🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#خاطرات_شهداء
#مادرانه
#مادر_شهید
#دعای_مادر
برادر و همرزم #شهید، تعریف می کرد :
#بیژن به خاطر هوش بالایی که داشت ، شرکت نفت دنبالش فرستاده بودند برای استخدام .
یه روز #بیژن میاد خونه، همینطوری که وارد خونه می شه ، می بینه مادر داره آش می پزه و در عین حال با #حضرت_زهرا_س درد و دل می کنه و می گه که این بچه ام (امیرحسین) پاش قطع شده و من دیگه رزمنده ندارم برای راه تو، یا زهرا و گریه می کنه
مادر ادامه میده که #بیژن هم دنیا را برداشته و آخرتش رو فروخته .
#بیژن شب #شهادتش این و برام تعریف کرد و گفت:
من پشت سر مادر بودم ولی مادر اینو نمی دونست ، وقتی تنهایی داشت آش پزی می کرد و با #حضرت_زهرا_س صحبت می کرد ، رفتم بوسیدمش و بهش گفتم :
« ننه به خدا اینجوری نیست که تو ناراحتی ».
#بیژن همون روز کارت رسمی حفاری نفت را از شرکت گرفته بود .
#بیژن هم همون لحظه کارتش را به مادرم نشون میده و می گیره رو گاز و بهش میگه ببین ننه اینم دنیا ، سوزوندمش ، از فردا هم میرم عملیات و بعداز اون آمد جبهه .
از سال ۵۹ تا ۶۳ #بیژن همه عملیات ها را شرکت کرد و در عملیات بیت المقدس هم خیلی تاثیر گذار بود .
#شهید_بیژن_خطیبی
متولد : 1337
#شهادت : 1363/12/22
عملیات : #بدر
منطقه : #هورالویزه
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🕊🥀
🌹💐🕊🌷🕊💐🌹
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
#شهید_مفتح، علاوه بر اینکه یک روحانی برجسته و فداکار و روشن فکر و آشنا به نیاز زمان بود، خصوصیتی داشت که در تعداد معدودی از فضلای آن زمان این خصوصیت وجود داشت و آن قدرت ارتباط گیری با نسل جوان و دانشجویان و کسانی که مایل بودند پیام دین را با زبان روز از یک روحانی و یک عالم به دین بشنوند، بود .
تصادفی هم نیست که روز اتحاد دانشجو و روحانی، یا حوزه و دانشگاه، روز #شهادت ایشان قرار داده شده است؛ چون انصافاً حلقه وصلی بود متناسب با چنین خصوصیتی. خدای متعال پاداش این #شهید عزیز را داد و آن #شهادت بود . #شهادت پاداش بزرگ و اجر عظیمی است و خدای تعالی بندگان ساحل خود را از این اجر محروم نکرد .
#شهید_حوزه_و_دانشگاه
#حضرت_آیت_الله
#دکتر_محمد_مفتح
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#سال1365
#عملیات_کربلای4
#تکرار_واقعه_کربلا
#شهادت
#اسارت
#دستهای_بسته
و ...
#آی_مسئولین
#آی_پشت_میز_نشینان
#آی_همه_و_همه
به خدا قسم همه ما ، امنیت ، آرامش ، آسایش ، ناموس ، دین ، اسلام ، بودن ، زندگی ، مسئولیت و ... و ... و ... را وامدار یک به یک این #کبوتران_خونین_بال هستیم .
شما را به خدا قسم می دهیم بیائید و فقط و فقط و فقط به اندازه 1 دقیقه به این موضوع فکر کنیم .
آنها کجا و در چه فکری بودند و حالا ما کجا و در چه فکری هستیم .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی
#راهشان_پررهرو
🥀 🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️بشنوید از شهادت شهید محمودرضا بیضائی
▫️شهیدی که میگفت اگر دعوت کننده زینب(سلاماللهعلیها) باشد ، پس سلام بر شهادت
#یادشهداباصلوات
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
شهید قاسم تیموری: اگر پایم سالم بود جای امنی برای داعش نمیگذاشتم
📌همرزم شهید نقل می کند:در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مینهای ضد تانک مامور شدیم. آقا قاسم با اینکه سنشان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت، بیشتر از ما مین کاشت.
