eitaa logo
به محفل شهدا خوش آمدید
129 دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.3هزار ویدیو
2 فایل
شهادت یعنی ... متفاوت به آخر رسیدن وگرنه مرگ پایان همه قصه هاست 🌷 @Ekram_93 «اخْتِمْ لَنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ فِی سَبِیلِک» ♡خدایا سرانجام ما را سعادت و شهادت در راه خودت قرار ده.‏♡
مشاهده در ایتا
دانلود
در عملیات کربلای۴ از یک گـروه هفت نفری که با قایق به آن طرف اروند رفته بودند، تنها حاج‌ستار توانست جانِ سالم بِدَر ببرد و به عقب برگردد ، و اکثر آنها از جمله صمد برادرِ حاج ستار شهید شدند ... وقتی که از حاجی پرسیدیم : « حاجی، تو که می‌توانستی جنازه‌ی برادرت را با خود بیاوری ، چرا این کار را نکردی ؟» در جواب گفت : « همه بچه هـا برادر من هستند ؛ کدامشان را می آوردم؟ فرمانده گردان ۱۵۵ لشگر ۳۲انصارالحسین ‎‎‌┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
در کتاب روایت بی قراری، سرگذشت زندگی شهید مدافع حرم، حسین محرابی را به روایت همسر شهید، خانم مرضیه بلدیه می‌خوانید. این اثر یکی از کتاب‌های مجموعه تاریخ شفاهی زنان قهرمان است که در نشر ستاره‌ها به چاپ رسیده است.  •درباره کتاب روایت بی ‌قراری•  در این کتاب که به شیوه داستانی نوشته شده با همسر شهید حسین محرابی همراه می‌شویم تا شرح عاشقی‌هایش را در راه رشادت‌های این شهید بزرگوار بخوانیم. زبان شیوا و قلم روان اثر این کتاب را بسیار زیبا و تاثیرگذار نموده است. با خواندن این کتاب با گوشه‌ای از دغدغه‌ها، پایداری‌ها، سختی‌ها و شیرینی‌های زندگی خانوادگی شهید بزرگوار، حسین محرابی آشنا خواهید شد. 
| فقط انسان های ضعیف به اندازه ی امکاناتشان کار میکنند.
• •  یک روز بی مقدمه پرسید: ! می خوای عاقبت به خیر بشی؟ فوری جواب دادم : معلومه حاجی ! چرا نخوام. انگار که بخواهد یک گنج را دو دستی بگذارد توی بغلم با اشتیاق گفت: ✅«زیارت عاشورا بخون من از زیارت عاشورا خیلی چیزا گرفتم» . اگه می تونی هر روز بخون ، نمیتونی هفته ای یه بار بخون ، نمیتونی ماهی یه بار بخون. حاجی ! من مداحم ،زیاد زیارت عاشورا میخونم . دستی روی شانه ام زد : 👈 نه, اونا رو که برای مردم میخونی «تنهایی بشین توی خلوت برای خودت بخون»  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
| شرط ورود در جمع شهدا اخلاص است و اگر این شرط را داری، چه تفاوتی می‌كند كه نامت چیست و شغلت؟ شهید سید مرتضی آوینی کتاب گنجینه آسمانی
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 از ابتدای سال ۱۳۹۰ نیروی زمینی سپاه سلسله عملیات‌هایی جهت برقراری امنیت و مقابله با شرارت‌های گروهک تروریستی پژاک در ارتفاعات مرزی شمال‌ غرب کشور آغاز کرد و مرحله نهایی آن در شهریور سال ۹۰ و در ارتفاعات جاسوسان شهر سردشت اجرا شد. پژاک که شعبه ایرانی گروهک تروریستی پ.ک.ک محسوب می‌شود، از سال ۱۳۸۳ فعالیت خود را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. سپاه با این گروهک که همان سال با سردار قهاری سعید فرمانده لشکر ۳ حمزه سیدالشهدا (ع) وارد فاز تقابل نظامی با یاران شد، به صورت مستقیم درگیر می‌شود که عملیات‌های مربوطه تا سال ۱۳۹۰ طول می‌کشد. در همین سال و با گزارشی که فرماندهان سپاه خدمت فرمانده معظم کل قوا ارائه می‌کند، ایشان می‌فرمایند: از حالت پدافندی بیرون بیایید و حالت تهاجمی به خود بگیرید. شما منتظر دشمن نباشید که بیاید و ضربه بزند و بعد دست به کار شوید، شما باید دشمن را در به در و آواره کنید. پس از این تاکید رهبر معظم انقلاب اسلامی، نیروی زمینی سپاه قرارگاه‌های این گروهک تروریستی در جدار مرز را به عنوان اهداف اصلی عملیات خود انتخاب و سلسله عملیات‌هایی را برای پاکسازی این مناطق شروع می‌کند. 🥀 🕊🌹
