۰/۰۲ اصفهــان شهــادت: ۹۷/۱۱/۲۴ خاش_زاهدان ارتباط با ما: @shahidomidakbariii
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔅 📖 صفحه ۱۵ شرکت در ختم قرآن برای فرج کانال 🍂 @shahidomidakbari
امام على عليه السلام: با دانشمندان، همنشینی کن تا دانش ات افزون گردد، و ادبت نیکو شود، و تزکیه نفس یابی جالِسِ العُلَماءَ يَزدَد عِلمُكَ، ويَحسُن أدَبُكَ، وتَزكُ نَفسُكَ غررالحكم حدیث4786 🍂 @shahidomidakbari
🌸🍃 آنـان ڪ عاشقنـد بہ دنبال دلبـرند هر جـا ڪ مےروند، تعلـق نـمےبرند عشـاق روزگار سبـڪبـال مےپـرند... 🥀 🌤 🍂 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ وقتی به اینکه چند میلیون ایرانی این دروغ ها رو شنیدن و گول خوردن و باعث وضع اقتصادی فاجعه‌بار امروز شدن فکر می‌کنم؛ از انتخابات سال بعد و دروغ‌های جدید اصلاح‌طلبان میترسم! خدایا به ما و مردم ما بصیرت سیاسی عنایت بفرما... 🍂 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▶️ ✅ حجت الاسلام پناهیان در برنامه : مسئولی که با ادبیات منقلی صحبت می‌کند می‌خواهد دیگران را آتش بزند تا رأی بیاورد. 🍂 @shahidomidakbari
💔 قسمت دوم دعای آن حضرت در درود بر رسول خدا 🍂 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
••• «زمان میبره اما حتما درستش میکنم» 🖋امضا ؛ خدای‌ خوب لحظه هـام♥️
🤕 --> دیروز [تیپ ولشکر مےزدیم] -->امروز [مانده ایم چہ تیپی‌بزنیم! ] --> دیروز [روزفداشدن بود] --> امروز [روزفدایت شوم!] "چقدرچفیہ هاخونے شد تا چادرے خاکے نشود"🙃💔 🍂 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_دوم بهمن ماه ، ليلا سه ماهه
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 مي خواستم جوراب هايش را در بياورم كه بيدار شد . وقتي مرا در آن حالت ديد عصباني شد . گفت :" من از اين كار خيلي بدم مي آيد . چه معني دارد كه تو بخواهي جوراب من را دربياوري ؟ " بلند شد و دست و صورتش را شست و سه لقمه غذا خورد و رفت خوابيد . سر اين چيزها خيلي حساس بود . دوست نداشت زن بَرده باشد . مي گفت :" از زماني كه خودم را شناختم به كسي اجازه ندادم كه جوراب و زيرپوشم را بشويد . " خودش لباسهاي خودش را مي شست . يك جوري هم مي شست كه معلوم بود اين كاره نيست بهش مي گفتم ، مي گفت :" نه اين مدل جبهه اي است . " آن شب بعد از چند ساعت بيدار شد . نشستيم و حرف زديم . از عمليات خيبر مي گفت . مي گفت :" جنازه ي خيلي از بچه ها آن جا مانده و نتوانستيم برشان گردانيم ." حميد باكري را گفت كه شهيد شده . حالا من وسط اين آشفته بازار پرسيدم : " اصلاً شما ها ياد ما هستيد ؟ اصلاً يادت هست كه منيري ، ليلايي وجود دارد ؟" چند ثانيه حرف نزد . بعد گفت :" خوب قاعدتاً وقتي كه مشغول كاري هستم ، نمي توانم بگويم كه به فكر شما هستم . اما بقيه ي وقت ها شما از ذهنم بيرون نمي رويد . " ادامه دارد..... کانال 🍂 @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_سوم مي خواستم جوراب هايش
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 می گفت: "دوستانم را مي بينم كه مي آيند به خانه هايشان تلفن مي زنند و مثلاً مي گويند بچه را فلان كار كن . ولي من نمي توانم از اين كارها بكنم . " آن شب خيلي با هم حرف زديم . فهميدم كه اين آدم ها خيلي هم به خانواده شان علاقه مندند ، ولي در شرايط فعلي نمي توانند آن طور كه بايد اين را بگويند . همان شب بود كه گفت: " من حالا تازه مي خواهم شهيد بشوم ." گفتم: " مگر به حرف شماست ؟ شايد خدا اصلاً نخواهد كه تو شهيد بشوي . شايد خدا بخواهد تو بعد از هفتاد سال شهيد شوي . " گفت :" نه . اين را زوركي از خدا مي خواهم . شما هم بايد راضي شويد . توي قنوت برايم اللهم ارزقني توفيق اشهاده في سبيلك بخوانيد . " اين دوره دوم با هم بودنمان در اهواز تقريباً يك سال طول كشيد . من داشتم بزرگ تر مي شدم . مادر شده بودم و ديگر آن جوان نازك دل سابق نبودم . ليلا جاي پدرش را خوب برايم پر كرده بود . خاطرات اين دومين سال بيش تر در ذهنم مانده . كربلا رفتنش را يادم هست . يك بار ديدم زير لباسهاي من ، روي بند رخت يك لباس عربي پهن شده پرسيدم: " مهدي اين لباس مال شماست ؟ " گفت :" آره ." گفتم :" كجا بودي مگر؟" گفت: " همين طوري ، هوس كرده بودم لباس عربي بپوشم ." گفتم :" رفته بودي دبي ؟ مكه ؟" گفت :" نه بابا ، ما هم دل داريم ." " با موتور زده بود رفته بود كربلا . خودش آن موقع نگفت . بعدها كه خاطرات سفرش را تعريف مي كرد ، يك چيز خنده دار هم گفت . وقتي رفته بود ، همين جوري عادي با لباس عربي زيارت كرده بود و داشته بر مي گشته كه به يكي تنه مي زند ، به فارسي گفته بود " ببخشيد " يك باره مي فهمد كه چه اشتباهي كرده. ادامه دارد..... کانال 🍂 @shahidomidakbari
دوره ی خودسازی یار امام شدن ،طبق دستورالعمل اولیا الهی👇👇 ✅ 15 قدم خودسازی یاران امام زمان(عج) : .. .. قدم اول : نماز اول وقت .. 🔷قدم دوم : احترام به پدرومادر .. 🔶قدم سوم : قرائت دعای عهد .. 🔷قدم چهارم : صبر در تمام امور .. 🔶قدم پنجم : وفای به عهد با امام زمان(عج) .. 🔷قدم ششم : قرائت روزانه قرآن همراه بامعنی .. 🔶قدم هفتم : جلوگیری از پرخوری و پرخوابی .. 🔷قدم هشتم : پرداخت روزانه صدقه .. 🔶قدم نهم : غیبت نکردن .. 🔷قدم دهم : فرو بردن خشم .. 🔶قدم یازدهم : ترک حسادت .. 🔷قدم دوازدهم : ترک دروغ .. 🔶قدم سیزدهم : کنترل چشم .. 🔷قدم چهاردهم : دائم الوضو بودن .. 🔶قدم پانزدهم : محاسبه نفس ... 🍃🌸 🍂 @shahidomidakbari
پوستر معنا‌دار سایت رهبر انقلاب پس از خروج ترامپ از کاخ سفید 🍂 @shahidomidakbari
من میگم چه مبارک است این غم که تو بر دلم نهادی... 🍂 @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
~🕊 #کلام_شهید💌 ♢مواظب باش دل به دنیا نبندے که دنیا محل گذر است. ♢حال هر چقدر که خود را
~🕊 🌿💌 توۍ ذهنت باشـد ڪھ یڪے داࢪد مࢪا مےبیند دسـت از پا خطا نڪنم مھــدۍفاطمھ(عج) خجاݪت بڪشد فࢪداۍ قیامت جلوۍ حضࢪت زهـــࢪا(س) چھ جوابـے مےخواهیم بدهیم.. 🍂 @shahidomidakbari
「 به قول ، سعی کن یه جوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداری میکنه! ❤️ 🍂 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔅 📖 صفحه ۱۶ شرکت در ختم قرآن برای فرج کانال 🍂 @shahidomidakbari
💔 نمی گیرد کسی مثل نفس در سینه جایت را چه باشی چه نباشی دم به دم دارم هوایت را 🥀 🌤 🍂 @shahidomidakbari
🔴گروه عراقی مسئولیت حمله ‌به‌ ریاض را برعهده گرفت 🔹یک گروه ناشناس عراقی موسوم به «الویه الوعد الحق» مسئولیت حمله پهپادی به ریاض را برعهده گرفت. 🔹این گروه عنوان کرد که این حمله را در انتقام خون شهدای عراق و جنایت رژیم‌های عربی در حق ملت‌های منطقه و حمایت این رژیم‌ها از باندهای جنایتکار داعش و گروه‌های تکفیری انجام داده است. 🔹در این بیانیه تهدید شده است که در صورت تکرار جنایت بن‌سلمان و بن‌زاید، دبی را نیز هدف قرار می‌دهد. 🔹گروه مقاومت اسلامی «ألویة الوعد الحق» طی بیانیه‌ای در کانال تلگرامی: «پس از زیاده‌ خواهی و اصرار اعراب خلیج [فارس] بر جنایت در حق ملت‌های منطقه و ادامه حمایت‌های آن‌‌ها از باندهای تبه‌کار داعش و گروهک‌های تکفیری که دستانشان به خون بی‌گناهان آغشته شده، ما فرزندان شبه‌جزیره عرب به وعده خود عمل کرده و پهپادهای رعب و وحشت را به پادشاهی آل‌سعود فرستادیم و دژهای آن‌ها در قصر الیمامه و اهداف دیگر را در ریاض هدف قرار دادیم. 🍂 @shahidomidakbari
ای‌کاش↓ یکی می‌آمد و غم هـا را از اهـالی زمین بر می‌داشت 🥀 🍂 @shahidomidakbari