🔸مینهای ۵۰ کیلویی را به راحتی جابجا میکرد و حدودا دو برابر ما مین کاشت، وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم پای مصنوعیاش را درآورد.
🔹با فشاری که روی پایش آمده بود درد زیادی را تحمل میکرد، ولی به روی خودش نمیآورد، یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه میکرد
▪️ باورش نمیشد با یک پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد حاجی با این وضع سختت نیست؟
▫️در آن حال شهید تیموری حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم، تا به آن روز از نقص عضوش حرفی نزده بود، اما آنجا چندبار روی پای مصنوعیش زد و گفت: «ای پا اگر سالم بودی جای امنی را برای داعشیها نمیگذاشتم.»
#شهید_قاسم_تیموری
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
•
مادر شهید بهشتی میگفتند:
من در طول مدت بارداریِ سید محمد،
نُه مرتبه قرآن را ختم کردم.
برای شیر دادن به سید محمد،
وضو میگرفتم،
رو به قبله مینشستم و
هنگام شیر دادن قرآن میخواندم؛
اگر تلاوتم قطع میشد شیر نمیخورد.
|شهیدسیدمحمدبهشتی|
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
ماجرای شهیدی که چشمش را بعد از شهادت باز کرد
طبق وصیتنامه پسرم از من خواسته بود خودم او را داخل خاک بگذارم. چادرم را به گردنم بستم و با کمک دیگران دستم را زیر سر عباس گذاشتم و او را داخل قبر گذاشتم. بوسیدمش و خدا را شکر کردم فرزندی به من داد که در طول این مدت ۲۵ سال یک لحظه هم گناه نکرد.
مادر شهید عباس زرگری میگوید: «در بهشت معصومه با دیدن پیکر پسرم عباس با او درددل کردم و گفتم اگر حرفهای من را متوجه میشوی، چشمهایت را باز کن و به من نگاه کن. دیدم عباس چشم راستش را باز کرد.» شهید عباس زرگری متولد ششم بهمنماه 1340 در شهر قم بود که در 24 دی ماه 1365 در شلمچه در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید. او از طلاب حوزه علمیه قم بود که تحصیل در دانشگاه جبهه را ترجیح داد و داوطلبانه عازم شد.
روحش شاد یادش گرامی🥀
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🔘نخستین پایه شهید بودن،
هجرت از خود است ...
که تا رخ ندهد،
هجرت از وطن، مال، مقام
و مابقی اتصالات دنیوی
اتفاق نمیافتد!
🌴شهید #قاسم_سلیمانی
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
روایت مرد عاشقی که به معشوق رسید...
🔹️بسیـجی مجـروح بـا ناراحـتی و با چشمـانی پُـراز اشــک و صدایـی کـه هــرلحـظـه ضعیـف و ضعیف تر می شـد گفـت:
«چـرا سرم را بلند کردید؟! چرا نگذاشتید سرم همانجا باشد؟! سرم روی پای عزیز فاطمه(س) بود؛ سـرم روی پـای آقـام سیدالـشهدا(ع) بود. چـرا نگذاشتید همانجـا بمـانم؟»
🔹اشک در چشـم بچـه ها حلقـه زده بود و همه بی اختیار گریه میکردند و آقـا را صدا می زدند؛ هیچ کس حرفی برای گفتن نداشت.
🔹️بسیجی این را گـفت و در حالی که زبان خـود را برای سـلام بر حضـرت به زحمت حـرکت می داد به لقاء الله پیوست. چشمـانش نیمـه بـاز و برلبـان خونینش تبسمی شیرین نقش بسته بـود.
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 شرح ماجرای عاشورایی زنده به گور شدن غواصان دست بسته گردان یاسین از زبان تنها شاهد عینی ماجرا از نیروهای ایرانی
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
خانم زهرا(س) گفت: با بچه من چه كار داري؟
📌من يكي وقتي سر چند شماره از مجله سوره نامه تندي به سيد نوشتم كه يعني من رفتم، و راهي خانه شدم.
