🥀🕊🌴🌹🌴🕊🥀
#خاطرات_شهدا
#شهیدانه
#شهید_والامقام
#حاج_حسین_خـــــرازی
#بوسه_بر_پای_رزمندگان
#حاج_حسين رزمندهها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جوری نشان میداد كه انسان حيران میشد.
يك شـب تانكها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم . من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچهها داشتند . يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانكها راه میرود و با سرنشيــنها گفت و گوهای كوتاه میكند . كنجكـــــاو شدم ببينم كيست.
مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش .
همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم ، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد . گفت : به خدا سپردمتون !
تا صداش را شنيدم ، نفسم بريد .
گفتم : #حاج_حسين ؟
گفت: هيـــــس ؛ صدات در نياد ! و رفـــت سراغ تانک بعدی
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🌹🌴
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
💠#نماز_اول_وقت 💠
اذان را که داد
بلا فاصله رفتیمـ برای نماز جماعت،
نماز مغرب رو خوندیمـ به جماعت
و تمومـ شد.
یکی از بچه ها اومد
و خبری داد به #حاج_حسین!
.
#حاج_حسین از من که امامـ جماعت بودمـ
عذر خواهی کرد و
گفت ؛نماز عشاء رو باید فرادا بخونمـ
و برمـ قرارگاه
.
وقتی شروع کرد به #نماز خوندن
چهرش رو دیدمـ
در حالت قنوت بود و
در حالی که قطرات #اشک
روی گونه هاش می غلتید
دعای حضرت نوح(ع)رو میخوند و
.
معناش این بود:
خدایا از تو میخواهمـ
که همه ی کفار را از تمامـ
بلاد زمین محو و نابود سازی...
#نماز_اول_وقت_شهدا
🌹 #شهید_حاج_حسین_خرازی 🌹
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