آبی تر از آنیم که بی‌رنگ بمیریم از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم  ما آمده بودیم تا مرز رسیدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیریم #سربازم ✍سمانه سادات امیرحسینی بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

از خدا چی می‌خواهید؟ یک‌مرتبه همراه آقا مهدی سوار ماشین بودیم. من از داخل آیینه آقا مهدی را نگاه می‌کردم. ایشان به من گفت: از خدا چه چیزی می‌خواهی؟ جواب دادم: آقا مهدی من دوست دارم اول ازدواج کنم دینم کامل شود و بعد شهید شوم. به بچه‌های دیگر هم گفت: شما از خدا چی می‌خواهید؟ یکی گفت: من از خدا می‌خواهم اول اسیر شوم و بعد شهید شوم. یکی گفت: من دوست دارم مثل حضرت اباالفضل دست‌هایم قطع شود و بعد شهید شوم. هر کسی یک چیزی گفت .. ما پنج تایی به آقا مهدی گفتیم: شما از خدا چه چیزی می‌خواهید؟ آقا مهدی جوابی داد که ما از خجالت آب شدیم! گفت:«من آن چیزی را از خدا می‌خواهم که خدا برای من می‌خواهد.»  راوی علی حاجی‌زاده همرزم #شهید_مهدی_زین‌الدین بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

#متن_خاطره 🌷 زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و ُیک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه. من و علی هم از منطقه بر میگشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون. پرسید: کجا میرین؟ مرد گفت: کرمانشاه. علی گفت: رانندگی بلدی گفت بله بلدم. علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب. مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا. عقب خیلی سرد بود، گفتم: آخه این آدم رو میشناسی که این جوری بهش اعتماد کردی؟ اون هم مثل من میلرزید، لبخندی زد و گفت: آره، اینا همون کوخ نشینایی هستن که امام فرمود به تمام کاخ نشین ها شرف دارن. تمام سختی های ما توی جبهه به خاطر ایناس... 📚 شهید #علی_چیت_سازیان ‌بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

خاطره شهید حاج قاسم سلیمانی از سردار شهید احمد کاظمی 🎙 #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

📱اولین بانوان شهیده #دفاع_مقدس بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

یاد حرف بابام خدابیامرز افتادم؛ همیشه می‌گفت: «بیا از این شغل دست بردار عباس آقا. خلبانی شغل خطرناکیه، بیایید همین بازار، حجره‌ای بگیرید، بچسبید به کسب‌وکار.» تو هم هر بار می‌گفتی: «حاجی، من مرد آسمونام، روی زمین بلد نیستم کاری بکنم.» راوی همسر شهید #عباس_دوران برشی از کتاب "آسمان" بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

اومد تو خوابم گفت: شما که هر هفته سرخاک شهیدا می‌رید، سر خاک منم بیایید، من تازه شهید شدم!✨ من گفتم: تو رو نمی‌شناسم، چه می‌دونم کجایی؟ اسمت چیه؟ می‌گفت تو خواب خندید گفت: من قطعه ۵۰، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۴ اسمم سجاد زبرجدیه .. #شهید_مدافع_حرم_سجاد_زبرجدی (به‌مناسبت سالگرد شهادت سجاد زبرجدی) بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

ان‌شا‌الله همه با روی ماه باشیم .. فرازهایی از وصیتنامه شهید زبرجدی ◇خداوند منان، تمام مخلوقات خود را در اختیار اشرف مخلوقات خود قرار داد تا اشرف مخلوقات حق را از باطل تشخیص دهد .. ◇ برادران و خواهران من، اگر ما در راه امام‌زمانمان نباشیم، بهتر است هلاک شویم و اگر در راه امام‌زمانمان استوار بمانیم بهتر است آرزوی شهادت کنیم زیرا شهادت زندگی ابدی است. ◇برادران و خواهرانِ من امام زمان، غریب است. نباید آقا را فراموش کنیم زیرا آقا هیچ‌وقت ما را فراموش نمی‌کند و مدام در رحمت دعای خیرش هستیم. ◇همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می‌کنیم. یکی با روی ماه و دیگری روی سیاه. ان‌شاالله همه با روی ماه باشیم! (تصویر؛ زیارت آیت‌الله‌خامنه‌ای از مزار شهید، بهمن ۱۴۰۱) [سجاد زبرجدی از شهدای مدافع حرم دهه هفتادی است، که برای مبارزه با داعش داوطلبانه عازم سوریه شد. ۱۳۷۰/۷/۱۹_۱۳۹۵/۷/۷، حلب آرمیده در گلزار شهدای تهران، قطعه ۵۰، ردیف ۱۱۷، شماره ۱۴] شهید #سجاد_زبرجدی بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

"به اینجا نیامده‌ام که برگردم" یک روز آقای رسول‌زاده مسئول دفتر فرمانده وقت سپاه به من زنگ زد و گفت: آقای سعیدی‌کیا (وزیر وقت راه) تماس گرفته و گفته حکم نوری را به عنوان جانشین راه‌آهن سراسری زده. نوری را خواستم. ایشان آمد و تا موضوع را شنید، حکم را با دستش گرفت و نگاهی به آن انداخت. از آنجا که آدم اخلاق‌مدار و مؤدبی بود، چندبار عذرخواهی کرد و چون یک دست نداشت، حکم را به دندانش گرفت و آن را پاره کرد. بعد مقابل چشم‌های متعجبم گفت: "من به اینجا (جبهه) نیامده‌ام که برگردم. اگر می‌خواستم مسئولیت بگیرم، در همان تهران می‌ماندم و به اینجا نمی‌آمدم."🌱 ماند و کمی بعد هم به شهادت رسید. راوی محمداسماعیل کوثری شهید #علیرضا_نوری بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

وقتی می‌خواستند قرآن را به ما هدیه کنند، رفتم جلو و به ایشان گفتم: 《داییِ شهید، شهیدِ انقلابه، عموش هم شهیدِ جنگه؛ خودِ شهید هم که تو سوریه به شهادت رسیده؛ دعا کنید که بچه‌هام برن و قدس رو آزاد کنند!》 آقا لبخندی زدند و فرمودند: 《براشون دعای مجاهدت می‌کنم!》 راوی همسر شهید #محمد_بلباسی برشی از کتاب " برای زین‌أب" بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

《جنگ برپا شده بود تا از خرمشهر دروازه‌ای به کربلا باز شود و محمد جهان‌آرا به آن قافله‌ای ملحق شود که به سوی عاشورا می‌رفت.》 شهید #آوینی ۷ مهر سالروز شهادت #سید_محمدعلی_جهان‌آرا بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca

"ان‌شا‌الله امام‌خمینی زنده باشد" «در روزهای نخست جنگ در خرمشهر، روزی وارد حیاط مدرسه شدم. بوی باروت شدید می‌آمد. در داخل ساختمان دیدم قتلگاه روز عاشوراست. همین‌طور بچه‌ها در خون خودشان می‌غلطند. اسلحه‌ام را برداشتم آمدم بیرون، شهید محمد جهان‌آرا تازه رسیده بود. گفتم: «دیدی همه بچه‌ها را از دست دادیم!» در حالی که شدیداً متأثر شده بود، مثل کوه، استوار و مصمم گفت: «اگر بچه‌ها را دادیم، خدا و امام را داریم. ان‌شاءالله امام‌خمینی(ره) زنده باشد. اگر دین بماند همه‌چیز می‌ماند.» شهید #سید_محمدعلی_جهان‌آرا به روایت محمد نورانی بهشت ایران🌷 https://eitaa.com/joinchat/3597009274C1a537d7bca