🔸حالم خيلي خراب بود. حسابي شاكي بودم. پلك كه روي هم گذاشتم «بي بي فاطمه» (صلوات الله عليها) را به خواب ديدم و شروع كردم به عرض حال و ناليدن از مجله، كه «بي بي» فرمود با بچه من چه كار داري؟
🔹من باز از دست حوزه و سيد ناليدم، باز «بي بي» فرمود: با بچه من چه كار داري؟براي بار سوم كه اين جمله را از زبان مبارك «بي بي» شنيدم، از خواب پريدم.
▪️وحشت سراپاي وجودم را فرا گرفته بود و اصلا به خود نبودم تا اينكه نامه اي از سيد دريافت كردم.
▫️سيد نوشته بود: «يوسف جان ! دوستت دارم. هر جا مي خواهي بروي، برو! هر كاري كه مي خواهي بكني، بكن! ولي بدان براي من پارتي بازي شده و اجدادم هوايم را دارند»
🔻ديگر طاقت نياوردم و راه افتادم به سمت حوزه و عرض كردم سيد پيش از رسيدن نامه ات خبر پارتي ات را داشتم و گفتم آنچه را آن شب در خواب ديده بودم.
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#شهید
#مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار حاج قاسم سلیمانی:
بر محفوظ بودن دختر خودمون حریص باشیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#امام_زمان
#شهید
#مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
📌هدیه ی روز مادر؛خاطره ای از شهید آرمان علی وردی
🔸روز مادر بود، میدانستم آرمان یادش نمیرود... آمد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟
🔹گفت: حالا شما ببند. چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم. گفتم: مادر نکن. دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق رو توی دستانم گذاشت.
▪️گفت: مبارکه. بعدم رفت پایین که پاهام رو ببوسه... اجازه نمیدادم؛ میگفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادرانه!نمیخوای من بهشت برم؟
#روز_مادر
#شهید_آرمان_علی_وردی
#میلاد_حضرت_زهرا(س)
#شهید
#مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
جانباز شهید مدافع حرم"حمیدرضا ضیایی" شهیدی که لحظهای راه جهاد و شهادت را رها نکرد
📌شهید حمیدرضا ضیایی متولد سال ۱۳۴۸ بود که در سن ۱۵ سالگی با دستکاری کردن شناسنامه اش به جبهه های نبرد حق علیه باطل شتافت و در گردان ادوات لشکر ۱۰ سید الشهدا(ع) به عنوان دیده بان مشغول جهاد در راه خدا شد.
🔸حمیدرضا در سال ۱۳۶۶ در سن ۱۷سالگی در عملیات والفجر ۱۰ در کردستان عراق از ناحیه دو پا مجروح شد و سرانجام از ناحیه پای چپ به درجه جانبازی نائل شد اما ذره ای خلل در انگیزه و رشادتش برای مقابله با دشمن ایجاد نشد.
🔹پس از جنگ، او راه جهاد و شهادت را رها نکرد و با ظهور تروریست های تکفیری در سوریه به دفاع از حرم اهل بیت علیهم السلام شتافت. وی ۶ مرحله به سوریه اعزام شد.
▪️او مدتی فرمانده تیپ پیاده بود و پس از آن مسئول اطلاعات تیپ و اواخر هم مسئول ادوات تیپ زینبیون بود. حمیدرضا فرماندهای مدبر، مجرب و کار آزموده، و نیرویی کار بلد و بسیجی مخلص بود و انس زیادی با قرآن داشت.
▫️ او در فراغ همرزمانش می سوخت و بیقرار بود.وی در آخرین سال عمرش، زیارت حج تمتع را رفت و بعد از آن به زیارت عتبات عالیات رفت و برات شهادتش را از امام حسین(ع) گرفت .
🔻سرانجام در آخرین مرحله پاکسازی داعش در البوکمال سوریه در ۲۹ آبان ۱۳۹۶ بر اثر شلیک تک تیرانداز داعشی ۳۰ سال پس از جانبازی اش به آرزوی خود که شهادت بود رسید. او جزو آخرین شهدای آزادسازی سوریه از سیطره داعش است.
#شهید
#مادر
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
همیشهباوضوبود؛
-موقعشھادتهمباوضوبود🚶🏻♂!
دقایقیقبلازشھادتشوضوگرفتو،
روبهمنگفت:انشاءاللهآخریشباشه...!
وآخریشهمبود💔(؛!
