خواب یکی از دوستداران شهید مدافع حرم آقا سیدمیلاد مصطفوی 🌿🌹🌹🌹
با عرض سلام و احترام خدمت همه کاربران
اسفندماه اردوی #راهیان_نور شب #شهادت حضرت زهرا سلام الله علیه #شلمچه بودیم
راوی آخر مراسم با نور گوشیشون عکس پیکر بدون سر شهید سیدمیلاد مصطفوی رو نشونمون دادند. 😭
از همون جا همه فکرم و شهید شاخص سفرم #سید بود آخه سید از هر نظر نمونه بود باورم نمی شد اون #پیکر_بدون_سر، پیکر همون مهندس و قهرمان باشه
آنقدر با سیدمیلاد مانوس شده بودم که داداش میلاد صداشون می کردم اولین بار که رفتم سرمزار سید، #پارچه_سبز دور مزارشون خیلی برام خاص بود.
#روز_تولد_سید ، به پدر بزرگوار و خواهر عزیز سید گفتم از وقتی با سید آشنا شدم زندگیم خیلی بهتر شده و داداش میلاد شده سنگ صبور زندگیم.
پدر آقاسید عکس ایشونو بهم هدیه دادند.چندین ماه بود که منتظر یه #نشونه از سیدمیلاد بودم و خیلی التماسش می کردم که سیدمیلاد اگه از من راضی هستی که اونقدر مزاحم شما می شم به خوابم بیاید.
تا این که در #عالم_خواب دیدم یه جای غریب #اسیر فردی که ظاهرش شبیه داعشی ها بود، شدم و هیچ کسی کمکم نمی کرد یک دفعه #سیدمیلاد رو دیدم که یه پارچه سبز دور گردنشون بود و چند نفر اطرافشون بودند داد زدم "داداش میلاد...." سید نگاهم کرد و گفت برید #کمکش کنید😭 بعد سید به یه چادر که شبیه #موکب بود اشاره کرد و گفت برو داخل اونجا امن هست و کسی #اذیتت نمی کنه.
در همون عالم خواب #گریه می کردم😭 و می گفتم سید #فدای #پیکر بی سرت که اینقدر شهامت داشتی من نمی تونم هیچ وقت مثل شما بشم. از خواب پریدم و واحسرتا که داداش سید میلاد رو فقط چند ثانیه در عالم خواب دیدم.
من آقا سیدمیلاد رو هرگز ندیده بودم ولی اونقدر بهشون مانوس شدم انگار چند ساله می شناسمشون
#بر_قامت_بی_سر_شهیدان
#صلوات
#ارسالی #کاربران_عزیز
🇮🇷کانال شهید مدافع حرم سید میلاد مصطفوی🇮🇷
👇👇👇
@ShahidseyyedMiladeMostafavi
امسال حس #خادمین و راویان راهیان نور همچون اون رزمنده هاییه که واسه ثبت نام و اعزام به جبهه می رفتن ، ولی راه نمی دادنشون و با چشمانی گریون برمیگشتن خونه و از قافله جا میموندن
#دلتنگ_خوزستانم
#خبرنگار_راهیان_نور
#عکاسی
#یادمان
#شهدا
#اهواز
#هویزه
#شلمچه
#معراج_شهدا
🇮🇷
@shahidseyyedmilademostafavi
عکس حجلهای سه نفره
دی ماه 1365 بود. گردان حمزه در خط مقدم ارتفاعات #قلاویزان در مهران، آن روز دوربین را آوردم رفتم دم سنگرشان تا با هر کدام از بچه ها عکس بیندازم.
از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند. هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم عکس بگیرم، گفتم: یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره.
امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟" که گفتم: خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1348 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت!
ده روز بعد ما را به منطقه عملیاتی کربلای پنج در #شلمچه بردند
دو سه روز بیشتر نگذشته بود که هر سه جوان 17 ساله که در مهران ازشان عکس گرفته بودم، در شلمچه به شهادت رسیدند.
ستار امینی؛ شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 مزار: بهشت زهرا(س) قطعه 29 ردیف 23 شماره 5
محسن کردستانی شهادت: سه شنبه 7 بهمن 1365 مزار: بهشت زهرا(س) قطعه 27 ردیف 88 شماره ت
احمد بوجاریان شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 خاکسپاری: 17 تیر 1375 مزار: بهشت زهرا(س) قطعه 28 ردیف 43 مکرر شماره 20