eitaa logo
🌹ڪٰانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹
1.6هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
6.6هزار ویدیو
127 فایل
کانال #شهید_صالحی زیر نظر خانواده شهید بزرگوار اداره شده و مطالب توسط ادمین بارگذاری می شود. 🌐کانال شهید احمد صالحی مله: @shahidsalehi72 📍ارتباط با ادمین(ارسال خاطرات؛فیلم،عکس،صوت،متن): @shamesozan @abolfazlsalehii
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹مثل قاسم #«شهید_مرحمت_بالازاده» که در زمان ریاست جمهوری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای ۱۳ ساله بود، در مراسمی خود را با مشقت به رئیس جمهور رساند و گفت: «آقا جان! حضرت قاسم(ع) ۱۳ ساله بود که امام حسین(ع) به او اجازه داد برود در میدان و بجنگد، من هم ۱۳ سالم است ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمیدهد به جبهه بروم. هر چه التماسش میکنم، میگوید ۱۳ ساله‌ها را نمیفرستیم. اگر رفتن ۱۳ ساله ها به جنگ بد است، پس این همه روضه حضرت قاسم(ع) را چرا میخوانند؟» بعد از بغض و اشک مرحمت و متأثر شدن رییس جمهور، ایشان مرحمت را در آغوش گرفت و رو به سرتیم محافظانش گفت: « آقای ... یک زحمتی بکش با آقای ... تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ما است، هر کاری دارد راه بیاندازید. هر کجا هم خودش خواست ببریدش، بعد هم یک ترتیبی بدهید برایش ماشین بگیرند تا برگردد اردبیل. نتیجه را هم به من بگویید». بالازاده یک سال بعد، کمی بعد از شهادت مرادش، مهدی باکری، مهمان سفره حضرت قاسم شد از کتاب شیرین تر از عسل. شهدای نوجوان. اثر شهید هادی برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
🌹"حضرت مولانا" ❤️بخند خنده هایت زیباست لبیک یا خامنه ای سرت سلامت آقا 💠در ششم تیر ماه سال 1360 حضرت آقا توسط فرقان در ابوذر تهران سوء قصد قرار گرفتند،اما الهی چنین بود كه ایشان برای نظام شوند. 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
💠یکی از روزهایی که نزدیک عملیات سرنوشت‌‌ساز حلب بود👥🌿 رزمندگان را جمع کرده بود و برایشان صحبت می‌کرد آنها می‌گفت سعی کنید روی پای خودتان باشید🙂 تلاش کنید خَلَف صالحی برای پیشینیانتان باشید و...  اثنای صحبت‌های حاج قاسم از برادران مدافع حرم که ظاهراً حاج قاسم را نمی‌شناخت😳از انتهای جمعیت بلند شدو فریاد زد🗣: حاج آقا تو که این قدر ما را موعظه می‌کنی خودت گروه چندی؟🤷🏻‍♂ ما همه مات مانده بودیم😳از شدت تعجب و ناراحتی زبانمان بند آمده بود😰😢تا آمدیم خودمان را جمع و جور کنیم😓و حرفی بزنیم👀دیدیم حاج قاسم شروع کرد به جواب دادن: من صفر هستم.‌ می‌کرد و می‌گفت: من لیاقت پیدا نکردم... 📄 روزنامه کیهان، ۲۶ اسفند ۱۳۹۷ دلها را تصرف می‌کنند ..... صلوات نثار ارواح مطهر شهدا ‌ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بریم نجف 💠نماهنگ محمد فصولی سرود ابناءالحسن 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️نماهنگ زیبا و طوفانی ▫️شعر و نوای: شفیع پور ▫️همخوانی: سرود محیصا لینک دانلود با کیفیت برای پخش در رسانه 👇👇👇 B2n.ir/h76812 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
12.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️نماهنگ زیبا و طوفانی ▫️شعر و نوای: شفیع پور ▫️همخوانی: سرود محیصا پر از مفاهیم ناب ▫️فقط آخرش که میگن: این نفسای آخره به پایانت بگو سلام اینجا ته ماجراس سه، دو، یییییک، تمام😉 تا می‌تونید پخش کنید که برسه به گوش مخاطبش با بچه‌ها کار کنید، براشون بگذارید می‌بینید که چقدر جذابه واسشون هزینه دانلود ۵ ذکر صلوات 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
19.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من یک بسیجی‌ام سرود نورالمهدی (عج) 🌹ڪانٰال‌شَھٖیداَحمَدصٰالِحےٖمَلِہ🌹 https://eitaa.com/shahidsalehi72 ━━⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱━━