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 آخرین جلسه فرماندهان، پیش از عملیات محرم بود. همه خوب ها جمع بودند: مجید بقائی، حسن باقری، مهدی زین الدین، حسین خرازی و دیگران. یک بار دیگر همه برنامه ها مرور شد. بعد از اتمام جلسه حسن باقری ایستاد جلو، از کربلا گفت. از روی کتابی که دستش بود شروع به روضه خوانی کرد. تا رسید به جمله «احلی من العسل» حضرت قاسم. دیگر صدایش بریده بریده بیرون می آمد و هق هق گریه امانش را برید. نشست روی زمین. کربلائی شده بود. راوی : 🌴 🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀 ڪاش وصیت ڪه قاب اتاق های ما را اشغال ڪرده ، دلمونو اشغال میڪرد . ڪاش صحبتهای ڪه سرلوحه‌ی روزمره مون شده سرلوحه‌ی اعمالمون می شد . ڪاش دل با اعمال ما خون نمی شد . ڪاش با اعمال ما به تأخیر نمی‌افتاد . شادی روح و 🌹 🕊🥀
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀 سعی‌مان این باشد ڪہ خاطره را در ذهنمان زنده نگهداریم و را به عنوان یڪ الگو در نظر داشته باشیم ڪہ راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند ڪہ در این راه شدند ... 🌹 🥀🕊
عادل جان """معامله پر سودی با خدا کردی...! این معامله دوسر برد بود بمانی و در سرت سودای حسین داشته باشی یا به این زیبایی پرواز کنی به دیدار حسین بروی چه لذتی داره؛ نظر کردن به "وجه الله" آماده شهادت بودی تا آرزوی شهادت داشته باشی بخدا بعضی وقتا دلم میخواد دل تو هم برای ما تنگ بشه..😔 چون بعضی از نبودن ها رو هیچ بودنی پر نمیکنه. شهادت لیاقت می‌خواهد کاش ماهم لایق باشیم! ............زندگۍ‌..........ڪن‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📞قاسم..... قاسم..... زمین.... 🎤مداح شهیدی که پای نوحه هاش می‌سوخت و.... 🌹ویژه برنامه شب جمعه گلزار شهدای بین المللی کرمان راوی:حجت الاسلام حسنی نژاد
🥀 سخت دلتنگ و غریبم... خمار جرعه ای "امن یجیبم" ... 🌜 خدایی بی قرارم... خدایا طاقت ماندن ندارم...😔 🌷 الرُزُقنا شهادَتِ فی سَبیلِ المَهدی (عج)🌷🕊 فراموش نڪنیم ڪہ ، از شرمندہ ایم😭 🍃ظهرتون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بچه ها روزها خاک های منطقه را زیر و رو می کردند و شب ها از خستگی و با ناراحتی به خاطر پیدا نکردن شهدا، بدون هیچ حرفی منتظر صبح می ماندند. یکی از دوستان معمولاً توی خط برای عقده گشایی، نوار مرثیه ی حضرت زهرا (س) را می گذاشت و اشک ها ناخودآگاه سرازیر می شد. 🌷من پیش خودم گفتم: «یا زهرا (س)! من به عشق مفقودین به این جا آمده ام، اگر ما را قابل می دانی، مددی کن که شهدا به ما نظر کنند، اگر نه، که برگردیم تهران...» روز بعد فکه خیلی غمناک بود و ابر سیاهی آسمان را پوشانده بود. بچه ها بار دیگر به حضرت زهرا (س) متوسل شدند، هر کس زمزمه ای زیر لب داشت. در همین حال یک «بند انگشت» نظرم را جلب کرد، خاک را کنار زدم، یک تکه پیراهن نمایان شد. همراه بچه ها خاک ها را با بیل برداشتیم و پیکر دو شهید که در کنار هم صورت به صورت یکدیگر افتاده بودند، آشکار شد. 🌷پس از جستجوی خاک ها پلاک هایشان نیز پیدا شد. لحظه ای بعد بچه ها متوجه آب داخل یکی از قمقمه ها شدند و با فرستادن صلوات، جهت تبرک از آن نوشیدند. وقتی پیکرها را از زمین بلند کردند، در کمال تعجب دیدند پشت پیراهن هر دو شهید نوشته شده: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم.» راوی: سید بهزاد پدیدار 🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عربی سیدالقائد در مدح فرمانده کل قواء امام خامنه ای (حفظه الله) همراه با تصاویر فرماندهان شهید فاطمیون - کاری از مرکز رسانه فاطمیون ❤️ اللهم احفظ لنا سیدنا و نور عیننا و قلبنا الذی بین جنبینا قائدنا امامنا الخامنه ای💚 🇮🇷🇵🇸
هدایت شده از شهدای ایران