#شهیدمحمودرضابیضایی
#روز_مادر
#شهادت
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🍀🌹🌴🥀🌴🌹🍀
#در_محضر_روح_الله
#امام_خمینی_ره
راه #شـــهـادت تقلید از #شـــهــدا نیست !
مثلا #نماز شب بخوانیم بعد فکر کنیم #شهید می شویم!
اگر این باشد ، از #غافلانیم !
#شـــهـادت راه و رمــزش #عشـــق به خداســـت ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🍀 🕊🥀
🌹🌴🥀🍀🥀🌴🌹
#در_محضر_شهدا
#سردار_شهید
#حاج_علیرضا_موحد_دانش
در مڪتب ما #شهادت مرگی نیست ڪه دشمن بر ما تحمیل ڪند ، #شهادت مرگ دلخواهی است ڪه مبارز مجاهد و مومن ، با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب میڪند .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌴 🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#عاشقانه_های_شهدا
#شهید_والامقام
#سیف_اله_شیعه_زاده
احتمالا تصویر این #شهید بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم ...
#شهیدی که هیچ کس #منتظرش نبود #جز_خدا ...!
🌷 #شهید_شیعه_زاده از #شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانواده ای ندارد.
کم سخن می گفت و...
با سن کم سخت ترین کار جبهه یعنی #بیسیم_چی بودن را قبول کرده بود.
🌷سرانجام توسط منافقین اسیر شد ، برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از به #شهادت رساندن وی ، برای به دست آوردن رمز و کد های بیسیم ، #سینه و #شکمش رو #شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد ...!
🌷یادمان باشد این نظام اسلامی امانت #شهدای مظلوم است!!!
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌹🕊
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
🌹 #راز_شــهادت 🕊
گفتم :
کلید قفل #شهادت
شکسته است؟
یا اندر این زمانه ،
در #باغ بسته است؟
خندید و گفت :
ساده نباش ای #قفس پرست ...
در بسته نیست
بـال و پر ما #شکسته است ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌷 🕊🌹
هدایت شده از کوچه شهدا✔️
🔻نامه دردناک شهید رستمعلی آقا باباپور
در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت.
صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود :
رستمعلی جان، امروز پدر شدی،
وای ببخشید من هول شدم، سلام
عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟
از جهاد اومده بودن دنبالت، می خوان اخراجت کنن،
خندم گرفته بود.
مگه بهشون نگفتی که جبهه ای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی،
مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمون نمیده،
همون بهتر که اخراجت کنن.
عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده..🕊🕊🕊💔🥀🥀🥀
قرآن کریم
«گمان نکنید شهدا مرده اند بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند»
#شهید
#وعده_صادق
#ماه_رجب
#شهادت
#حاج_قاسم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#شهیدان_زنده_اند
#شهید_والامقام
#محمدرضا_شفیعی
حسین محمدی مفرد از جمله #غواصان واحد تخریب لشکر ۵ نصر که همرزم #شهید_شفیعی بوده، درباره #شهادت وی میگوید:
#محمدرضا در شب عملیات کربلای ۴ با اصابت تیر به ناحیه شکم #مجروح شد و #اسیر عراقی ها شد.
نیمه های #شب بود که با یک ضربه از خواب بیدار شدم.
#محمدرضا در سمت چپ من روی یک پتو بود و من هم در سمت راست #محمدرضا نزدیک به نرده های درب زندان بودم.
مقداری #پنبه بود که خون آلود و مقداری هم مواد داخل روده بزرگ به من داد و خواست که این را از سلول بیرون بیندازم.
وقتی این را دیدم متوجه وضعیت بد #محمدرضا شدم؛ آنقدر جراحاتش زیاد بود که #دفع از طریق #شکم انجام میشد.
با خودم گفتم در داخل شکم #محمدرضا همه چیز جابجا شده است .
سعی کردم فکر نکنم و بعد از انداختن آن #بسته به خارج دوباره خوابیدم.