«داستان من از زمانی شروع می‌شود که برای پرسیدن درس دخترم به مدرسه رفتم. در حال صحبت با معلم دخترم بودم که ناظم مدرسه آمد و به مادرها پیشنهاد مسابقه کتابخوانی شهید ابراهیم ‌هادی را داد. چون حافظه خوبی دارم با اعتماد به نفس بالا گفتم جایزه‌ام را آماده کنید، اول می‌شم! از همان روز اولی که کتاب را گرفتم شروع کردم به خواندن. برای اولین بار زندگینامه یک شهید، آن هم شهید گمنام را می‌خواندم. هرجا می‌رفتم کتاب را با خودم می‌بردم. در تاکسی، در مطب، حتی مهمانی. همه‌جا. شب‌ها آهسته با نور گوشی، کتاب را می‌خواندم. باید اول می‌شدم. کتاب را می خواندم و واسم جالب شده بود؛ یک آدم چقدر فداکار، چقدر مهربان و نمازخوان بود. روز امتحان، کتاب را دستم گرفتم و شروع کردم حرف زدن با شهید ابراهیم ‌هادی. گفتم مگر نمی‌گویند شهیدان زنده‌اند؟ خب تو کاری کن من اول بشوم و جایزه بگیرم، بهت قول می‌دهم نمازم را شروع کنم و بخوانم. قول میدم اول وقت بخونم، قول می‌دهم راه تو را بروم. قول می‌دهم. چند دقیقه بعد با خودم گفتم؛ وای یعنی این من بودم!؟ من که نماز نمی‌خونم، به هیچ چی اعتقاد ندارم، من دارم با شهید حرف می‌زنم و قول می‌دهم؟ اما واقعا از درون حرف می زدم. از شهید خواستم شفاعتم را پیش خدا بکند. خلاصه مسابقه اجرا شد. شبها خواب‌هایی می‌دیدم؛ انگار یکی در خواب ازم میخواست نماز بخوانم. در خواب بهم می‌گفت: الوعده وفا، من به قولم عمل می‌کنم، تو هم قول داده بودی باید عمل کنی. بعد از مسابقه قرار شد یادواره باشکوهی در مسجد جامع شهر ما برگزار و در آن نتایج اعلام و جوایز اهدا گردد. صبح روز برگزاری یادواره از خواب پریدم. دستهایم می‌لرزید. همه‌اش فکر می‌کردم یک خبری است. فکرم پیش خواب دیشبم بود. من چادر پوشیدم و رفتم مسجد! من و چادر؟! وارد مسجد شدم. چه مراسم قشنگی. واسه اولین‌بار بود می‌رفتم مسجد، اون هم واسه یادواره شهید. مراسم شروع شد. یک آقایی درباره شهید صحبت می‌کرد. بعد از سخنرانی یک کلیپ گذاشتند. عکس ابراهیم ‌هادی روی مانیتور بود. من یک گوشه نشسته بودم و گوش می‌کردم. نگاهم افتاد به عکس، داشت به من نگاه می‌کرد. من یهو زدم زیر‌گریه. از شدت ‌گریه نفسم بالا نمی‌آمد. به دوستم که کنارم نشسته بود گفتم آقا ابراهیم دارد به من نگاه می‌کند. قلبم از جا داشت کنده میشد. در پایان مراسم نوبت دادن جوایز شد. نفر اول مسابقه شدم. خیلی خوشحال شدم. البته نه به خاطر جایزه. به خاطر این الگویی که در زندگی پیدا کرده بودم. یاد قولم افتادم، نماز بخوانم. شهید ابراهیم‌ هادی به قولش عمل کرد. حالا نوبت منه، نباید بزنم زیر قولم. شروع کردم به نمازخواندن. آن هم اول وقت. من چادری شدم. چند روز بعد دوباره در مسابقه ای بهم جایزه دادند. دیگر جایزه مهم نبود واسم. من هدیه بزرگ‌تری گرفتم: آن هم خواندن نماز اول وقت بود. من که نماز نمی‌خواندم، الان نماز صبح را اول وقت می‌خوانم. روضه می‌روم. نماز امام زمان(عج) می‌خوانم. قول دادم و با عنایت خدا زیر قولم نزدم. حالا می‌فهمم چرا می‌گویند شهیدان زنده‌اند. از شهید ابراهیم خواستم شفاعتم را پیش خدا کند تا بنده گنهکارش را ببخشد. توبه کردم. از اینکه راه درست را از طریق این شهید گمنام پیدا کردم خیلی خوشحالم. خیلی دلم می‌خواهد به مزار یادبود شهید ابراهیم‌ هادی بروم، به دیدار رهبر بروم. من خیلی خوشحالم که این شهید وارد زندگی‌ام شد. خوشحالم به‌واسطه این شهید بزرگوار نمازم را می‌خوانم و ارتباطم با خدا برقرار شد. روزی خیلی ناراحت بودم و عصبی. نمی‌دانستم چه کار کنم. رفتم نماز خواندم. بعد از نماز از شهید ابراهیم خواستم مشکلم را برطرف کند، قسم دادمش. ازش خواستم پیش خدا شفاعتم را کند. شاید باورتان نشود اما بعد از چند ساعت مشکلم برطرف شد و ایمان آوردم که شهیدان زنده‌اند. شهید ابراهیم ‌هادی به من لطف کرده و وارد زندگی‌ام شده. یک جور خاص آرام شدم. از وقتی او آمد و نماز اول وقت به خانواده ما هدیه شد، محیط خانه‌مان خیلی آرام شد. دیگه از بحث و جدال خبری نیست. سعی می‌کنم آرام باشم. دیگر برای آرامش سراغ موسیقی و... نمی روم، با یاد خدا و صلوات و تسبیحات فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها و قرآن خواندن آرام‌ می‌شوم. همه این اتفاق‌ها به برکت شهید ابراهیم ‌هادی در زندگی من بود. الحمدلله برگرفته از کتاب نمایش نیاز. در دست اقدام. : 🌷شهید ابراهیم هادی🕊