📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
#یازهرا #قسمت_سوم #خاطرات_شهید_تورجی_زاده #روزی_حلال راوی: علی تورجی زاده شخصی آمده بود خدمت یکی
#یازهرا
#شهید_خاطرات_تورجی_زاده
#قسمت_چهارم
#نجات
چهار سال از تولد محمدرضا گذشت.روز به روز بزرگتر و زیباتر می شد.وسط حیاط حوض بزرگی داشتیم.با بچه هادور حوض می دویدند و بازی می کردند .
من هم مشغول کارهای خانه بودم.
یکدفعه صدای ناله و فریاد پسرم بلند شد.بی اختیار دویدم سنگ لب حوض قبلا شکسته بود گوشه آن هم خیلی تیز شده بود محمد زمین خورده بود و خون از سرش جاری شده بود پوست سرش کنده شده بود .سرش به همان لبه تیز حوض خورده بود.ملافه ی بزرگس را آوردم پر از خون شد.اما خون بند نمی آمد خیلی ترسیده بودم همسایه ها آمدند محمد بیهوش روی زمین افتاده بود!
در آن حالت فقط امام زمان عج را صدا زدم.حال من بدتر از او شده بود.
با کمک همسایه ها او را به بیمارستان بردیم.آن روز خدا پسرم را نجات داد.
🌸🌸🌸🌸
یه عید بود مهمان داشتیم به خاطر شیرین زبانی و زیبایی چهره،همه محمد را دوست داشتند.
یکی از بستگان شکلات بزرگی به او داد .من هم رفتم که چای بیاورم یکدفعه
دیدم همه بلند فریاد می زنند و مرا صدا می کردند.با رنگ پریده به سمت اتاق دویدم.
محمد روی زمین افتاده بود چشمانش به گوشه ای خیره شده بود.
از دهان او کف و خون می آمد.صحنه وحشتناکی بود من حال خودم را
نمی فهمیدم.خدا رو به حق حضرت
زهرا س قسم می دادم.شکلات بزرگی که خورده بود راه نفس او را بند آورده بود.
یکی از همسایه ها زن دنیا دیده ای بود آمد جلو انگشتش را در حلق بچه کرد با سختی شکلات رو خارج کرد آن شب هم خدا فرزندم را نجات داد .
ادامه دارد....
❣کانال شهید تورجی زاده👇
╔══. ⚘ ✨🕊.═══╗
@shahidtoraji213
╚══. ⚘ ✨🕊.═══╝
📗🇮🇷یازهراس♡شهیدتورجی زاده🇵🇸📗
#یازهرا #شهید_خاطرات_تورجی_زاده #قسمت_چهارم #نجات چهار سال از تولد محمدرضا گذشت.روز به روز بزرگتر و
#یازهرا
#خاطرات_شهید_تورجی_زاده
#نجات
#مادر_شهید
چند روز بعد محمد را در پشه بند خوابانده بودم،موقع غروب به سراغ او رفتم،یکدفعه دیدم گردنش سیاه و متورم شده!خیلی ترسیدم همسایه ها را صدا کردم.
نفسش بالا نمی آمد با یکیاز همسایه هت به بیمارستان رفتیم دکتر سریع او را معاینه کرد و آزمایش گرفت...
دکتر گفت خدا خیلی رحم کرد اگر او را دیرتر رسانده بودید بچه تلف می شد.این یه عفونت سخت بود که بخیر گذشت.چند روزی از آن ماجراها گذشت چندین اتفاق دیگر نیز رخ داد.همیشه توسل به حضرت زهرا س داشتم هر بار دست عنایت خداوند رو می دیدم اما خیلی ترسیده بودم.
شب بعد از نماز سرسجاده نشسته بودم.به این اتفاقات فکر می کردم.بعد از سه دختری که خدا به ما عطا کرد این پسر به دنیا آمد حالا پشت سر هم این اتفاقات و...
نکند این بچه عمرش به این دنیا نیست.نکند چشم زخم و...
به سجده رفتم خیلی گریه کردم.بعد هم گفتم: خدایا همه چیز به دست توست.ما هیچ اختیاری از خود نداریم.
خدایا مرگ و زندگی به دست توست.شفا به دست توست.خدا را به حق ائمه قسم دادم.خدایا پسرم را از خطرات نجات بده.خدایا فرزندم را به تو می سپارم.خدایا دوست دارم پسرم سرباز امام زمام عج شود.خدایا او را از خطرات حفظ کن.در تربیت فرزندمان ما را یاری کن.بعد از آن دیگر مشکلات قبلی پیش نیامد.پسرم روز به روز
بزرگ تر می شد و قوی تر.هر وقت نماز می خواندم کنارم می ایستاد.او هم مثل ما نماز می خواند
❣کانال شهید تورجی زاده👇
╔══. ⚘ ✨🕊.═══╗
@shahidtoraji213
╚══. ⚘ ✨🕊.═══╝
نگاهت
چیزی از جنس #نجات است!
چشمت که به گوشه
این شهر می خورد..
سخت محتاج آن گوشه چشمت هستیم!
کمی نور مهمانمان کن
#کانال_شهید_تورجی_زاده🚩
╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮
@shahidtoraji213
╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
#مهدویت
💫از #امام_جواد علیه السلام پرسیدند:
⁉️چرا به آن حضرت(امام زمان ارواحنافداه)، منتظَر گفته می شود؟
✨فرمود:
بدان جهت که برای او غیبتی است بسیار طولانی که در اثر این غیبت، افراد با #اخلاص ، پایان غیبتش را انتظار می کشند، افرادی که در شک و تردیدند، #منکرش می شوند، آنان که او را در عقیده قبول ندارند، یاد آن حضرت را #مسخره می کنند، آنان که وقت ظهور تعیین می کنند،#دروغ می گویند، آنان که در ظهورش #عحله می کنند، از #صراط_مستقیم منحرف می شوند، و تنها کسانی که #تسلیم امر الهی هستند و شک و تردیدی در عقیده ندارند و هرچه ما گفته ایم، همان را می پذیرند #نجات می یابند.
📚کمال الدین و تمام النعمه، ج ٢، ص ٣٧٨
┄┅┅┅┅❀🌹❀┅┅┅┅┄
گلچین پست های بصیرتی و معنوی در کانال
#شهیدتورجی زاده
╭─*═ঈ🇮🇷ঈ═*─╮
@shahidtoraji213
╰─*═ঈ❤️ঈ═*─╯