ساعت ۱۰ شب بود که #محمدرضا دیگر کاملا بی حال شده بود و دیگر توان ناله کردن هم نداشت به من نگاه کرد و گفت حسین یادت نرود که من بچه #قم بودم و چگونه جان دادم (شهیدشدم) و بعد گفت خواهش میکنم کمی به من آب بده که خیلی #تشنه هستم و من به چشمان #محمد که میگفت آخرین لحظات زندگیم هست نگاه میکردم . صدای #محمد خیلی آهسته شده بود او خیلی صدایش رسا و بلند بود، ولی دیگر خبری از آن صدا نبود دستم را به سمت قابلمه هایی که در آن آب بود بردم و بلند کردم و به سمت #محمد بردم فکرکنم این وضع شاید ۵۰ ثانیه هم طول نکشید که #دست محمد از قابلمه جدا شد و #پیکرش بر زمین افتاد و به #شهادت رسید.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹
🕊🌹🥀🌷🥀🌹🕊
#سردار_دلها
استان کرمان ، شهرستان « رابر »، روستان قنات ملک، خانواده هفت نفره حاج حسن سلیمانی!
قاسم فرزند سوم بود و با نان کشاورزی و لقمه حلال بزرگ شد .
"نوجوان روستازاده، جهانی شد چون نام بلندی داشت"
راهی کرمان شد، بنایی می کرد، درس می خواند، کاراته کار می کرد، برنامه و تدبیر داشت برای زندگیش، هوای برادر کوچکترش و دیگران را هم داشت.
مربی رزمی شد
#مجاهد_بود
فرمانده شد
#بنده_بود
سردار شد
#انقلابی_بود
شهید شد
#عاشق_بود
شهر و روستا ندارد.
کشور و قاره ندارد.
امکانات و... ندارد.
آن چه که انسان را می سازد،همتی است که خدا به همه داده است.
آن چه که زندگی ها را پیش می برد، عزم و اراده ای است که از لطف الهی سرازیر شده است.
آن چه که انسان را جاودانه می کند و مؤثر، بندگی خداست.
غفلت از خدا تمام آنچه که داریم را می برد .
و گناه مانع #شهادت
#سردار_دلها
#ما_ملت_امام_حسینیم
#ما_ملت_شهادتیم
#مکتب_سلیمانی
#مرد_میدان
🕊 🌹🕊
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#شهیدانه
#شهیدان_زنده_اند
#شهید_والامقام
#محمدرضا_شفیعی
#محمدرضا در سال 1346 در شهر مقدس قم به دنیا آمد. 14 ساله بود که عازم جبهه شد. 5 سال در جبهه های جنگ حضور فعال داشت و در 19 سالگی به #شهادت رسید.
او در جریان عملیات کربلای4 به اسارت دشمن درآمد. او با بدنی مجروح اسیر میشود. وضعیت جسمانی اش مناسب نبود و نیاز به عمل جراحی داشت ولی عراقیها توجهی نداشتند. چند روزی که در اردوگاه بود درد زیادی کشید و در آخر از عوارض جراحت در غربت و تنهایی به #شهادت رسید. در مدت 11 روز از زمان اسارت تا #شهادت بسیار شکنجه شد . صلیب سرخ که از #شهادت محمدرضا آگاه میشود، مسئولان بعثی را موظف میکند برای او قبری در شهر کاظمین در نظر بگیرند. پس از 16 سال پیکر این رزمنده قمی تفحص شده و به کشور بازمیگردد. پیکر #شهید_شفیعی صحیح و سالم از خاک بیرون آمده بود. محمدرضا در 14دی ماه 1365 #شهید شد و پیکرش در 4 مرداد ماه 1381 به کشور بازگشت.
صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک #محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسدش پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوانهای جسد هم از بین میرفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود.
وقتی گروه تفحص جنازه #محمدرضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🌹 🕊🥀
هدایت شده از سرداران ورزمندگان عاشورایی
'꧕🇮🇷◠◠'
خوش به حال اونایی که
تو این بمیر بمیر
-شهید میشن...🙂💔!
#شهادت
💢 این وصیتنامه را بیست بار بخوانید!
🔰 رهبر معظم انقلاب: «یک جوانِ پُرشورِ مؤمنِ از جان گذشتهی سبزواری، شهید ناصر باغانی، وصیّتنامه دارد. او یک جوانِ در سنین حدود بیست سال است. جا دارد که انسان آن وصیّتنامهاش را ده بار بخواند، بیست بار بخواند! بنده مکرّر خواندهام.»