🌹 ؟ ؟ .▪️متولد ۱۳۳۳ روستای طاهرآباد آمل.پدرش کشاورز بود و وضع مالی خوبی نداشت.سال ۱۳۵۳ در آزمون ورودی هوانیروز ارتش شرکت کرد و با نمره‌ی عالی قبول شد.پس از طی دوره‌های تخصصی زبان انگلیسی و پرواز توانست با درجه ستوان یار سومی و اخذ پایه تخصصی در پرواز بالگرد به پایگاه پشتیبانی هوانیروز ارتش در اصفهان منتقل شود و در ادامه استاد دروس زمینی خلبانی نائل گردید. .▪️با شروع جنگ تحمیلی حسین دیگر آرام و قرار نداشت تا اینکه ۲۵ آبان ماه سال ۱۳۶۱ بود که عازم ماموریت بود تا دشمن بعثی را نابود کند که به ناگاه بالگرد او به هنگام نبرد با دشمن مورد اصابت قرار گرفت و سقوط کرد و به اسارت دشمن بعثی درآمد.حسین را به زندان مخوف دوله تو بردند و او مدت‌ها در آن جا سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل کرد. دژخیمان بعثی او را مدام شکنجه می‌کردند و به او می‌گفتند باید علاوه بر توهین به انقلاب و امام خمینی (ره)، از خواندن نماز در زندان نیز خودداری کند. اما او که عاشقانه امام و انقلاب را دوست می‌داشت و عاشق نماز بود هیچ گاه نمازش ترک نمی‌شد، از انجام این کار سر باز می‌زد. .▪️۶ ماه از اسارتش نگذشته بود که دستور اعدام او را صادر کردند و بعثی ها شهید حسین قاسمی را در تاریخ دوم خردادماه سال ۱۳۶۲ او را تیرباران کردند.مزار امیر خلبان شهید حسین قاسمی که به شهید نماز هوانیروز ارتش معروف است در گلزار شهدای شهرستان آمل قرار دارد. از شهید قاسمی دو فرزند به نام‌های فرزاد و مه زیار به یادگار مانده است. .
🔷 شهید آوینی: «شب هرچه در خویش عمیق‌تر می‌شود، اختران را نیز جلوه ای بیشتر می بخشد و این، سِرُالَاسرارِ شب زنده داران است. اگر ناشئه لیل نباشد، رنج عظیم روز را چگونه تاب آوریم؟»  🔸منبع: کتاب «فتح خون» 👇 @ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 | پاسخ یک کلمه‌ای رئیسی به یک سوال 🔹آیا در صورت رفع تحریم‌ها حاضر به ملاقات با رئیس‌جمهور آمریکا هستید؟ 🔻خیر! √ @Roshangari_ir | روشنگری
🦋 وقتی به مقر گردان برگشتم دیدم همه ناراحتند. پرسیدم: «چه اتفاقی افتاده؟» گفتند: «مجید بهرامجی شهید شده.» کوله‌پشتی شخصی مجید بهرامجی پیش من بود. رفتم دفتر یادداشت او را باز کردم. بالای دفتر نوشته بود مراقبه و محاسبه. او گفتار و کردار هر روزش را توی دفتر می‌نوشت و زیر خطاها و مکرو‌هات خود خط می‌کشید. جایی ‌نوشته بود دیشب نمازم با حضور قلب نبود، آن را اعاده کنم. ╭🦋 ╰┈➤ @shohada0120
شهیده زینب کمایی نماز های مغرب و عشا رو توی مسجد میخوندند، اینطور بگم که توی اون دوران جنگ و نا امنی ها تنها خواهش شهیده این بوده که مادر اجازه بدهند ایشون به مسجد بره و نماز جماعت بخونه لباس های نویی که داشته میپوشه💔 و برای بار آخر میره نماز جماعت به مسجد برسه نمازشو میخونه وخدا می‌دونه تو اون نماز درد و دل هاش چی بوده حتما اولین حرفش با خدا شهادت بوده 🤍 همه میگن نماز آخر زینب خیلی فرق داشته اینقدر سجده هاش طولانی می‌شده که از امام جماعت عقب میفتاده🥲 زینب بهش وحی شده بود نماز اخرته میدونی چرا چون غسل شهادتشم انجام داده بود❤️‍🩹
جمله چادر ارثیه مادر رو خیلی شنیدیم اما جمله چادر راهی برای رسیدن به مادر چی ؟! ـــــــــــــ بیاید الکی چادر سر نکنیم الکی حرمت چادر مادر رو زیر سوال نبریم بیایم عاشقونه چادر سر کنیم
توی راه برگشت منافقین شهیده رو دنبال میکنند و در یکی از کوچه های تاریک اون زمان زینب دیگ راهی برای فرار نداشته شهیده زینب رو نه با چاقو نه با تفنگ نه با هیچ ابزاری شهید نمی‌کنند تنها با یه چیز با چادری که بهش اعتقاد داشت میگن چادر رو‌ چهار تا گره زدند و دور گردن شهیده کشیدند تا از شهید شدن مطمئن بشند مادر زینب بعد از شنیدن این موضوع ناراحت میشه دخترش زجر کشیده بوده چهار تا گره به چادر خیلیه 💔 دکتر بهش میگه بدن زینب نحیف بوده با گره اول تموم کرده
خواهر کوچیکه خونه برادر جبهه خواهر های دیگ هم در همین عرصه فعالیت داشتند اما زینب عشق به شهادت داشت وقتی حرف میزده از شهادت باور نمی‌کردند توی شاهین شهر شهادت؟! یه دختر ۱۴ ساله شهادت از سرش میفته