🕊🌹🕊🥀🕊🌹🕊
#خاطرات_آزادگان
#شکنجه_اسرای_ایرانی
#در_زندان_های_صدام
از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند: در اردوگاه، شما را شکنجهتان می کنند یا نه؟
همه به آقا سید نگاه کردند ولی آقا سید چیزی نگفت، مأمور صلیب سرخ گفت : آقا شما را شکنجه می کنند یا نه؟ ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید .
آقا سید باز هم حرفی نزد .
گفتند : پس شما را شکنجه نمی کنند؟
آقا سید بلند و با ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت .
مأمورین صلیب نوشتند اینجا خبری از شکنجه نیست .
افسر عراقی که فرمانده اردوگاه بود، آقای ابوترابی را برد تو اتاق خودش گفت : تو بیشتر از همه کتک خوردی، چرا به اینها چیزی نگفتی؟
آقای ابوترابی برگشت فرمود : ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمی برند . فرمانده اردوگاه کلاه نظامی که سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید، بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و بفکر عمیقی فرو رفت و گفت شما الحق سربازان خمینی هستید .
🕊 #سالروز_ارتحال🌹
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی آزادگان سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊🕊🌹
🕊🕊🌹🕊🌹🕊🕊
#خاطرات_آزادگان
#ماه_رمضان
#در_اسارت
کمبود قرآن برای تلاوت
قرائت کلام الله مجید نیز در اسارت نقش مهمی داشت. البته عراقی ها نسبت به قرائت قرآن با صدای آهسته و بصورت انفرادی حساسیتی نشان نمی دادند و در این مورد اسرا می توانستند به قرائت قرآن بپردازند.
برخی از اسرا در ماه رمضان حداقل یکبار ختم قرآن و عده ای هم چندین بار تمامی قرآن را تلاوت می کردند.
کلاس های مختلف احکام و اخلاق در طول ماه مبارک برگزار می شد.
در این ماه کلاس های دیگر از جمله زبان های خارجه و غیره تعطیل می شد و فقط کلاس هایی برگزار می شد که با معنویت همراه بود.
میزان ذکرهای روزانه و هفتگی که همیشه توسط یکی از اسرا اعلام می شد، در ماه رمضان چند برابر می شد.
اسرای آسایشگاه در ایام ماه رمضان حتی حرف بی مورد هم نمی زدند و تلاش می کردند تا این روزها را تا جایی که ممکن است بدون توجه به دنیا و مادیات بگذرانند، به همین دلیل گفت و گوها و معاشرت ها نیز خیلی کم می شد و بیشتر اسرا مشغول ذکر و عبادت بودند و توجهی به دیگر مسائل نداشتند .
راوی :
#آزاده_سرافراز
#اکبر_شوخ_چشم
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی #آزادگان_سرافراز
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 🌹🕊
شهادت در روز آخر
اصحاب کریمی
در مرداد ۱۳۶۹، همزمان با تبادل اسرا، نام حسین پیراینده دوباره بر زبانها افتاد. آزادهای از محله خزانه، همکلاسی و همرزم، که در واپسین لحظات آزادی، به شهادت رسید.
وقتی هواپیمای اسرا در فرودگاه تهران نشست، جمعی از آزادگان با بازوبندهای سیاه ایستاده بودند. لباس خونی حسین را در دست داشتند؛ خونی که هنوز تازه بود. روایت کردند: در نقطه تبادل، بعثیها از حسین خواستند به نام امام حسین(ع) و تصویر رهبر انقلاب که روی سینه زده بود توهین کند. اما حسین ایستاد، مقاومت کرد و کار بالا گرفت و با گلولهای به سر، در چند قدمی وطن، شهید شد.
پیکرش را در عراق دفن کردند. پانزده سال بعد، هنگام تبادل پیکرها، جسد حسین را سالم یافتند؛ بیهیچ تغییری. نه آفتاب، نه آب آهک، نه گذر زمان، هیچچیز نتوانسته بود پیکر او را از بین ببرد. تنها راهی که برایشان مانده بود، سوزاندن بود.
وقتی تابوت به تهران رسید، سنگینیاش غیرعادی بود. در معراج شهدا، پیکر حسین را دیدند: سالم، جز صورت سوختهاش. از جای گلوله هنوز خون میآمد. سه شب پیاپی، کفناش را عوض کردند؛ هر شب، کفن پر از خون میشد. روز دفن، باز کفن خونی بود.
حسین، گریهکن اباعبدالله بود. و انگار امام حسین(ع)، خودش کفناش را خونین نگه داشته بود؛ تا بگوید، این شهید از ماست.
#عکس #خاطرات_آزادگان
#خاطرات_کوتاه