📝 گزیدهای از وصیتنامه شهید ۱۹ ساله، ناصرالدین باغانی:
🔸اینجانب ناصرالدین باغانی بندهی حقیر در درگاه خداوندم. چند جملهای را به رسم وصیت مینگارم:
🔸سخنم را دربارهی عشق آغاز میکنم.
ما را به جرم عشق موأخذه میکنند. گویا نمیدانند که عشق گناه نیست! امّا کدام عشق؟
🔸خداوندا، معبودا، عاشقا، مرا که آفریدی عشق به پستان مادر را به من یاد دادی، امّا بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضاء نمیکرد، پس عشق به پدر ومادر را در من به ودیعت نهادی. مدتی گذشت، دیگر عشق را آموخته بودم امّا به چه چیز عشق ورزیدن را نه!
🔸به دنیا عشق ورزیدم به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم، امّا همهی اینها بعدِ مدت کمی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. (یَومَ لا یَنْفَعُ مال وَلا بَنُون ) فهمیدم که وقتی شرایط عوض شود یَفِرّالْمرءَ مِنْ اَخیهِ و صاحِبَتهِ و بَنیهِ و اُمّهِ وَاَبیهِ، پس به عشق تو دل بستم.
🔸بعد از چندی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آن هستم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آن هستی که معشوق من قرار گیری.
🔸فهمیدم در این مدت که فکر میکردم عاشق تو هستم اشتباه میکردهام، این تو بودی که عاشق من بودهای و من را میکشاندهای!
🔸اگر من عاشق تو بودم باید یکسره به دنبال تو میآمدم. ولیکن وقتی توجه میکنم میبینم که گاهی اوقات در دام شیطان افتادهام ولی باز مستقیم آمدهام؛ حال میفهمم که این تو بودهای که به دنبال بندهات بودهای، و هرگاه او صید شیطان شده، تو دام شیطان را پاره کردهای و هر شب به انتظار او نشستهای تا بلکه یک شب او را ببینی.
🔸حالا میفهمم که تو عاشق صادق بندهات هستی، بنده را چه، که عاشق تو بشود؛ عَنقا شکار کرکس نشود دام باز گیر.
🔸آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار میکردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوق مینشستی. اما من بدبخت ناز میکردم و شب خلوت را از دست میدادم و میخوابیدم! اما تو دست بر نداشتی و آنقدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره منِ گریز پای را به چنگ آوردی و من فکر میکردم که با پای خود آمدهام
🔸وه چه خیال باطلی! این کمند عشق تو بود که به گردن من افتاده بود. مرا که به چنگ آوردی به صحنهی جهادم آوردی، تا به دور از هر گونه هیاهو با من نرد عشق ببازی. من در کار تو حیران بودم و از کرم تو تعجب میکردم.
🔸آخر تو بزرگ بودی و من کوچک؛ تو کریم بودی و من لئیم؛ تو جمیل بودی و من قبیح؛ تو مولا بودی و من شرمنده از این همه احسان تو بودم...
🔻امّا #شهادت چیست؟
🔸آن هنگام که رزمندهای مجاهد، بسوی دشمن حق میرود و ملائک به تماشای رزم او مینشینند و شیطان ناله بر میآورد و پای به فرار میگذارد و ناگهان غنچهای میشکفد، آن هنگام را جز شهادت چه نام میتوانیم داد؟
🔸شهادت خلوت عاشق و معشوق است .شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنانی که در زندان تن اسیرید، به تفسیر شهادت ننشینید که از درک قصۀ شهادت عاجزید. فقط شهید میتواند شهادت را درک کند.
🔸#شهید کسی نیست که ناگهان به خون بغلتد و نام شهید به خود گیرد. شهید در این دنیا قبل از این که به خون بتپد، شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمیتوانید بشناسید و بفهمید، بعد از وصلشان نیز نمیتوانید درکشان کنید. شهید را شهید درک میکند. اگر شهید باشید شهید را میشناسید و گرنه آئینۀ زنگار گرفته، چیزی را منکعس نمیکند که نمیکند.