کمند زلف بر گردن گذشتی روزی از صحرا هنوز از دور گردن می کشد آهوی صحرایی زیارت به نیابت ارسالی 🍂 @shahidomidakbari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_چهارم می گفت: "دوستانم را
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 ساختمانمان موش زياد داشت . شب ها از ترس موش ها نمي توانستم به آشپز خانه بروم . يك موكت زدم به آن جايي كه فكر مي كردم محل آمد و رفت موش هاست . يك شب كه مهدي آمد گفت: " خيلي تشنمه . آب خنكِ خنك مي خواهم ." گفتم " پارچ بغله دستته . " گفت :" نه ، بايد بري واسم درست كني . " رفتم با ترس و لرز آب يخ درست كردم . وقتي برگشتم ديدم دارد مي خندد . گفت: " از همان اول كه موكت را آن جا ديدم ، فهميدم قضيه از چه قرار است . مي خواستم سربه سرت بگذارم . " گفتم :" آره تو رو خدا مهدي يك كاري بكن از شرّ اين راحت بشوم ." گفت :" يك شرط داره ." من ساده هم منتظر بودم ببينم چه شرط مي گويد . گفت: " شرطش اينه كه اگر موش ها رو گرفتم كبابشان كني . " آن شب من ديگر اصلاً نتوانستم شام بخورم ! ما هم آدم هاي معمولي بوديم جوان بوديم . مي دانستيم خوش گذراندن يعني چه . مي دانستيم كه زندگيمان عادي و امن نيست . ولي وقتي مي ديدم آقا مهدي درست در ايام جواني كه آدم ها وقت خوش گذشتنشان است ، دارد تير و گلوله مي خورد به خودم مي گفتم كه از خيلي چيزها مي شود گذشت . جاي زخم هايش را من يك بار ديدم . تمام گوشت يك پايش سوخته بود . هر بار كه ليلا را بغل مي كرد ليلا تمام جيب هايش را مي كشيد بيرون و هرچي توي جيب هايش بود بر مي داشت توي دهنش مي كرد . مي گفتم :" اين ها كثيفه ." مي گفت: " اشكالي ندارد ." زن با خودش منتظر آمدن مرد نشسته بود تا اين روزِ به نظر او مهم را در كنار هم باشند ادامه دارد..... کانال 🍂 @shahidomidakbari
کانال رسمی شهید امید اکبری
💔 #نیمه_پنهان_ماه زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 #قسمت_سی_و_پنجم ساختمانمان موش زياد
💔 زندگینامه سردار شهید مهدی زین الدین 🔸 سالگرد ازدواجشان بود . چيزي كه مرد روحش هم از آن خبر نداشت . خسته چشم هايش را باز كرد و همسر خوش حالش را ديد كه توي خانه مخصوصاً سر وصدا راه انداخته كه او بيدار شود . مرد دوباره چشم هايش را هم گذاشت . با زندگي معمولي آشتي كرده بود . حداقل تنش در خانه راحت بود . گلوله و جنگي در كار نبود . ولي پشت پلك هايش را هر بار روشني انفجاري پر مي كرد . خوابيدن آرزويي قديمي شده بود . جنگ امان همه را مي بريد . " زن توي حمام داشت بچه را مي شست . گرماي تن بچه اش را حس می كرد . زندگي همه ي لطفش را با دادن آن بچه به او نشان داده بود . او نقش خود را در دنياي زنده ها بازي كرده بود . بچه گريه اش بلند شد . حواسش نبود ، شامپو زياد زده بود . تا دو ساعت بعد ليلا همين جور يك ريز گريه مي كرد . مجيد كه آمد به شوخي گفت : " مجيد ما اصلاً اين بچه را نمي خواهيم . باشه مال تو ." مجيد بغلش كرد و بردش بيرون . برگشتني ساكت شده بود . حالا كه حرفي از مجيد زدم بايد از اين برادر بيش تر بگويم. ادامه دارد..... 🍂 @shahidomidakbari
خندیدن به دنیا..! الهی خنده‌های از ته دل چند !؟ 🍂 @shahidomidakbari
💔 قسمت سوم دعای آن حضرت در درود بر رسول خدا 🍂 @shahidomidakbari
❤️🕊 شهید جهاد مُغنیه: ما فرزندان مدرسه ای هستیم که در آنجا یادگرفتیم آزاد زندگی کنیم، ما امنیت را از دشمن التماس و گدایی نمی کنیم؛ ما حق خود را با خون هایمان که برای سربلندی نذر شده و برآزادگی ایستاده است، باز پس می گیریم.💪 🕊 هدیه هر شب نثار روح پاک و مطهر شهدای عزیز و شهید جهاد مُغنیه 🍂 @shahidomidakbari
🌙•• در سرت دارے اگر سوداے عشـق و عاشقے/عشق شیرین است اگر معشوقِ تو باشد اُمید 🍂 @shahidomidakbari