eitaa logo
میدان دانشگاه
84 دنبال‌کننده
15.6هزار عکس
24هزار ویدیو
101 فایل
اطلاع رسانی محله میدان دانشگاه همدان
مشاهده در ایتا
دانلود
حاج‌مهدی‌رسولی‌ •1_9622368253.mp3
زمان: حجم: 9.58M
🔊 ماه‌رَجَب‌هم‌تَمُوم‌شُد‌ولی‌باز‌ حالِ‌مَن‌خُوب‌نَشُد..؛ 😭 ━•✾•✾•✾•🇮🇷•✾•✾•✾•━ https://eitaa.com/joinchat/2736980198Cd9c242a658 ━•✾•✾•✾•🇮🇷•✾•✾•✾•━
✍معبودا! دلی که در دنیا به یاد تو و روز ملاقات (مرگ) تو سرمست و خوش نباشد دل نیست، تکه گوشتی است که برای خوردن و خوابیدن و شهوت‌رانی چون بهایم و چهارپایان درون سینه می‌تپد. خدایا! تپش قلب عاشقانت به دست توست، قلب بی‌تاب عاشقان راستین خویش را به عزت و جلال‌ات قسم می‌دهم تا روز مرگ‌شان در دستان خود آرامش‌شان فرما، چرا که دلی را که تو را شناخت و از همه چیز در راه تو و برای رضای تو گذشت، اگر از دستان نور خویش به خاطر معصیت صاحب دل رهایش کنی چون مرغ سربریده‌ای است که در تلاطم است. خدایا! بر دل بی‌قرار عاشقانت از کرم‌ات ترحم فرما و مدارا کن!!! ┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
‍ ‍ ‍ ‍ 💥بسیار جالب خواندن این خاطره رو از دست ندید💥 ⭕️شـهـیـدی که وســوسـه ی شـیــطـان را عـمــلـی نڪـرد و تـسـبـیـحـات ڪــوه و گـیــاهــان را شـنـیـد...⭕️ ✍نفس عمیقی ڪشید و گفت یک روز با رفقای محل و بچه‌های مسجد رفته بودیم .یڪی از بزرگترها گفت احمد آقا برو این ڪتری رو آب ڪن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی رو نشان داد گفت اون جا است برو اون جا آب بیار من هم را افتادم. راه زیادی نبود از لا به لای بوته‌ها ودرخت‌ها به رودخانه نزدیڪ شدم تا به رودخانه افتاد یک دفعه سرم را پایین انداختم وهمان جا نشستم! بدنم شروع به ڪرد نمی‌دانستم چه کار ڪنم! همان جا پشت بوته‌ها مخفی شدم. من می‌توانستم به راحتی یک انجام دهم. در پشت آن بوته‌ها چندین ڪه بـرهنـه مشغول شنا ڪردن بودند. من همان جا را صدا کردم و گفتم :«خدایا کمکم کن الآن من را وسوسه می‌ڪند ڪه من نگاه کنم هیچ ڪس هم متوجه نمی‌شود اما از این از این گناه می‌گذرم.» بعد ڪتری خالی را از آن جا برداشتم و از دیگر آب آوردم. بچه‌ها مشغول بازی بودند. من هم شروع به آتش درست ڪردن بودم خیلی دود توی چشمانم رفت. همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود:🔸«هرڪس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» من همینطور ڪه اشک می‌ریختم گفتم از این به بعد گریه می‌کنم. حالم خیلی منقلب بود. از آن ڪه در ڪنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم. همین طور که داشتم اشک می‌ریختم و با خدا می‌کردم خیلی با توجه گفتم: «یاالله یا الله...» به محض این که این عبارت را تڪرار کردم ناخودآگاه از جایم بلند شدم. . همه می‌گفتند: «سُبوحُ قدّوس رَبُنا و رب الملائکه والرُوح» (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائکه و روح) وقتی این صدا را شنیدم به اطراف خودم نگاه ڪردم دیدم بچه‌ها متوجه نشدند. من در آن غروب با بدنی ڪه از وحشت می‌لرزید به اطراف می‌رفتم از همه ذرات این صدا را می‌شنیدم! احمد بعد از آن ڪمی سڪوت ڪرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد: از آن موقع کم کم از عالم بالا به روی من باز شد! احمد بلند شد و گفت این را برای تعریف از خودم نگفتم.