🔸برخیزید و فکری به حال خود بکنید که شهید به وصال رسیده است و غصه ندارد. شهیدان به حال شما غصه میخورند، و از این در عجبند و حیرت میکنند که چرا به فکر خود نیستید!
🔸به خود آیید و زندان تن را بشکنید. قفس را بشکنید و تا سر کوی یار پرواز کنید و بدانید که برای پرواز ساخته شدهاید نه برای ماندن در قفس! این منزل ویران را رها کنید و به ملک سلیمان در آیید...
@Abuhossein
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
گذری کوتاه بر زندگی
#سرلشگر_شهید
#سید_علیرضا_یاسینی
فرمانده عملیات پایگاه سوم شکاری همدان
فرمانده پایگاههای شکاری همدان و چابهار از سال ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۵
افسر هماهنگکنندهٔ آموزش خلبانان ایرانی در پاکستان در سال ۱۳۶۴
فرمانده پایگاه ششم شکاری بوشهر در سال ۱۳۶۷
فرمانده منطقهٔ هوایی شیراز در سال ۱۳۷۱
معاون هماهنگکننده و رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران از ۱۰ اسفند ۱۳۷۲ تا زمان #شهادت
#سید_علیرضا_یاسینی
زاده فروردین ۱۳۳۰ در آبادان در سال ۱۳۴۸ وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی شد و پس از گذراندن دورهٔ مقدماتی پرواز با هواپیمای اف-۳۳ برای تکمیل دورهٔ تکمیلی به کشور آمریکا رفت.
وی پس از بازگشت به ایران با درجهٔ ستوان دومی در پایگاه ششم شکاری بوشهر مشغول خدمت شد.
با شروع جنگ ایران و عراق از جمله خلبانانی بود که در عملیات ۱۴۰ فروندی در حمله به خاک عراق نقش مهمی ایفا کرد. وی به علت شایستگیهای نشان داده در ۱۰ اسفند ۱۳۷۲ به سمت رئیس ستاد و معاون هماهنگکنندهٔ نیروی هوایی ارتش ایران منصوب شد و تا هنگام #شهادت این سمت را بر عهده داشت.
#شهید_یاسینی در تاریخ ۱۵ دی ۱۳۷۳ در یک سانحهٔ هوایی به همراه چند تن از فرماندهان عالیرتبهٔ نیروی هوایی #شهید شد.
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🌴🥀
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
گذری بر زندگی
#سرلشگر_شهید
#مصطفی_اردستانی
#شهيد_اردستاني در سال ۱۳۲۸ در روستاي قاسم آباد از توابع شهرستان ورامين ديده به جهان گشود .
تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در شهرستان ورامين گذراند .
پس از اخذ ديپلم در سال ۱۳۴۸ به خدمت سربازي اعزام شد . خدمت سربازي را به عنوان سپاه دانش در يكي از روستاهاي اسفراين انجام داد . شرايط جغرافيايي منطقه در آن زمان براي كشت خشخاش مساعد بود و اهالي روستا به صورت فراگير مبادرت به كشت آن ميكردند .
#شهيد_اردستاني تا جايي كه مي توانست آنها را از اين كار باز ميداشت .
پس از انجام خدمت سربازي ، در سال ۱۳۵۰ وارد دانشكده خلباني نيروي هوايي شد .
پس از گذراندن مقدمات آموزش پرواز در ايران ، به منظور تكميل دوره خلباني به كشور آمريكا اعزام شد و پس از اخذ دانشنامه خلباني به ايران بازگشت و با درجه ستواندومي در پايگاه چهارم شكاري دزفول به عنوان خلبان هواپيماي « اف ۵ » مشغول به خدمت شد .
با اوج گيري انقلاب شكوهمند اسلامي و حتي قبل از آن جزء نخستين خلبانان حزب اللهي بود كه در به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي و آگاه كردن ساير قشرهاي پرسنل نيروي هوايي نقش بسزايي داشت .
#شهيد_اردستاني پس از انقلاب با جمعي از همكاراني اقدام به انتشار يك نشرية درون گروهي به نام « مخلصين » كرده بود كه حاوي مطالب اعتقادي و فرهنگي بود و علي رغم تيراژ محدود ، بسيار جالب توجه و در آگاه سازي پرسنل مؤثر بود .
