eitaa logo
شهید محمـــود رادمهر❤️‍🩹
1.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
688 ویدیو
37 فایل
‌❞شهیـــد محمــود رادمهـــر عــارف و مجاهــدی که هم در میـدان رزم و هم میـدان مبــارزه با نفــس شیطان را به زانـو در آورده بـود . . .❝ ▽تبادل؛ @Sarbaze25 ▽ارتباط با ادمین؛ @didban_25
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر برای خدا کار میکنی تحمل کن ‌‌ •در اوج عصبانیت بودم که محمود سر رسید و سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: اگر برای کار میکنی، تحمل كن...! ‌ •انگار یک ظرف آب سرد بر تمام وجودم ریخت آن روز به خاطر بعضی کمبودها و نارسایی هایی که در جبهه .... داشتیم ناراحت بودم و جواب یکی از نیروهای فاطمیون را با عصبانیت داده بودم. همین طور مشغول جر و بحث با او بودم که محمود آمد و با کام دلنشینش آرامم کرد. ‌‌ •همیشه به حال و روزش غبطه می خوردم. (۳۵) روز که در خان طومان بودیم ندیدم شبی بیشتر از (۲) ساعت بخوابد. مدام یا در دیدبانی بود، یا در حال طرح ریزی عمليات. با این همه، حتی یک بار هم ندیده بودم از کوره در برود و عصبانی بشود. ‌‌‌ ‌❞منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" ♥️ ‌ Ⓜ رسـانه‌رسمـی شھیـد محمـود رادمھـر: ‌‌ ▷ @shahidradmehr_ir
•کارت برای نبوده ! •روی یک پروژه مشترک با محمود و شهید همــدانی کار میکردیم . وسط کار پروژه را از مـا گرفتند. رفتـــم که پروژه را تـــحویل آقای همدانی [شهید حاج حسین همدانی ] بدهـم، پیدایش نکردم و آن را به یـــکی از همکارانش دادم. ‌‌ • بعدها متوجه شدم آن همکارش بداخلاقی کرد و پروژه را به نـــام خودش تمـــام کرده. ناراحت شده بودم. با محمــود تماس گرفتم گفتم: «شش ماه این همه شبانه روز زحمت کشیدیـــم ، آخرش به نام کــس دیگری تمام شده. پرسید: «نـــاراحتی؟» گفتم: «بـــله!» خندید و گفت: «پس کارت برای خدا نبوده! ‌‌‌ • اگر کـــارت را تمام و کمال برای خدا انجام بدهی، نتیجه‌اش هرچه که می‌خواهد شود، بشود. تکلیـــف از گردنت ساقط است. تا حالا از شمـــا خواسته بودند این پـــروژه را انجام بدهـــی، الـــان ایـــن بـــار را از روی دوشـــت گرفته اند. این که ناراحتی ندارد...! ‌‌‌‌ 📒‌منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" به روایت همرزم شهید ... ‌‌‌‌ ♥️ Ⓜ رسانه رسمی شھیـد محمـود رادمھـر تلگرام،سروش،ایتا و روبیکا : ‌‌ ‌▷ @shahidradmehr_ir‌‌