گفتم تا بدانی 🔸انسانی که گناه را ترک ڪند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت: «تا زنده‌ام برای کسی این ماجرا را تعریف نڪن.» ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ "کوچه شهدا"💫 ╭┅─────────┅╮ @kooche_shohadaa ╰┅─────────┅╯
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیست دردی کشنده‌تر ز فراق استخوان آب می‌کند مرفاق 🌷 🎙
18.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیست دردی کشنده‌تر ز فراق استخوان آب می‌کند مرفاق 🌷 🎙
4.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♻️ شکستگی .... بچه اگه به چیز قیمتی بشکنه اگه با شکستگی و شرمندگی بیاد و سرش پایین باشه باباهه یه بوسش می کنه می گه فدا سرت ... در خونه خدا با شکستگی باید اومد... تنبیه می کنن تا طرف متوجه بشه، بشکنه، این که خودش شکسته ... 🟡 ببینید امام سجاد چقدر قشنگ مناجات می کنه با خدا... 🔸به پیشگاهت با توبه و انابه فروتنی کردم و با ذلّت و خواری، به درگاهت تسلیم شدم، اگر مرا از درگاهت برانی به که روی آورم؟ و اگر از آستانت بازم گردانی به که پناه برم؟ در این حال افسوس از شرمندگی و رسوایی‌ام و وای از نگرانی‌ام از زشتی کردار و مرتکب شدن گناهانم 🔹وَقَدْ خَضَعْتُ بِالْإِنابَةِ إِلَيْكَ، وَعَنَوْتُ بِالاسْتِكانَةِ لَدَيْكَ، فَإِنْ طَرَدْتَنِى مِنْ بابِكَ فَبِمَنْ أَلُوذُ ؟ وَإِنْ رَدَدْتَنِى عَنْ جَنابِكَ فَبِمَنْ أَعُوذُ ؟ فَوا أَسَفاهُ مِنْ خَجْلَتِى وَافْتِضاحِى، وَوا لَهْفاهُ مِنْ سُوءِ عَمَلِى وَاجْتِراحِى مناجات التائبین
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 📣 از انتشار این متن کوتاهی نکنید https://eitaa.com/joinchat/2007040586Ccd1f8cf697
سلام و نور ✨ ببخشید 2روز دل و دماغی نداشتم که بیام ... خوبید عزیزای دل؟! چندتا یاداوری میکنم 😊 1⃣از هرجایی اخبار نگیرید ... 2⃣دعاها و کلمات قرآنی رو ترجیحا از خود کتابها بخونید نه از گوشی ... منظورم اینه اگه کسی دعایی فرستاد مثلا برای در امان ماندن یا پیروزی جبهه حق یا هرچی سعی کنید برید و از قران یا منبع اصلیش بخونید ...☝️ مانند تصویر فوق☝️ چون ممکنه کلمات رو جابه جا کرده باشن و کلا دعا فرق کنه ... خیلی ایه الکرسی بخونید ... خیلی چهار قل بخونید ... صدقه هر روز بدید... انشاالله این مصیبتها هم تموم میشه ... دعا کنیم هممون درحق هم انشاالله روزهای خوش هم میاد ... اینجور فتنه های آخرالزمانی رو هشدارش رو اقا امیرالمومنین بهمون گفته بودن... دعاکنیم ایمانمون لابه لای این توپ و تفنگها از بین نره✨ ممکنه این چندروز آموزش نذارم ....🙏 @honarmand_bash ✏️بفرست برای عزیزانت تا از نظر روحی، حالشو خوب کنی 💚