#شهيد_اردستاني در سال ۱۳۵۹ به عنوان افسر خلبان شكاري در پايگاه شكاري تبريز مشغول به خدمت بود كه جنگ تحميلي عراق عليه ايران آغاز شد ، عليرغم اينكه در روز حمله هوايي دشمن به خاك ميهن اسلامي در مرخصي به سر ميبرد ، ولي بلافاصله خود را به پايگاه مربوطه رساند و از روز بعد پروازهاي جنگي خود را شروع كرد .
وي در سال ۱۳۶۰ به عنوان فرمانده پايگاه پنجم شكاري ( اميديه ) انتخاب و در اين پايگاه مشغول خدمت شد . علاوه بر مسئوليت سخت فرماندهي ، خود نيز شخصاً در پروازهاي جنگي شركت ميجست و نسبت به خدمات جانبي از جمله رسيدگي به امكانات زيستي و فضاي سبز و … پايگاه پنجم همت ميگمارد .
در سال ۱۳۶۳ به سمت معاون عملياتي پايگاه دوم شكاري منصوب شد . پس از ۳ سال انجام وظيفه در اين مسئوليت ، در سال ۱۳۶۶ به عنوان مديريت آموزش عمليات نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب شد .
پس از #شهادت سرلشكر خلبان 3عباس_بابايي كه معاونت عمليات نيروي هوايي را عهده دار بود ، #شهيد_اردستاني به اين سمت ( معاونت عمليات نيروي هوايي ) برگزيده شد و تا زمان #شهادت ، ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ عهده دار اين مسئوليت مهم بود .
سرلشكر خلبان ، #شهيد_اردستاني ، در طول جنگ تحميلي ، همواره داوطلب مأموريتهاي مشكل بود و بارها اتفاق ميافتاد كه در يك روز ، هفت بار به خاك دشمن حمله ميبرد و بدون شك او با انجام دادن ۴۰۰ پرواز برون مرزي بر فراز خاك دشمن و ۱۷۲۴ ساعت پروازهاي مختلف در خاك ميهن اسلامي ، يكي از قهرمانان جنگ به حساب ميآيد كه چندين بار تا مرز #شهادت پيش رفت تا سرانجام در مورخ ۱۳۷۳/۱۰/۱۵ بر اثر سانحه هوايي ، به همراه فرمانده فقيد نيروي هوايي ، سرلشكر #شهيد_منصور_ستاري و چند تن ديگر از همرزمانش ، به آروزي ديرينهاش رسيد و به لقاء معبود پيوست .
#شهيد_اردستاني به هنگام #شهادت ۴۶ سال سن داشت و از وي دو فرزند پسر و دو فرزند دختر به يادگار مانده است .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 🥀🕊
💐🌴🌼🌺🌼🌴💐
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
از #خدا می خواهم مبادا بعد از یک عمر #زحمت ، مرگ ما در #بستر بیماری باشد و در میدان #شهادت نباشد .
#شهادت، مرگ در راه ارزشهاست .
سلامتی و تعجیل در فرج
#حضرت_ولیعصر_عج
و سلامتی نائب بر حقش
#مقام_معظم_رهبری
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
💐🌺🌼
مصطفی میگفت: " این زندگی یه زندگیه و اون چیزی که ما بهش فکر میکنیم و عشقش رو داریم یه چیز دیگه است.
ما زن و بچه رو دوست داریم ، رفقا رو دوست داریم ، ولی عشق به خدا وا امام زمان( عج ) یه چیز فراتر از زندگی مادیه!
واقعا هم همینطور بود...
از وقتی که یادم هست دغدغه شهادت داشت و فکرش همیشه شهدا بود.
من شهدا را خیلی نمیشناختم، اما مصطفی تا جایی که میتوانست به دیگران معرفیشان میکرد. چون دغدغه شهدا را داشت و زندگینامه ی شان را میخواند و دنبال آنها میرفت.
برای همین چیز ها بود که میگفت: "اگه کسی یه روز به فکر شهادت نبود باید خودش رو تنبیه کنه!"
راوی دوست شهید
#شهیدمصطفیصدرزاده
#شهید_سجاد_عفتی
#وعده_صادق
#ماه_رجب
#شهادت
#حاج_قاسم
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