• ۱۴ فروردین ۹۵ ؛ شب وداع ... 🥀در آخرین اعزامش، ساعت از یک نیمه شب گذشته بود که محمود از پادگان آمد برای خداحافظی. تازه از سفر راهیان نور برگشته بودم و دوربین فیلم برداری را از کیفم درآورده و کنار تلویزیون گذاشته بودم. آن را برداشتم و شروع کردم به فیلم برداری. من فيلم بردار بودم و محمود سوژه: ‌ ♥️الان ساعت چنده محمود؟ 🍃۱:۱۰ دقیقه شب. ♥️این موقع شب اینجا چیکار میکنی؟ 🍃آمدم خدمت مادرم عرض ادب. ‌ ♥️شنیدم می خواهید بروید مأموریت ! کی به شما گفتند باید بروید؟ 🍃دو ساعت و نیم پیش! ‌ ♥️برای چی می روید؟ 🍃برای ! ‌ ♥️ مقصد کجاست؟ 🍃مقصد ملک خداست، هرجا خدا بخواهد ما می رویم! ‌ ♥️حالا بگوا ما که جلویت را نمی گیریم! 🍃 اصلا مهم نیست! جایش مهم نیست! مهم این است که آدم هر جا می خواهد برود، برای برود. ‌ ♥️راستش را بگو! دیگرداری می روی پسر! بگو کجا می خواهی بروی؟ 🍃ان شاء الله می خواهیم برویم برای دفاع از حرم حضرت زینب علیه‌السلام. ‌ ♥️ قبول باشد ان شاء الله ، قبول باشد! ان شاء الله به شفاعت حضرت زینب برسید. ‌🍃 ان شاء الله بعدش هم می رویم به سمت يمن و حرم را آزاد می کنیم ... ‌ ♥️ ان شاء الله خدا همه جا را آزاد می کند. با کی می روی؟ 🍃با رزمندگان اسلام. با سربازان ! ♥️شنیدم محمدرضا هم می خواهد با شما بیاید؟ 🍃 محمدرضا رئيس ماست. او فرمانده ماست. ‌ ♥️ تو آنجا چه کاره هستی؟ ‌🍃 من ؟ بنا! حمام درست میکنیم ! لوله کشی می کنیم ! هرکار از دست ما بربیاید، انجام میدهیم! ‌ ♥️ بچه هایت را به کی می سپاری؟ 🍃 ! ! ‌‌ ♥️مگر نگفتی بعد از بابا سرپرستی ام را قبول میکنی؟ ‌🍃مگر تا حالا من سرپرست شما بودم؟ «الله ولي الذين آمنواء. من ولی و سرپرست کسی نبوده ام. ‌ از ته دل قهقهه می زد و این جملات را میگفت. فیلمش هم به یادگار برایم ماند . ۱۳۹۵/۱۱۴ ‌‌ منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" | به روایت مادر شهید ... ‌ ♥️ ‌‌ 💌 رسانه رسمی شھیـد محمـود رادمھـر ; Join╰➤ @SHAHIDRADMEHR_IR insta, telegram, soroush, eitaa, rubika yon.ir/J6Y3G
• اگر برای خدا کار میکنی تحمل کن ‌‌ •در اوج عصبانیت بودم که محمود سر رسید و سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: اگر برای کار میکنی، تحمل كن...! ‌ •انگار یک ظرف آب سرد بر تمام وجودم ریخت آن روز به خاطر بعضی کمبودها و نارسایی هایی که در جبهه .... داشتیم ناراحت بودم و جواب یکی از نیروهای فاطمیون را با عصبانیت داده بودم. همین طور مشغول جر و بحث با او بودم که محمود آمد و با کام دلنشینش آرامم کرد. ‌‌ •همیشه به حال و روزش غبطه می خوردم. (۳۵) روز که در خان طومان بودیم ندیدم شبی بیشتر از (۲) ساعت بخوابد. مدام یا در دیدبانی بود، یا در حال طرح ریزی عمليات. با این همه، حتی یک بار هم ندیده بودم از کوره در برود و عصبانی بشود. ‌❞منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" ♥️ ✓تعجیل‌درفرج‌صلوات؛ الّلهمّ‌صلّ‌علی‌محمّدوآل‌محمّدوعجّل‌فرجَهم 💌 رسانه رسمی شھیـد محمـود رادمھـر ; Join╰➤ @SHAHIDRADMEHR_IR insta, telegram, soroush, eitaa, rubika
• در یک جلسه که نماینده فرمانده کل سپاه حضور داشت، یکی از طرح های موفق محمود را به نام او عنوان کردم و خواستم که این طرح در جاهای دیگر هم اجرا درآید. ‌ • بعد از جلسه چنان برخورد تندی با من کرد که هول برم داشت . می گفت: «شما چه حقی داشتی که از من تعریف کنی؟!». هر چه می گفتم هدفم تعریف از شما نبود و می خواستم طرح شما در همه جا اجرا شود، قبول نمیکرد و می گفت:« نباید اسمم را می بردی». ❤️ ‌‌📒منبع : کتاب شهیــد عزیـز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" 💌 رسانه رسمی شھیـد محمـود رادمھـر ; [ @shahidradmehr_ir ]
• اگر برای خدا کار میکنی تحمل کن ‌‌ •در اوج عصبانیت بودم که محمود سر رسید و سرش را به گوشم نزدیک کرد و گفت: اگر برای کار میکنی، تحمل كن...! ‌ •انگار یک ظرف آب سرد بر تمام وجودم ریخت آن روز به خاطر بعضی کمبودها و نارسایی هایی که در جبهه .... داشتیم ناراحت بودم و جواب یکی از نیروهای فاطمیون را با عصبانیت داده بودم. همین طور مشغول جر و بحث با او بودم که محمود آمد و با کام دلنشینش آرامم کرد. ‌‌ •همیشه به حال و روزش غبطه می خوردم. (۳۵) روز که در خان طومان بودیم ندیدم شبی بیشتر از (۲) ساعت بخوابد. مدام یا در دیدبانی بود، یا در حال طرح ریزی عمليات. با این همه، حتی یک بار هم ندیده بودم از کوره در برود و عصبانی بشود. ‌‌‌ ‌🇵🇸 رسانه رسمی شھیـد محمـود رادمھـر ; 『 @shahidradmehr_ir
❗️کارت برای نبوده ! ‌ 🔹روی یک پروژه مشترک با و کار میکردیم . وسط کار پروژه را از ما گرفتند. رفتم که پروژه را تحویل آقای همدانی [سردار شهید حاج حسین همدانی ] بدهم، پیدایش نکردم و آن را به یکی از همکارانش دادم. ‌ 🔹 بعدها متوجه شدم آن همکارش بداخلاقی کرد و پروژه را به نام خودش تمام کرده. ناراحت شده بودم. با محمود تماس گرفتم و گفتم: «شش ماه این همه شبانه روز زحمت کشیدیم ، آخرش به نام کس دیگری تمام شده. پرسید: «ناراحتی؟» گفتم: «بله!» خندید و گفت: «پس کارت برای خدا نبوده! ‌ 🔹 اگر کارت را تمام و کمال برای خدا انجام بدهی، نتیجه‌اش هرچه که می‌خواهد شود، بشود. تکلیف از گردنت ساقط است. تا حالا از شما خواسته بودند این پروژه را انجام بدهی، الان این بار را از روی دوشت گرفته اند. این که ناراحتی ندارد...! ‌ 📒‌منبع : "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" | به روایت همرزم شهید ... ‌‌ ♥️ ‌ 🇵🇸 رسانه رسمی شھیـد محمـود رادمھـر ; 『 @shahidradmehr_ir
• در یک جلسه که نماینده فرمانده کل سپاه حضور داشت، یکی از طرحهای موفق محمود را به نام او عنوان کردم و خواستم که این طرح در جاهای دیگر هم اجرا درآید. ‌ • بعد از جلسه چنان برخورد تندی با من کرد که هول برم داشت . می گفت: «شما چه حقی داشتی که از من تعریف کنی؟!». هر چه می گفتم هدفم تعریف از شما نبود و می خواستم طرح شما در همه جا اجرا شود، قبول نمیکرد و می گفت:« نباید اسمم را می بردی». ❤️ ‌‌📒منبع : کتاب شهیــد عزیـز "مجموعه خاطرات شهید رادمهر" 💌 رسانه رسمی شھیـد محمـود رادمھـر ; [ @shahidradmehr_ir ]